اکثر مسلمانان مقام حسین را گرامی میدارند. تنها هواداران بنیامیه بودند که به علت شورش علیه دولت اسلامی وقت، به وی لقب «باغیُ بَعدُ اِنعِقادِ الْبَیْعَة» میدادند و قتل او توسط یزید را قابل اغماض میدانستند. اما نه تنها کسانی که از بنیامیه متنفر بودند، با این فرقه مخالفت میکردند؛ بلکه حتی گروهی که «آگاهانه عمل کردنِ» قاتلان را نمیپذیرفتند و در عین حال بهمنظور جلوگیری از جنگهای داخلی در اسلام، بهدنبال بهانهای برای خودداری از سرزنش کردن حسین یا صحابه و تابعینِ بیطرف در نزاع حسین و یزید بودند نیز از مخالفان طرفداران بنیامیه در قضیهٔ قتل حسین بودند؛ بنابراین تقریباً اکثر مسلمانان حسین را بهعلت نوهٔ محمد بودن و این عقیده که وی خود را در راه حق قربانی کرده، مُکَرَّم میشمارند.[۲۸۱]
منابعِ فراوانی از عالمانِ اهل سنت مانند زَمَخْشَری، ابونعیم اصفهانی، احمد بن حَنبَل، ابن کثیر، فضل بن روزبِهان خُنجی، ابوالحسن اَشعَری، شهابالدین آلوسی و بسیاری دیگر، از علاقه و محبت پیامبر اسلام به حسین بن علی میگویند، از خبر پیامبر دربارهٔ کشته شدن حسین گزارش میکنند و از شخصیت و فضایلش و از زهد، عبادت، شجاعت و جوانمردیاش خبر میدهند. آنها قیام او را، قیام علیه ظلم میدانند، قاتلان وی را لعنت میکنند، او را الگوی مسلمانان و آزادگان میخوانند و در رثایش شعر میسرایند.[۲۸۲]
رویکرد مثبت اهل سنت به حسین بهاحتمالِ قوی نشأتگرفته از روایات حزنانگیزی است که ابومِخنَف جمعآوری کرده که این روایات بعضاً مستقیماً یا با اسنادی کوتاه اکثراً از کوفیانی نقل شده که از عملکرد خود نسبت به حسین پشیمان شدند. این روایات حزنانگیز کوفیان، که نشانهای از گرایشهای شیعیگرایانهٔ ابومخنف بود، منشأ روایاتی شد که مورخان بعدی از آنها استفاده نمودند و در جهان اسلام پراکنده شد.[۲۸۳] بهگفتهٔ رسول جعفریان، اعتقاد به جبر که توسط معاویه در جامعهٔ اسلامی انتشار داده شد، موجب شد که هیچگاه حرکت حسین برای اهل سنّت یک قیام علیه فساد قلمداد نشود و تنها آن را یک شورش غیرقانونی (فتنه) شناختند.[۲۸۴]
مهمترین مؤلّفههای دیدگاههای شیعیان دربارهٔ حسین، اعتقاد به امامت حسین و داشتن ویژگیهای یک امام از سوی مذاهب شیعه دوازده امامی، اسماعیلیه و زیدیه است. همانند دیگر امامان، حسین واسطهٔ بین خدا و خلق است. از طریق این تَوَسُّل است که شیعیان، راهنمایی و هدایت میشوند یا از مشکلات رهایی مییابند.[۲۸۵] در روایات شیعه، احادیثی از محمد و امامان شیعه آمده که ثوابهای زیادی برای رفتن به زیارت حسین ذکر شدهاست. همچنین کرامات زیادی برای خاک آن مزار بیان کردهاند.[۲۸۶] حسین بهعنوان یکی از پنج تن آل عبا، تمامی ویژگیهای الهی که در حسن مجتبی وجود دارد را نیز داراست و بهعنوان نوهٔ محمد دارای احترام است.[۲۸۷] او ۲۵ حج پیاده از مدینه تا مکه گزارْد. حدیثی وجود دارد که حاکی است خداوند حسین را مُخَیَّر کرد که یا قربانی شود یا به کمک ۴۰۰۰ فرشته که در جنگ بدر برای یاری محمد آمده بودند،[۲۸۸] پیروز شود. این حدیث ارزش نهضت وی را بالا میبَرَد؛ چون این عملِ حسین را داوطلبانه نشان داده و بنابراین به آن ارزش زیادی میبخشد.[۲۸۹] این ۴۰۰۰ فرشته تا روز قیامت بر مزار حسین گریه کرده و برای زائرانش طلب آمرزش میکنند.[۲۹۰]
عمادی حائری در دانشنامهٔ جهان اسلام مینویسد احادیثی از محمد بیانگر آن است که علی، حسن و حسین و نُه تن از فرزندان حسین مقام امامت دارند. ابن بابِوَیْه این مطلب را که امامان بعدی شیعه از فرزندان حسین بودهاند و نه حسن، به ماجرای هارون و موسی تشبیه میکند. عمادی حائری در ادامه برای اثبات امامت حسین از دیدگاه شیعه از وصیت حسن دربارهٔ جانشینی حسین و سفارش به محمد حنفیّه در مورد تبعیت از حسین استفاده میکند. شیخ مفید معتقد است امامت حسین پس از درگذشت حسن قطعی بوده، اما حسین در زمان معاویه به سبب تقیّه آن را آشکار نمیکرده، ولی در زمان یزید آن را علنی کردهاست. از دیدگاه شیعه، یکی از پیشنیازهای امامت، علم کامل به معارف دین است. عمادی حائری به روایتی اشاره میکند که علی از حسین خواست تا برای مردم سخنرانی کنند تا در زمانهای بعد، قُرَیْش او را بدون علم خطاب نکنند. علاوه بر آن عمادی حائری برای اثبات امامت حسین از دیدگاه شیعه، به سخنانی از صحابه دربارهٔ مقام علمی حسین و درخواست فِتوا از او، به سخنان خود حسین دربارهٔ امامت خود و برخی معجزات و کرامات بهدست وی اشاره میکند و در ادامه بیان میکند که در روایات، برخی از کرامات و معجزات را به هر دو — حسن و حسین — نسبت دادهاند و تفکیکی صورت نپذیرفتهاست.[۲۹۱]
بهگفتهٔ ولیری، مبنای تجلیل شیعیان از حسین، اقدام برجستهٔ مقدس و اخلاقی او و آرمانهای اصیلی است که وی خود را قربانی آنها کرد. با توجه به این اعتقاد که امامان همهٔ آنچه را که بوده، هست و خواهد بود میدانند و علمشان در گذشتِ زمان افزوده نمیشود، این نتیجه گرفته میشود که حسین سرنوشت خود و یارانش را از پیش میدانست؛ ازاینرو با آگاهی از قربانی شدنِ قریبالوقوعش و بدون هیچ تردید یا تلاشی برای گریز از ارادهٔ خداوندی از مکه عازم کوفه شد. در منابع شیعی در مورد علت اینگونه قربانی شدن حسین مینویسند که وی خود و اموالش را فدا کرد تا دین جَدَّش محمد را احیا کند یا آن را از دست ویرانیهایی که به دست یزید رخ داده بود، نجات دهد. علاوه بر آن، وی با این عمل بر آن بود تا نشان دهد که عملکردِ منافقانه، شرمآور است و خواست تا به مردم یاد دهد که قیام بر ضد حاکمِ فاسق، ضروری است. بهطور خلاصه، وی خود را اسوهای برای مسلمانان قرار داد؛ ولیری بر این باور است که اعتقاد به این که حسین میخواست با خونِ خود مردم را از گناهان رهایی بخشد و با قربانی شدنش پیامآور آزادی برای مردم جهان باشد، با ادبیات شیعه بیگانه است یا حداقل نشانهای از آن در متونی که دیدهاست پیدا ننمودهاست و ممکن است این مفهوم بعدها در مراسم تعزیه یا اشعار اخیر نفوذ کرده باشد، چون این تغییرِ مفهوم از توسّل به این معنیِ فعلی، تحت تأثیر تفکراتِ مسیحی صورت پذیرفتهاست.[۲۹۲]
اسماعیلیانِ نَزاری، پس از کشته شدنِ علی بن ابیطالب در سال ۴۰ ه.ق — که همهٔ شیعیان او را بهعنوان اولین امام میشناسند — پسرش حسین را بهعنوان جانشینِ مطلق و تامُّالْاِختیارِ امامت پذیرفتهاند؛ اگرچه در بیشتر روایاتِ شیعه، پسر بزرگترِ علی، حسن نیز بهعنوانِ جانشین شناخته میشود. اما نزاریه نقش وی را بهعنوان مُتِوَلّی در نظر میگیرند، تا زمانی که حسین امامت را بر عهده گرفت.[۲۹۳]