اکثر مسلمانان مقام حسین را گرامی میدارند. تنها هواداران بنیامیه بودند که به علت شورش علیه دولت اسلامی وقت، به وی لقب «باغیُ بَعدُ اِنعِقادِ الْبَیْعَة» میدادند و قتل او توسط یزید را قابل اغماض میدانستند. اما نه تنها کسانی که از بنیامیه متنفر بودند، با این فرقه مخالفت میکردند؛ بلکه حتی گروهی که «آگاهانه عمل کردنِ» قاتلان را نمیپذیرفتند و در عین حال بهمنظور جلوگیری از جنگهای داخلی در اسلام، بهدنبال بهانهای برای خودداری از سرزنش کردن حسین یا صحابه و تابعینِ بیطرف در نزاع حسین و یزید بودند نیز از مخالفان طرفداران بنیامیه در قضیهٔ قتل حسین بودند؛ بنابراین تقریباً اکثر مسلمانان حسین را بهعلت نوهٔ محمد بودن و این عقیده که وی خود را در راه حق قربانی کرده، مُکَرَّم میشمارند.[۲۸۱]
منابعِ فراوانی از عالمانِ اهل سنت مانند زَمَخْشَری، ابونعیم اصفهانی، احمد بن حَنبَل، ابن کثیر، فضل بن روزبِهان خُنجی، ابوالحسن اَشعَری، شهابالدین آلوسی و بسیاری دیگر، از علاقه و محبت پیامبر اسلام به حسین بن علی میگویند، از خبر پیامبر دربارهٔ کشته شدن حسین گزارش میکنند و از شخصیت و فضایلش و از زهد، عبادت، شجاعت و جوانمردیاش خبر میدهند. آنها قیام او را، قیام علیه ظلم میدانند، قاتلان وی را لعنت میکنند، او را الگوی مسلمانان و آزادگان میخوانند و در رثایش شعر میسرایند.[۲۸۲]
رویکرد مثبت اهل سنت به حسین بهاحتمالِ قوی نشأتگرفته از روایات حزنانگیزی است که ابومِخنَف جمعآوری کرده که این روایات بعضاً مستقیماً یا با اسنادی کوتاه اکثراً از کوفیانی نقل شده که از عملکرد خود نسبت به حسین پشیمان شدند. این روایات حزنانگیز کوفیان، که نشانهای از گرایشهای شیعیگرایانهٔ ابومخنف بود، منشأ روایاتی شد که مورخان بعدی از آنها استفاده نمودند و در جهان اسلام پراکنده شد.[۲۸۳] بهگفتهٔ رسول جعفریان، اعتقاد به جبر که توسط معاویه در جامعهٔ اسلامی انتشار داده شد، موجب شد که هیچگاه حرکت حسین برای اهل سنّت یک قیام علیه فساد قلمداد نشود و تنها آن را یک شورش غیرقانونی (فتنه) شناختند.[۲۸۴]
مهمترین مؤلّفههای دیدگاههای شیعیان دربارهٔ حسین، اعتقاد به امامت حسین و داشتن ویژگیهای یک امام از سوی مذاهب شیعه دوازده امامی، اسماعیلیه و زیدیه است. همانند دیگر امامان، حسین واسطهٔ بین خدا و خلق است. از طریق این تَوَسُّل است که شیعیان، راهنمایی و هدایت میشوند یا از مشکلات رهایی مییابند.[۲۸۵] در روایات شیعه، احادیثی از محمد و امامان شیعه آمده که ثوابهای زیادی برای رفتن به زیارت حسین ذکر شدهاست. همچنین کرامات زیادی برای خاک آن مزار بیان کردهاند.[۲۸۶] حسین بهعنوان یکی از پنج تن آل عبا، تمامی ویژگیهای الهی که در حسن مجتبی وجود دارد را نیز داراست و بهعنوان نوهٔ محمد دارای احترام است.[۲۸۷] او ۲۵ حج پیاده از مدینه تا مکه گزارْد. حدیثی وجود دارد که حاکی است خداوند حسین را مُخَیَّر کرد که یا قربانی شود یا به کمک ۴۰۰۰ فرشته که در جنگ بدر برای یاری محمد آمده بودند،[۲۸۸] پیروز شود. این حدیث ارزش نهضت وی را بالا میبَرَد؛ چون این عملِ حسین را داوطلبانه نشان داده و بنابراین به آن ارزش زیادی میبخشد.[۲۸۹] این ۴۰۰۰ فرشته تا روز قیامت بر مزار حسین گریه کرده و برای زائرانش طلب آمرزش میکنند.[۲۹۰]
عمادی حائری در دانشنامهٔ جهان اسلام مینویسد احادیثی از محمد بیانگر آن است که علی، حسن و حسین و نُه تن از فرزندان حسین مقام امامت دارند. ابن بابِوَیْه این مطلب را که امامان بعدی شیعه از فرزندان حسین بودهاند و نه حسن، به ماجرای هارون و موسی تشبیه میکند. عمادی حائری در ادامه برای اثبات امامت حسین از دیدگاه شیعه از وصیت حسن دربارهٔ جانشینی حسین و سفارش به محمد حنفیّه در مورد تبعیت از حسین استفاده میکند. شیخ مفید معتقد است امامت حسین پس از درگذشت حسن قطعی بوده، اما حسین در زمان معاویه به سبب تقیّه آن را آشکار نمیکرده، ولی در زمان یزید آن را علنی کردهاست. از دیدگاه شیعه، یکی از پیشنیازهای امامت، علم کامل به معارف دین است. عمادی حائری به روایتی اشاره میکند که علی از حسین خواست تا برای مردم سخنرانی کنند تا در زمانهای بعد، قُرَیْش او را بدون علم خطاب نکنند. علاوه بر آن عمادی حائری برای اثبات امامت حسین از دیدگاه شیعه، به سخنانی از صحابه دربارهٔ مقام علمی حسین و درخواست فِتوا از او، به سخنان خود حسین دربارهٔ امامت خود و برخی معجزات و کرامات بهدست وی اشاره میکند و در ادامه بیان میکند که در روایات، برخی از کرامات و معجزات را به هر دو — حسن و حسین — نسبت دادهاند و تفکیکی صورت نپذیرفتهاست.[۲۹۱]
بهگفتهٔ ولیری، مبنای تجلیل شیعیان از حسین، اقدام برجستهٔ مقدس و اخلاقی او و آرمانهای اصیلی است که وی خود را قربانی آنها کرد. با توجه به این اعتقاد که امامان همهٔ آنچه را که بوده، هست و خواهد بود میدانند و علمشان در گذشتِ زمان افزوده نمیشود، این نتیجه گرفته میشود که حسین سرنوشت خود و یارانش را از پیش میدانست؛ ازاینرو با آگاهی از قربانی شدنِ قریبالوقوعش و بدون هیچ تردید یا تلاشی برای گریز از ارادهٔ خداوندی از مکه عازم کوفه شد. در منابع شیعی در مورد علت اینگونه قربانی شدن حسین مینویسند که وی خود و اموالش را فدا کرد تا دین جَدَّش محمد را احیا کند یا آن را از دست ویرانیهایی که به دست یزید رخ داده بود، نجات دهد. علاوه بر آن، وی با این عمل بر آن بود تا نشان دهد که عملکردِ منافقانه، شرمآور است و خواست تا به مردم یاد دهد که قیام بر ضد حاکمِ فاسق، ضروری است. بهطور خلاصه، وی خود را اسوهای برای مسلمانان قرار داد؛ ولیری بر این باور است که اعتقاد به این که حسین میخواست با خونِ خود مردم را از گناهان رهایی بخشد و با قربانی شدنش پیامآور آزادی برای مردم جهان باشد، با ادبیات شیعه بیگانه است یا حداقل نشانهای از آن در متونی که دیدهاست پیدا ننمودهاست و ممکن است این مفهوم بعدها در مراسم تعزیه یا اشعار اخیر نفوذ کرده باشد، چون این تغییرِ مفهوم از توسّل به این معنیِ فعلی، تحت تأثیر تفکراتِ مسیحی صورت پذیرفتهاست.[۲۹۲]
اسماعیلیانِ نَزاری، پس از کشته شدنِ علی بن ابیطالب در سال ۴۰ ه.ق — که همهٔ شیعیان او را بهعنوان اولین امام میشناسند — پسرش حسین را بهعنوان جانشینِ مطلق و تامُّالْاِختیارِ امامت پذیرفتهاند؛ اگرچه در بیشتر روایاتِ شیعه، پسر بزرگترِ علی، حسن نیز بهعنوانِ جانشین شناخته میشود. اما نزاریه نقش وی را بهعنوان مُتِوَلّی در نظر میگیرند، تا زمانی که حسین امامت را بر عهده گرفت.[۲۹۳]
بسیاری از مفسّران اهل سنت و شیعه مانند فخر رازی و سید محمدحسین طباطبایی، در تفسیر سوره انسان، شأن نزول آن را مرتبط با علی و فاطمه و داستان بیماری فرزند یا فرزندانشان و نذر برای بهبودیشان برمیشمارند.[۲۶۱][۲۶۲]
بهنوشتهٔ سید محمدحسین طباطبایی در تفسیر المیزان، رویداد مُباهِله بیانگر ماجرای رویارویی پیامبر اسلام و اهل بیتش از یکسو و مسیحیان نَجران ازدیگرسو است. طباطبایی میگوید که بنابر روایات، مقصود از ابناءنا در آیهٔ مباهله حسن و حسین بودهاند.[۲۶۳][۲۶۴] بسیاری از مفسران اهل سنت نیز بیان کردهاند که منظور از افراد در آن، علی، فاطمه، حسن و حسین هستند.[۲۶۵][۲۶۶][۲۶۷]
طباطبایی در تفسیر آیهٔ تطهیر در المیزان، مخاطب این آیه را اصحاب کسا میداند و به احادیث آن که تعداد آنها بیش از هفتاد حدیث است و بیشتر از طریق اهل سنّت هستند اشاره میکند.[۲۶۸] مفسران اهل سنت ازجمله فخر رازی و ابن کثیر نیز در تفسیر خود ضمن بیان روایات مختلف دربارهٔ مصداق اهل بیت در این آیه، علی، فاطمه، حسن و حسین را از مصادیقش میشمارند.[۲۶۹][۲۷۰]
در توضیح و تفسیر آیهٔ ۲۳ سورهٔ شُوریٰ، طباطبایی در المیزان ضمن گزارش و نقد گفتههای مختلف مفسران، گفتهاست که مقصود از «مَوَدَّتِ قُربیٰ»، محبّت اهل بیت محمّد؛ یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین است. او در ادامه، روایات گوناگونی از اهل سنت و شیعه را آوردهاست که این موضوع را تصریح کردهاند.[۲۷۱] مفسران اهل سنت همچون فخر رازی و ابن کثیر نیز به این موضوع اشاره کردهاند.[۲۷۲][۲۷۳]
آیهٔ ۱۵ سورهٔ احقاف دربارهٔ زنی حامله صحبت میکند که درد و رنج بسیاری را تحمل میکند. این آیه را اشارهای به فاطمه زهرا، و فرزند را نیز حسین میدانند که در آن وقتی خداوند به محمد در مورد سرنوشت این نوه تسلیت گفت و محمد این موضوع را به فاطمه زهرا ابراز داشت و او بسیار پریشان شد.[۲۷۴]
پس از آنکه خداوند اسامی پنج تن را به زکریا یاد داد،[۲۷۵] آیهٔ رمزآلود اول سورهٔ مریم — کهیعص — را برای زکریا به این صورت رمزگشایی کرد: ک = کربلا، ه = هلاک العترة، ی = یزید، ع = عطش، ص = صبر. این مطلب نشاندهندهٔ شباهت خارقالعادهای بین سرنوشت یحیی و حسین است که احتمالاً با توجه به این موضوع است که سر هر دو بریده، و در تشت قرار داده شد. بر طبق روایتی دیگر، خون حسین همانند خون یحیی به جوشش خواهد آمد و خداوند برای آنکه این جوشش را تسکین دهد، هفتاد هزار نفر از منافقان و کفار و مؤمنان شرور را نابود خواهد کرد، همانگونه که این کار را برای انتقام از یحیی انجام داده بود.[۲۷۶]
از آیات دیگری که شیعه آن را منتسب به حسین میداند میتوان به آیهٔ ۶ سورهٔ احزاب و ۲۸ سورهٔ زخرف اشاره نمود که در مورد ادامهٔ امامت از نسل وی تفسیر شدهاست. همچنین آیاتی چون ۷۷ سورهٔ نسا، ۳۳ سورهٔ اسرا و ۲۷ تا ۳۰ سورهٔ فجر — که در نزد شیعه سورهٔ حسین دانسته شده — از نظر شیعه به قیام و کشته شدن حسین اشاره میکند.[۲۷۷]
روایات مختلفی مبنی بر دلبستگی پیامبر اسلام به حسین وجود دارد که مهمترین آنها، روایتی در قالب دعا برای دوستداران حسین است. حسین در روایاتِ مربوط به «ثَقَلَیْن» در جایگاه مصداقی برای ثقلِ دوم قرار داده شدهاست. در گروهی دیگر از روایاتِ مربوط به حسنین، آنها «سرور جوانان اهل بهشت» معرفی شدهاند. نام او و حسن، با توجه به سنِ کمشان، در شمار بیعتکنندگان در تجدید بیعت با پیامبر آمده که نشاندهندهٔ هدف پیامبر در تثبیت جایگاه تاریخی–اجتماعی ایشان است. درک این موضوع با توجه به روایات دربارهٔ امامت ایشان در همه حال — چه قعود و چه قیام — و حضورشان در کنار پیامبر اسلام در قیامت بیشتر امکانپذیر است. جز این روایات، دو دسته روایت دیگر از پیامبر دربارهٔ حسین قابل تأمل است: نخست روایاتی دربارهٔ خاک سرزمین کربلا و ارتباطش با حسین؛ و دوم تعبیری در روایتی از پیامبر مبنی بر میراث نبوی بودنِ جُرئَت و سخاوت حسین بن علی است.[۲۷۸]
روایاتی وجود دارد که جبرئیل در زمان ولادت حسین، به محمد خبر داد که امّت وی حسین را میکشند و نسل امامت از وی خواهد بود و محمد هم اصحابش را از کشته شدن حسین باخبر کرده بود. بهجز محمد، علی و حسن نیز چنین مطلبی را بیان کرده بودند. خداوند نیز پیامبران پیشین را از ماجرای کشته شدن حسین باخبر کرده بود.[۲۷۹] علی نیز میدانست که حسین در کربلا کشته میشود و یک بار که از کنار این منطقه میگذشت، توقف کرد و گریست و به یادِ پیشگویی محمد افتاد. او کربلا را کَرْب (مصیبت) و بَلا (آزمایش) تفسیر کرد. کشتگانِ کربلا بدون هیچ حسابی به بهشت وارد میشوند.[۲۸۰]
حاج منوچهری میگوید حسین در منظر شیعه بهعنوان انتقالدهندهٔ امامت و وصایت مطرح است؛ او با درک روزگار پیامبر اسلام، علی بن ابیطالب و فاطمه زهرا، سبب ترویجِ علمِ علوی بهوسیلهٔ تبیین سلسلهٔ وصایت است. از منظر رجالی–تاریخی، وی در جایگاه صحابی پیامبر و علی بن ابیطالب و نیز راویِ فاطمه زهرا قرار دارد. تعالیم حسین از جد و پدرش در مباحث مختلف، بهویژه در منابع شیعی بسیار نمود یافته و سلسلهٔ روایت از شاگردان حسین و انتقال علم امامت در قالب مفهوم وصایت و امامت از آدم تا خاتم و سپس تا مهدی مورد بحث واقع شدهاست. بهباور شیعه، معلمِ امامان کسی جز معصوم نیست، اما در منابع اهل سنت، گزارش شده که حسین از عمر و جمعی دیگر از صحابه حدیث شنیدهاست و نیز نقل شده که علی بن ابیطالب قاری نامدار کوفه، ابوعبدُالرَّحمٰن سُلَمی را به معلمی حسنین گماشت.[۲۵۶]
منابع اهل سنت به سَبکِ محدثان، در دستهبندی سنتی استادان و شاگردان، حسین را در طبقات رجالی معرفی کردهاند. به این دلیل که حدیث نام حسین در سلسلهٔ راویان قرار دارد، در میان بسیاری از این منابع از روایات حسین استفاده شده؛ بهویژه آنکه بسیاری از مفاهیم در سیرهٔ پیامبر اسلام، بهواسطهٔ علی بن ابیطالب به حسنین منتقل شدهاست. از سوی دیگر، یاران و اصحاب حسین، مخاطب و راوی خود او بودهاند. در منابع رجالی اهل سنت، فرزندان حسین — سجّاد، فاطمه و سُکَیْنه —، زید بن حسن — برادرزادهٔ حسین —، عَکرَمه، عُبَیْد بن حُنَیْن، فرزدق، عامِر شَعبی، شُعَیْب بن خالد و طلحهٔ عقیلی بهعنوان راویان وی شمرده شدهاند. از این میان، سجاد و فرزندش محمد باقر، بیشترین روایت را نقل کردهاند.[۲۵۷]
از حسین بن علی روایات، خطبهها و نامههایی بهجا مانده که در منابع اهل سنت و شیعه موجود است. روایات از وی را میتوان به دو دورهٔ پیش و پس از امامت بخش بست. در دورهٔ نخست — که دوران زندگیاش در عصر حیات پدربزرگ، پدر، مادر و برادرش است — دستکم دو گونه روایت از او موجود است: نخست روایتهای او از نزدیکانش، و دوم احادیث شخصِ وی. در منابع اهل سنت صرفاً جنبهٔ روایی–رجالی این روایات مدنظر قرار گرفتهاست. این دسته از مُسنَدها، مانند مسند صحابهٔ پیامبر اسلام، مسندی بهنام حسین بن علی نیز دارند. ابوبکر بزار در مسند خویش، مسند حسین بن علی را با ۴ حدیث و طبرانی مسند وی را با ۲۷ حدیث بهترتیب صحابه آوردهاند. در مسند حسین بن علی، افزونبر احادیث خود حسین، احادیثی از پیامبر اسلام و علی بن ابیطالب نیز موجود است. در عصر حاضر عزیزالله عطاردی مُسنَدُ الإمامِ الشَّهیدِ أبی عبداللهِ الْحُسَینِ بنِ علی را گردآوری کردهاست.[۲۵۸]
در دستهٔ خطبههای حسین بن علی، در منابع خطبههایی از وی در دورهٔ پیش از امامت موجود است که برخی بسیار مشهورند. از این دست، خطبهٔ حسین بن علی پس از بیعت همگانی با علی بن ابیطالب و دیگر، خطبهاش در نبرد صفین است. از دیگر نمونهها، شعری از حسین در فقدان برادرش حسن پس از خاکسپاری وی است. خطبهها و نامههای حسین بن علی در دوران امامتش بیشتر از دوران پیش از امامتش است. نامههای او با شیعیان و نیز نامههایش با معاویه دربارهٔ پایبندی به عهدنامهٔ صلح، رَدّیه بر عملکرد معاویه بهویژه دربارهٔ یزید و نیز خطبهها و نامههای وی در قالب اندرزنامه در آغاز دوران خلافت یزید در منابع ذکر شدهاست. بخش مهمی از خطبهها و نامهها متعلق به دورهٔ قیام حسین بن علی است. نامهنگاریها با کوفیان، بصریان و اشخاصی مانند مسلم بن عقیل از این دستند. احادیثی دربارهٔ موضوعات فقهی، تفسیری، عقاید، حِکَم و مواعظ، ادعیه، اندرز و شعر نیز از حسین باقی است که در منابع شیعه و اهل سنت بهصورت پراکنده موجودند و در قالب مجموعههایی تدوین و منتشر شدهاند. اَلْمُنتَخَبُ فی جَمعِ الْمَراثیِ و الْخُطَب از فَخرالدّین طُرَیْحی (سدهٔ یازدهم هجری)، مَوسوعَةُ کَلِماتِ الْإمامِ الْحُسَین و خُطَبُ الْإمامِ الْحُسَین عَلیٰ طَریقِ الشَّهادَة از لَبیب بَیْضون، دیوانُ الْحُسَیْنِ بنِ علی از محمد عبدالرحیم، رَسائِلُ الْإمامِ الْحُسَین از عبدالکریم قزوینی، خُطَبُ الْإمامِ الْحُسَین از محمدصادق نجمی، بَلاغَةُ الْحُسَین از مصطفی آلاعتماد از این آثارند. از حسین بن علی دعاهایی نیز بر جای مانده که در قالب مجموعههایی با عنوان اَلصَّحیفَةُ الْحُسَیْنیَّة یا أَدعیَةُ الْإمامِ الْحُسَین منتشر شدهاست.[۲۵۹]
از مشهورترین دعاهای شیعه و نیز آثار حسین بن علی که در کتاب معیار مفاتیحالجنان ضبط شده، «دعای عرفه» است. بهگفتهٔ ویلیام چیتیک این دعا مشهورترین دعا از نظر زیبایی و ساختار معنویاش است و هر سال در روز عرفه و در موسم حج — یعنی زمانی که برای نخستین بار از سوی حسین بن علی بیان شده — توسط حجاج شیعه و نیز در دیگر اوقات سال خوانده میشود. این دعا نقش ویژه و مهمی در الهیات شیعه دارد و ملاصدرا، فیلسوف و عارف بزرگ در آثار خویش بارها به این دعا ارجاع دادهاست.[۲۶۰]
حسین چهرهای سپید داشت و گاهی عمامهٔ خز و گاهی عمامهٔ سیاه بر سر میگذاشت و موی سر و ریشَش را خِضاب میکرد. وی با مسکینان همسفره میشد یا آنان را به خانهٔ خود دعوت میکرد و آنان را طعام میداد. معاویه دربارهٔ حسین میگفت که وی و پدرش علی، اهل نیرنگ نیستند و عمرو عاص او را محبوبترینِ زمینیان نزد اهل آسمان میدانست.[۲۴۸]
بهگفتهٔ دانشنامهٔ اسلام، از ویژگیهای اخلاقی حسین بردباری، تواضع، فصاحت، و در نهایت صفاتی است که از رفتارهای وی میتوان برداشت کرد مانند خوار شمردن مرگ، بیزاری از زندگی ننگین، غرور و مانند اینها.[۲۴۹] در بسیاری از روایات، به شباهت حسین و برادرش به محمد اشاره شده و هر کدام به نیمی از پیکرهٔ پدربزرگشان مانند شدهاند.[۲۵۰] ویلفرد مادلونگ در دانشنامهٔ ایرانیکا میگوید به نظر میرسد حسن بهعنوان نوهٔ بزرگتر، بیشتر مورد توجه محمد بوده و خاطرات بیشتری از او داشتهاست. مادلونگ بر این باور است که حسن و حسین شبیه به محمد بودند، اما شباهت حسن بیشتر بود. حسن خُلق و خوی محمد را داشت و از سیاستهای پدرش علی بن ابیطالب انتقاد میکرد، اما حسین به پدرش شبیه بود. مادلونگ، این واقعیت را که حسن دو تن از پسرانش را محمد نامید و هیچکدام را علی نام ننهاد و حسین دو تن از چهار پسرش را علی نام نهاد و هیچکدام را محمد ننامید، دلیلی بر این مدعا میداند. بر خلاف روحیهٔ صلحطلبیِ حسن، حسین روحیهٔ جنگجویی و حس غرورِ خانوادگیِ پدرش را داشت، گرچه توانایی جنگاوری و تجربهٔ آن را همانند پدرش نداشت. با اینکه علی بن ابیطالب، حسن را برای خلیفه شدن بعد از خودش آموزش میداد، اما بهنظر میرسد که رفتار علی نسبت به حسین آسانگیرانهتر و حمایتآمیزتر بودهاست.[۲۵۱] رسول جعفریان روایاتی را که در آن حسین شبیه علی و حسن شبیه محمد معرفی شده را جعلی میداند؛ بهگفتهٔ وی تصویر ارائهشده در این روایات میتوانست بهمنظور تخریب چهرهٔ علی و عاشورا باشد و به کار کسانی بیاید که طرفدار گرایشهای عثمانی بودند.[۲۵۲][یادداشت ۴] سید محمدحسین طباطبایی در این باره میگوید: نظر برخی از مفسران دربارهٔ تفاوت سلیقهٔ حسنین، سخنی نابجا است؛ زیرا حسین با وجود عدم بیعت با یزید، مانند برادرش ده سال در حکومت معاویه به سر برد و هرگز سر به مخالفت برنداشت.[۲۵۳] محمد عمادی حائری معتقد است حسین را در اکثر منابع شبیه به محمد، و در یک روایت شبیهترین فرد به او دانستهاند. روایتی نیز موجود است که علی، حسین را شبیهترین فرد به خود از نظر رفتار میداند.[۲۵۴]
حسین در مدینه به بخشندگی معروف بود و غلامان و کنیزانش را در صورت مشاهدهٔ خوشرفتاری آزاد میکرد. روایتی وجود دارد که معاویه، کنیزی را بههمراه اموال و لباس فراوان برای حسین فرستاده بود. وقتی این کنیز آیاتی از قرآن و شعری در مورد ناپایداری دنیا و مرگِ انسان را خواند، حسین وی را آزاد نموده و اموال را به او بخشید. یک بار یکی از غلامان حسین کاری نادرست انجام داد. اما پس از آنکه غلام آیه «وَالْعافینَ عَنِ النّاس» را خواند، حسین او را بخشید و پس از آن غلام آیه «وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحسِنین» را به زبان آورد و حسین غلام را بهخاطر این کار آزاد کرد. حسین، دِیْنِ اُسامَة بن زِیْد را که بیمار و ناتوان از ادای آن بود، پرداخت. روایتی وجود دارد که حسین املاک و اجناسی را که به وی ارث رسیده بود، پیش از دریافت آنها بخشید. او همچنین دِینِ مرد دیگری را پس از آنکه به سه پرسش حسین پاسخ داد، پرداخت و انگشتریاش را به او داد. یک زن و مرد یهودی با مشاهدهٔ بخشندگی حسین، مسلمان شدند. حسین به معلمِ فرزندانش مال و پوشاک فراوان هدیه داد و دهانش را پر از دُرّ کرد؛ در حالی که اذعان میداشت که این، جبرانکنندهٔ ارزش کار معلم نیست. مردی شامی، یک بار به حسین و علی ناسزا گفت، اما حسین از او درگذشت و او را مورد مهربانی و لطف خود قرار داد. گفتهاند که جای کیسههای آذوقهای که حسین برای مسکینان میبُرد، در روز عاشورا بر بدنش آشکار بود.[۲۵۵]