-
غبار تنهایی
سهشنبه 13 دی 1401 22:38
یک نفر در غبار تنهایی روی سکوی سپیده دم رویایی جایی در قصیده ای بارانی میشود رویا شاید قصه ای برای فردایی سکوت ممتد روزهای زمستانی مثنوی تکیده از درخت پیچک سار روی سپیده دم زیبای صبحگاهی درون برون از زندگی از درخت شکوفه های سکوت انگیز تار سه تاری در درون تارهای غار تنهایی حسام الدین شفیعیان
-
/سمفونی برکه/
سهشنبه 13 دی 1401 22:37
/سمفونی برکه/ سمفونی سکوت انگیز مرغابی ها غازک های قارقاری در بیشه زاران روی برکه نهالی خشک غزل در بر مردن جهانی خوش بال هایت را باز کن آدمک شب های زمین سر فصل غروب قصه های آرزوهاست حسام الدین شفیعیان
-
قصیده ای طوفانی
سهشنبه 13 دی 1401 22:37
برای قصیده ها تنهایی برای شعر من کنج اتاقی کلماتی بارانی قصه از کاشتن بذری آغاز شد منو شبو شعرو قصیده طوفانی حسام الدین شفیعیان
-
قطعه ای برای سرودن
سهشنبه 13 دی 1401 22:36
چند بلوک و چند چهارراه هیاهوی خاموش عکس کودکان در خاک صدای گریه صدای خنده صدای مات زنده ها برای تابوت ها عجیب سکوتی دارند مردگان انگار با خود تمام ارزوهایشان را به خواب برده اند حسام الدین شفیعیان
-
پری دریایی
سهشنبه 13 دی 1401 22:35
قدم هایت را آهسته بردار پری دریایی به ساحل انسانها خوش آمدی دلت را دریایی نگه دار اینجا شهر است نه پشت دریا قایقی اگر داری جا بگذار عاشقانه برگرد به دریا شهر با تمام آهنی بودنش تو را خورد خواهد کرد شهر چراغ دارد آن هم قرمز حسام الدین شفیعیان
-
شاعر خواب های دلتنگی
سهشنبه 13 دی 1401 22:35
شاعر خواب های دلتنگی رویاهای قصه ی دلتنگی تواریخ تاریخ بدون سال سالهای قصه ی دلتنگی پنجره ی رو به شهری آهن آهن های قصه ی دلتنگی کارناوال شهرنشینی بوق ممتد ترمز روی کلمات هجایای کشیده از درد دلتنگی ماضی بعید قصه دیروزها فعل حال قصه امروز دلتنگی خاطرات خیس باران زده سال شمسی قمری زدور شعر منظومه مثنوی دلتنگی تالاب غرق...
-
چای بریز
سهشنبه 13 دی 1401 22:34
چای بریز حال بی تب تاب برای من بی تاب بریز غزل بشو دو بیتی صنم بشو پشت سر هم بریز شور بشو ختم برای مرحم این دل بشو قند بریز غزل به دل فکر مرا بهم بریز شعر مرا جوانه شو خروش این نشانه شو حال برایم کمی حرف بریز پشت سر هم بریز شاعر-حسام الدین شفیعیان
-
/طلوع/
سهشنبه 13 دی 1401 22:34
به تب شعر باران بشو شور بشو مثنویه رود بشو شکر بریز عسل بریز دو بیتی ختم بریز ماه بشو شور دل ما بشو بهار جانان بشو شاه غزل خوان بشو به تار این دل غمین نور بشو شکن شکر به قهوه ی تلخ اثر مرحم این درد بشو تا شکنی زخود برون به هم شوی زخود به او لعل تب هجر تو آسان نبود مرگ غم دل فراوان نبود به صبح امید شکن برون بیا به هم...
-
میان سکوت آدمها
سهشنبه 13 دی 1401 22:33
میان سکوت آدمها مرگ نبود تار پر از غم نبود تشنه ی ماتم نبود حرف منو تو نبود جمله همی بد زده فعله کماکم نبود شعر غم درد نبود آخر هر حرف مگر اشک برای دل پر غم نبود زیرو زبر کم زروحی که مرگ در غم جسمش ناله همی کم نبود بال من از مرگ چرا خط زده شعر مرا دار به اشک رخ زده جانب غم این چنین حرف نبود نقطه سر خط همی کم نبود......
-
/شهر ستارگان/
سهشنبه 13 دی 1401 22:33
ستاره ها میزنند چنگو نی شب تارو پود قشنگ ابر و مه صبح صدا زده در بانگ شب روی ماه تاب میخورد قشنگ ماه رخ از دیدار یار زده رخ پریده اما چنگو و تار زده سکان ابری مه گرفته شب شکن فانوسی بردار درون دریا هم هست موجو زنگ صدایی از درون خسته ی روزگار زده سه تاری نت ها را روی هوهو چی چی قطار زده نت بم و نت بالا همه نت ها را در...
-
/سکوت سمفونی زمین/
سهشنبه 13 دی 1401 22:32
/سکوت سمفونی زمین/ نت های باران زده فالش در هم نت را تنگ ماهی غم زده دو دو های بد ضرب زده می می های ریتم را بر هم زده سو سو های سو سو زده فا فا های خط ریتم را آهنگ زده سی سی های چندو چند عقب تر بر هم زده شور ریتم آهنگ را تم های کند بد گوش نواز بر هم زده دفتر سمفونی را بازکن فلوت باس را تند تند فوت زده سه تار ماتم سه...
-
تو میروی...
سهشنبه 13 دی 1401 22:31
تو میروی جاده میرود زندگی میرود قصه میرود شب با تمام سکوتش میرود من قاصدکی در دست باران میشوم باران میرود روز میرود و غروب میرود شعر میرود شاعر میرود قصیده میرود تاب میخورد زمین دور گردش قلبم قلب با تمام تپیدن خود میرود و این یعنی خط استوای زندگی در بر زمین نیمکره ای در درون غار تنهایی پنچره باران زده میماند آهن هم...
-
/مسیر بارانی/
سهشنبه 13 دی 1401 22:31
مسیر را ادامه بده شاید باران بیاید باز هم باز رنگین کمان بشود بازم تار دل ما از غم به شادی بشود بازم تکرار همی قبل به بعدش بشود بازم تکثیر سلول های کلمات خون تازه بگیرد بازم با یه شعرم نکند باز دلم باران بگیرد بازم حسام الدین شفیعیان
-
/بیا تصور کنیم/
سهشنبه 13 دی 1401 22:30
بیا تصور کنیم چه اشکال دارد مگر از شکل تو هم قافیه اشکال دارد پرتره شو برایم بشو شعری ناتمام از منو این بومو قلم تو بگو خط نشدم خط شکسته مگر اشکالست قافیه شد شکرو قندو غزل شد خطم مگر از خط برون زدنی بر تو هم اشکال دارد نکند این دل من قافیه ای زتو کم دارد شایدم نقطه زحرفی زده ام یا که نقطه زخطم زکاغذ کمو کمتر دارد...
-
-/خط زخطی زحرفی زحرفت زنو/-
سهشنبه 13 دی 1401 22:30
فعل زقبلو زمضارع زماضی بعید زبدو قبلو زچندو زچونو زبعدی زاری گلو گلبرگو به ریشه به ساقه به آفتاب چنین گمو کم کامو کرو کورو دلو دیده زبستن گاهی نونو ن و القلمو دل ز ما هم روشن جوهرو قلمو سطرو دلو کاغذو دلبر با هم دفو نی تنبکو نت فالشو زبر زیرو زرو خطو خطهای دگر باز شماری ز ماندن زما هم شدنو ما زدلو دیده به دلبر چو شبو...
-
/خیال انگیز//شاید و باید...//پائیزان قلب/
سهشنبه 13 دی 1401 22:29
/خیال انگیز/ در خیال تو همان جنگل سبزم که مسیرش به بهاران برود پائیزم ولی در تو دلنگیز به باران بروم ماه زیبا شده بود از رخ تو تا به جهان تا غزلی شعر شدو بند به زنجیر دل من بروی بال بر بندو برو از خیال من غمگین زده ای تا به گرد نیفتادن از خیال تو چه حاصل بشوم حسام الدین شفیعیان /شاید و باید.../ زندگی طعم قشنگ یه گل رو...
-
/قلم بارانی/
سهشنبه 13 دی 1401 22:29
جاده بازم تب رفتن دارد مرغ باغ دلم میل شکفتن دارد تار این غم چرا ماتم پنهان دارد با تب این قلم شعر فراوان دارد حسام الدین شفیعیان
-
/مرد زمستانی/
سهشنبه 13 دی 1401 22:28
من مرد زمستانیم آدم برفی آب شده ی خالیم جایم بگرفته در زمین نابرجا من آخرین سلسله ی باز بمانده از عشق عاشق چند نوای سرودن برای آدم برفی ها کوچ آنها برای نباریدن ها تا آخر قصه من ماندم لیک شد باز هوا سردو چه شور انگیز تنهایی دل را که داند جز شب شب های برفی نیامد از سر سرما زده خیال من را اینجا من قافله ای از تبار عشقم...
-
/زندگی هدف زندگی مسیر زندگی همین/
سهشنبه 13 دی 1401 22:28
شلوغ نکنید آدمها اینجا زمین است گاهی زیرو زبر گاهی همین است نه برده برنده ای نه برده بازنده ای آنکه برده است اهل یقین است باور نکرده زمین را که زمین جایی تندو گذرا سر به زیر است جایی از بلندی فریاد های نرسیده به گوش چرخش آن درون خود قصه ی اشکو لبخند و زندگی است فرا ندهید به گوشش اگر تو را در خود برد زمین است جاذبه اش...
-
چند تاریخ شعر
سهشنبه 13 دی 1401 22:27
ژانویه یا اکتبر یا اصلان شمسی قمری یا که به شمسی زتاریخ چرخش کارناوالی زنور از رخشان سه اپیزود زایام زفصل های دگر تابستان زمستان یا بهار رمان پوپولیستی نیست جهان خاص شد باور نور حقایق روشن خورده بورژواهای آهنی خورد در رادیکال های حل نشده متینگ تن ماهی یا کنسرو شعر فالش از پرواز شاخکی نغمه خوان از زاغک غار غار بلندی...
-
شورانگیز-شب شکن-شهر قصه ای دگر...
سهشنبه 13 دی 1401 22:27
مروارید چون به صدفهایی دل بسته در خود بر صدف از این شعر گل بسته میرانی و میخوانی از این بیت غزلها شور انگیز بشو تا بخوانی سرفصلها ==== میان هفت سپر تا دور گردون بیا تا جمله خوان از شعر بخوانیم غزل را وصف در شعر جمله خوانیم برای یکدگر مرحم شویم ما میان شب شکن خورشید بگردیم ==== برای شهر آواز میداد کلاغی قصه ای پرواز...
-
قصیده بارانی
سهشنبه 13 دی 1401 22:26
مثال یک قصیده ی بارانی شور غزل شوریده در شعری رنگین کمانی باران فصلهای گذشته در تاریخ پایانی شروع یک آغاز رویش در زمستان تنهایی شهری ملول از ترانه ی سر فصل پائیز در ابیات شکوفایی نو به نو خط به خط ترانه ای مثال برگ ریزان خیابانی حسام الدین شفیعیان
-
قاصدک
سهشنبه 13 دی 1401 22:25
قاصدک آرام بیا خبر از پر گشودن داری زپر پرواز بال گشودن داری نغمه ای یا خبری از سرودن داری از کجا آمده ای به کجا پر گشودن داری در میان پیله ی رد شدن جای دیگر داری خسته از من بگذر حال که با این دل من شنفتن داری چتر خیس باران را قصه ی شوریدن داری یا که در خود پیله ی سرگشودن داری با قصه ی ما حکایت بودن داری یکی بودو...
-
صندلی خالی
سهشنبه 13 دی 1401 22:25
تو نیستی یا سایه ای هستی که نیستی پر از بودن ولی در کنج تنهایی صندلی خالی نشستی زیر بغض باران زده ی دلتنگی رفتی میان کوچه های دلتنگی رفتی کوچه خالی صدای رهگذرانی که هیچکدام شبیه تو نیستند لبخند خود را برده ای اشک واژه ی تنهایی درون خود زمین وسعت تنهایی درون خود صندلی چوبی شکسته ی درون خود اتاقک بارانی درون خود و قصه ی...
-
قلب تپنده
سهشنبه 13 دی 1401 22:24
قلب تپنده اگر ریشه کند فکر را آغاز سر ریشه کند قلب تپنده مغز تفکر شعر درون ماست غزل بیت بیتش سروده ناسروده ماست اینجا مدار عاشقی پرچین اقاقیاست کمی برای شعرم بذر بشو اینجا سرودن ناسروده هاست Hesam-shafieian
-
قصه زندگی
سهشنبه 13 دی 1401 22:24
غزل خواندم غزل خوانم تو باشی زبر مثنوی خوانم تو باشی زدو بیتی گذر کن گر همی رود زدریا زمثنوی پر از نور زدیوان غزلهای زمینی بخوان شعری زنور اسمانی بباران اشک شعله ور شو بباران شعر دریا را نگاه کن زرنگین کمان باران گرفتن زباران در پی رنگین کمان شو زنو از غزل تا نو به نو شو همی شعر را به خوانو نو زنو شو زکسب دانش از بهر...
-
/مسافر تنهایی/
سهشنبه 13 دی 1401 22:23
ای مسافر تنهایی روی پیچک ماه سیاره ی آدمک های خیالی شعری که میبرد مرا در پیله خود بر سوار سروده ی بارانی جایی که سوت سوتک فلوت غار درون بیشه های بی فردایی سکوت سمفونی درون خود شکستن ها پتک درون بذر روشنایی ساختار ماضی بعید برای فعل حال از هجایای پتک جمله انگیز روح زمین خسته از درون نخ درون بادبادک باد های دریای شمالی...
-
/مترسک چوبین در آهن/
سهشنبه 13 دی 1401 22:22
مترسک آدم شدو رفت در شهر رفت بین چوبک های درهم رفت بین فراموشی مزرعه خاموشی رفت بین آهنو قصه های بیهوشی رفت میان چراغ قرمزی از خاطرات رفت بین سبزترین دشت صنوبر ها رفت آدمک شود چوبین شد چوب حراج خورجین شد رفت بین آدمک ها آدم بشود آدمک بیچاره آهنی از چوبین شد رفت میان فریاد های خاموش انسان ها رفت ترکیدو چوبین شکسته از...
-
/چراغ روشن بذر درون دگری و دگری/
سهشنبه 13 دی 1401 22:21
/چراغ روشن بذر درون دگری و دگری/ بذر اندیشه تو ریشه تو فکر خرد اندیشه تو این سه بعد نه تنها صرف یک حرف در ورای آدمها هست اندیشیدن به تو به تو اگر اندیشه شود تویی نمیماند تو نیستی من نیستی در اندیشه هستی گذران کن زبعد خود برون آی زدانش هستی را این هست مقیاس وسعت فکر دگر و دگران برون زدریا کجای جهان موجی ندارد هر کجا...
-
ماه زشب تا زصبح طلوعی نو بگیریم...
سهشنبه 13 دی 1401 22:21
چو شکوه لاله زاران زدشت نو شد بهاران چو در دشت چمنزار زسبزه نو در فصل نوبهاران باد میوزد در چمنزار زگلها میوزد نغمه غزلها شکوه باران زده شکوفه سرزده زدشت باران زده زباران شب زده زشب ماه زده زماه نور زده زنور پل زده زپل دریا زده درون دریا ماه زده زبرکه شعر زده زماهی ها چو روی آب صدایی غم زده صدایی شو زبرکه تا به دریا...