-
/تابوت عقاید رنگین کمانی/
سهشنبه 13 دی 1401 23:27
/تابوت عقاید رنگین کمانی/ مسئول تمام عقاید پفکی دبیر کنوانسیون شعر قلقلکی مجمع ماستو خیارو دوغ تصویب بند یک کمیته حقوق بین المللی شاعر در مجمع حقوق تشر نویسنده رمان قصه های الکی تایپیست نوشتار حقوق صنعت نفت دبه خالی پر از قسط و وام الکی قبض برق جهان قطع برق کنتور پارکینگ شیر فلکی سلطنت بجامانده از دوغان دوغ دوغ ماستو...
-
/فکر پیله بسته از پروانه ی باز درون فکر خسته/
سهشنبه 13 دی 1401 23:26
/فکر پیله بسته از پروانه ی باز درون فکر خسته/ سقوط برجک عقاید باطل نفرت انگیز آدمک ها از تابوی فکرهای قاتل قتل مورچه به ضربت پای رهگذر تیتر یک جنایت جنگی رهگذر لگد کودک به مرغابی های پر ترکیده خساست تایید مهر بر ورق قرارداد بین الملل من نفرت انگیز بر من عاشق مثال مرغکی دور دور میشود عاشق درون من تابلوی مونالیزا گریه...
-
سیاره آدمک ها
سهشنبه 13 دی 1401 23:26
سوت سوت سوت ایست ممتد شعر شهر خواب از شعر شعر خواب از شهر تکان تکان شعر را بتکان بر روی واژه نقطه نقطه هست نکته مغز بادامی که تلخی شعر دارد شیرینی از کام شعر انگیز دارد تابلوی سیاه زده از گوشه عکسی عکس های خواب زده خواب زدگان زندگان شعر تاریخچه کهن عصر مدرن ابیات تازه از تراشه های نوک مدادی مداد کیبوردی مداد غیر کاغذی...
-
/رود و دریا/
سهشنبه 13 دی 1401 23:25
در مسیر رود بود سنگلاخ ها رود زصخره زدو شد سیلاب ها آرزویش به دریا رسیدن میرفت در مسیر دریا چه بود سنگلاخ ها رود گلالود شد از سنگ خاک گرفته مدتی ماندو بو گرفت زسنگلاخ ها سد او شدن تا به دریا نرسد سد او که اندیشه دریا شدن ها خروش او باران میگرفت زسنگ شکستو شد همره دریاها شاعر-حسام الدین شفیعیان
-
/زندگی/
سهشنبه 13 دی 1401 23:24
من با قافیه ها هم وزنم یک مصرع پر حرفم من قافیه ی سرگردان بی حرفم یک سبد شعر پر دردم جایی در اخر بیت ها یا یک مثنوی پر از خار برگم اخر خواب ها یا اول سپیده ی صد برگم نشسته بر تاج رنگین کمان یا شیرازه ی ریشه ای پر دردم کنج گنج تو یا روی طاقچه بی برگم درخت تنومند کاغذ شده ی این برگم سفرنامه ی تو شاید این قصه ی صد برگم...
-
/فرایند زندگی برای فراموشی/
سهشنبه 13 دی 1401 23:23
فرایند سکوت مغزی شبیه استعاره ای از خاموشی تفاله ای از دمنوش آرامش مصنوعی برای هوش های مصنوعی برایش از فیزیک کوانتونومی میگویی و مغز خسته از فراموشی آلزایمری از دنیای خاموشی ارامشی از پسامدرن گذشتن از طبل خاموشی تکرار واژه های تبر خورده چه سخت هست از مرده بخواهی مدهوشی در دنیایی از کلماتی برای فراموشی حسام الدین...
-
/نثر بر پیچک بر مهر ورزیدن/
سهشنبه 13 دی 1401 23:23
/ نثر بر پیچک بر مهر ورزیدن/ خان به خانو سطرو سطر برگ صد از برگ دگر دفتر از یک به صد سطر به خوانی چو به سطری چو تفکر بکنی چون تراوش به ذهن از تفکر بکنی خود تراشیو تراوش زافکار زبهتر بنمایی چون نمایی زخود در درون خود نمای برون از درون تراشیدن از مهر ور به سمتی به شمالو جنوبو مغربو مشرقی مشرق از هر طرف چون بنگاری نگاری...
-
/منم پاییز تویی رویش فصلی چون بهاران/
سهشنبه 13 دی 1401 23:22
مثال برگی چو پائیزم غم انگیزم چو دریایی چه شور انگیز منم موجو تویی صخره منم پاییز تویی سر سبزی دشتی دلنگیز منم خورشید تویی ماهم منم نامه بر دلها تویی نامه نویس عشقها چو عشقی دریایی چو بارانی تو انگیزش رویایی منم فصل خزان زندگی تویی چون گل گلستانی تویی چون گل به بارانی تویی نورو تویی عشقو تویی شورو منم غم انگیز ترین...
-
/نظر کن به دور گردش ایام.../
سهشنبه 13 دی 1401 23:21
غمی در دور گردون هی نظر کن به دور گردش ایام نظر کن ببین آشفته گشت حالم زایام نگاهی بر دل آشفته سر کن ببینا تا به کی در خود چو نظر کن نظر بر حال ما کن گر گذر کن شگفتا از همه آشفته حالی غمی دیرینه آشفته زحالی نگاهی کن ببین قلبم شکسته دلم غم بارو غم در من شکسته نگارا ای فروزاننده چو پرتو چو در بارانو چو در باریدن اشک منی...
-
/کلاغ و مترسک/
سهشنبه 13 دی 1401 23:20
/کلاغ و مترسک/ تن زخم خورده مترسک وسط مزرعه وسط مزرعه کلاغ ها نوک زده بر غم زده کلاغ را مترسک چوب مزاحم مترسک در کلاغ خود شعر میشد کلاغ هم خانه را نوک شعر میشد کلاغی که مترسک میپراند مترسک هم کلاغ را خود تکاند برای این شعر مزرعه جای کلاغ شد مترسک آدمی چوبین نما شد مترسک را ببین در خود چه خوابست ببین مزرعه را کلاغ ها...
-
ساحل زمین بارانیست
سهشنبه 13 دی 1401 23:20
درون نگاه بارانیست اینجا هوا هوایی طوفانیست برایت واژه ها را تکانده ام قصه اول خط شعری فانوسی در بیابانیست بتکان دریا را ماهی ها تکان خورده میخندند برای تن شدن آدمی قصه تنهائیست شوریده موجی میزند ساحل را بزن ساحل دریا چراغانیست بباران نقطه هایی را ستاره های دنباله دار کهکشانی درون زمین از زیبائیست حسام الدین شفیعیان
-
شهری رویایی
سهشنبه 13 دی 1401 23:19
یک سبد شعر برای کلبه ی تنهایی یک سبد واژه پر از حجم دردو کمی بارانی نغمه ای که مرا میبرد با خود به شهری رویایی آنجا باغبان داشت گلی و گیاهو دلی دریایی پشت پرچین اقاقی یک نفر شعر میخواند از غم واژه کمی حرف کمی گل میکاشت جای حرفم نبود طاقچه ی حجم هجایای کشیده روی کلمات پتک انگیز ترین خورد کننده داشت کلمه روی ردیف صبح...
-
پازل تفکرات
سهشنبه 13 دی 1401 23:18
یک نفر پتک زمغزی زد گفت من عقاید زفکر خود فقط یک دیگر تبر زفکر او زد و یک دیگر گل زدو عقیده زد یکی مرحم فکر شد یکی رنج فکر آری جهان بعد فکرهاست جهان بر بعد فکر هاست میز گفتمان نجوم و فلسفه غربو شرق میز گفتمان عقاید نیامده از بطن عقاید بر هم صحبت جهان هست صحبت حرفهای دگر نوبرداشت از عقاید در بن شعر از برای هم نقطه نقطه...
-
گذر از پست مدرن
سهشنبه 13 دی 1401 23:18
آسمان یا زمین برای تدافع فکر یا تهاجم فکر نه تهاجم فکر نه تدافع فکرو نه تخاصم فکر مرحم فکر مرحمت فکر مرحمی در فکر هنر پلویری نیست هنر بافتنی نیست هنر پوشیدنی بر فکرست میزان درستی فکر میزان شعرو میزان شاعری شعر گفتن مرحم هنر نشد درون هنرمند را گذران گذر کن از بند درون شعر فقط جای آن خوب را درست گفتن کافکا یا هدایت یا...
-
/شهر قصه ات کجاست/
سهشنبه 13 دی 1401 23:17
/شهر قصه ات کجاست/ شهر قصه دگری دارد هم بالا و هم پائینو زبری دارد شهر چراغ قرمز دارد عروس بخت شهر زیر آواز مردمک ها میخوابد اینجا پری دریایی یعنی برگشتن دریا دیگر کجای قصه هست وقتی در شهر خاموشی هست کجای شهر باید نوشت قصه را اینجا فصل دگر زندگی هست
-
نهال خوبی
سهشنبه 13 دی 1401 23:16
چون نفس میرود زندگی میرود حاصل این نفس بهر چه میرود چون تفکر کنی در همین خود نفس پی بری کین چنین هم انسان میرود جسم در پی زندگی خود کجا میرود خاک گر شوی کیمیا میرود کیمیای خرد بهر خاک بذر شود بذر این از خرد در خاک کی رود چون تفکر زخاک نه جسم میرود چون تفکر کنی حاصلش پر کنی جسم اگر خود رود روح به کجا میرود جسم در...
-
/فصل رفتن ها/
سهشنبه 13 دی 1401 23:16
اسطوره ی تاریخ کهن شوالیه ی درد های زمین قصه ی ماقبل از عدم بر ختم جایی در قصیده ی تبلور پنهان از زندگی پازلی از چند اپیزودیه غمبار از فصل زمستان تا پائیز تک نواز سمفونی مرگ قطعه ای از متینگ تنهایی بار شکستن ماضی های بعید هر چه قبل بود حال بعید تکرار فاعلاتن فاعلاتن های فالش مغز تمامیه مداد هایت برایت غم مینوازد نت...
-
کشتی و طوفان
سهشنبه 13 دی 1401 23:15
ای کشتی زطوفان اگر رد کنی زساحل چو لنگر اگر پرت کنی زاستحکام کشتی مشو کاپیتان غرور اگر ورطه طوفان زخدا یاد کنی زآن در ورطه موجی غمین زخوشحالی زآن چون رد کنی زبهر خطر اگر این خطر رد کنی همیشه زخدا چون توجه کنی ببینی که دریا همی ساحلست که از آن تا به آن چون چو برگردی زدریا موجو طوفان به یاد خدا چون توجه کنی در آن گر...
-
تیک تاک ساعت
سهشنبه 13 دی 1401 23:15
تیک تاک ساعت که میگه این غروب رخت بر میبنده توی یک ساعت شنی وسط نقطه غمینه هر دلی دارد هوایی این هوا بازم غمینه تیک تاک ساعت که میره باز هوا ماتم بگیره این غروب ماتم انگیز توی این قصه چنینه باز بگو با من غریبه حرف آشنایی چنینه این چنین خود در همیم باز در درون آینه غمینه درد را فریاد چه حاصل خود بگوید قصه همینه لالادل...
-
/پشت پرچین اقاقیها/
سهشنبه 13 دی 1401 23:14
دل دلکنان دل بطلب که دلی داری دست آری از دست برون یا که خودت گلی داری زدست زخم بر قلب زدن کار همی آسان بود کاشت آن گل به دلی که دلش دریا بود رود شد عشق ولی در پی دریاها بود پشت پرچین اقاقیا کمی نور زرخ مهتابان بود شاعر-حسام الدین شفیعیان
-
فانوس دریایی
سهشنبه 13 دی 1401 23:13
موج میفشاند دریا میزند صخره میخورد دریا ساحلی دارد که فانوسکی شب برده در خود آن را میان تلاطم دریا موج میفشاند و درون خود سکوت هست تابوت درون آب تار میزند بر ان سمفونی جنگ اما صلح درونش سفید برده تابوت را دریا موج میخورد و تابوت میفتد درون اعماق آب بردگی ساحلی که میخورد تابوت را نقطه صفر دریا ساحل شنی هست اینجا درون...
-
/چراغ قرمز زمین جایی در چهارراه زندگی.../
سهشنبه 13 دی 1401 23:13
/چراغ قرمز زمین جایی در چهارراه زندگی.../ شهری در آهن در شهر آجر آجری بر مترسک غول پیکر آجرها مترسک شده اند شهر تاریک شده غم آجر شده سیم خارداری دور حصار قلب آدمک ها شهر جای پرواز آدمک ها شده میان خلوت شهر فریاد زدم باز که شهر را جای مزرعه کلاغ هم بی خانه شده کلاغ قصه ها آخرین مسافر شهرست مسافران شهر عقاب های تیز بال...
-
/زندگی از تولد تا تولد دوباره/
سهشنبه 13 دی 1401 23:11
کودک درون رحم مادر در فکر چرخش دور زمینست بدنیا میاید انگار در پیچ تاب رفتن درون زمین هست انگار زمین بازگشت دوباره برای برگشتش نیست شاید جو جبر زمین اسیر درون آدمک های برون آمده هست مردی به مادرش زنگ زدو گفت بازگشت من بسوی کجاست مادر گفت بازگشت تو بسوی زندگی برای ابدیت هست من را تولد تو بود و بقیه آن نه دست من بازگشت...
-
/مجسمه از یاد رفته/
سهشنبه 13 دی 1401 23:11
/مجسمه از یاد رفته/ مجسمه پارک از یاد رفته نیمکت خالی بر باد رفته تراژدی تلخ حرف زدن مجسمه با نیمکت بر وای رفته وا رفته دمر بر کاج رفته سپر بر تاراج رفته خسته از نگاه خورشید گرما زده پیش ماه رفته شلوغی خالی از تمدن زندگینامه ی قرن چند خسته تاریخ وفات سازنده مجسمه قبل تر از خود شخصیت بر باد رفته انگار مجسمه راه میرود...
-
/غروب کلاغ ها/
سهشنبه 13 دی 1401 23:10
/غروب کلاغ ها/ غروب کلاغ ها روی سیم خاردار مرداب غروب تمامی جغرافیای کبوتران پریده از خارهای سیم دار شیب تاریخی رو به سمت فتادن خود ساختمان سیب گاز خورده ترین تاریخ سیب دار مارک پل سیب سکوت منور گوشی کامپیوتری ایکس وان تو کارگردان فیلم خرس های طلایی غم زده کلاغ های پاپیون زده پدر خوانده از مادر نزائیده گاد فادر های...
-
/پیانو وسط جنگ /
سهشنبه 13 دی 1401 23:09
/پیانو وسط جنگ / تق تق ,سی لا سل فا می ر دو افتاده افتاده دو ر می فا سل لا سی پرچم پرچم لا سی دو ر می فا سل پیانو وسط جنگ سی یک سی دو سی سی سی چهار سی پنج سی شش سی هفت سی هشت شروع نت در جنگ خط انتهای نواختن سمفونی صلح فشنگ تق تق باروت خیس خورده کمپوت فشنگ خالی کنسرو تن خوراک لوبیا با ماست دبه روغن نفت آتشبار آذوقه ی...
-
درون و برون
سهشنبه 13 دی 1401 23:07
طاووسی را کرکسی بدید گفت چو زیبا تویی چو زیبایی تو پر رنگین تویی چو هر پر تو یادگار گر بیفتد بماند بهر آدمی کرکس نه پر نه زیبایی از او ولی طاووس چه زیبا هست بر کرکس که گفت زمن چون پر زیبا داد خدا زتو هم حیات داد تا چون بپری که چون آفرینش بیهوده نیست مثالی زصحبت کردند این به دو که کرکس هیچ چیز زبیهوده نیست زخلقت همه...
-
/چراغی روشن/
سهشنبه 13 دی 1401 23:07
/چراغی روشن/ گاهی بر مضرب دو ضرب میشوم تقسیم معادلات جبر میشوم گاهی حداکثر اختیار میشوم تعامل چند فصل از کوپه های قطار میشوم بین دو پل در تکامل تعامل میشوم سکوت جبر و اختیار را تعاون از تعاونی نمره چند میشوم برای سمفونی زندگان مردگان میشوم شکوهی در فصل بهاران پائیزی برگ ریز میشوم برایم شمع روشن میکنی من فانوسی در دل...
-
/واژه واژه .کلمه کلمه/
سهشنبه 13 دی 1401 23:06
/واژه واژه .کلمه کلمه/ در به در درون در درگاه در درون در از درگاه در کنج در گنجایش در واژه واژه .کلمه کلمه.جمله جمله سطر سطر قطره قطره باران دریا موج موج رود رود دریا دریا ساحل ساحل قاره قاره اقیانوس اقیانوس زمین زمان زمانه زمین زمانه تاریخ زمانه درون تاریخ درون زمانه پرگار خط کش رادیکال پشت تقسیم معادلات ضرب بر خود...
-
/خط اعتدال وسط خط شعر/
سهشنبه 13 دی 1401 23:05
/خط اعتدال وسط خط شعر/ نه تسلسل مدار میگردم نه سمبولیسم خواه فقط مینگرم نه سفسطه وار دور فلسفه چالش بر انگیزم نه از آن سمت فلسفه میفتم نه از این سمت آن چند اپیزود بهم ریخته در شعر حل شده در تفکر برون قرنی بیست و یک نه خورده بورژوایم نه اسیر دست نوستالوژی شدهمیان تمام نوستالوژی هایم خط اعتدالست درون فقر خورده ی تاریخ...