-
عکاس-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 14 دی 1401 01:32
-
عکاس-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 14 دی 1401 01:31
-
فصلی سرد
چهارشنبه 14 دی 1401 01:30
درد کشیده میداند حجم درد را غم کشیده میداند حجم غم را فقر کشیده میداند حجم فقر را ماتم کشیده میداند حجم ماتم را و این روزها فصلی سرد هست فصلی از سرمای حیرت زدگی کنگ و در خود ماتم و حیرت زدگی انگار یک خواب کابوس زده میبینم خواب درون خود شکستن حجم غم را اینجا مداری هست به وسعت در خود حسام الدین شفیعیان
-
خواب زندگی خیالی
چهارشنبه 14 دی 1401 01:27
نوزاد خیالی زندگی خیالی فکر یک زندگی خیالی عشق خیالی خواب خیالی خود از خود خیالی آدمک های خیالی فانوسک های رویایی دریای خیالی موج خیالی دریای خیالی زمین و چند شعر واژگون شده از خیال شعرهای خیالی حسام الدین شفیعیان
-
مسافر شب های فانوسی
چهارشنبه 14 دی 1401 01:23
مسافر شب های فانوسی قصه ی غم های دیروزی غم غمهای امروزی میخندی اما گریان از درون شکسته در برون غم درون غم شکسته از درون نگاه مهتاب آسمان خورشید طلوع غم انگیز پائیزی ای کشتی موج انگیز ای غروب دل انگیز ای قصیده های تن خورده ای مهر زخم بر درون حجم خود خورده شاعر فراموش شده ی تاریخی قصیده سرای خاموشی غزل خوان درد کشیده از...
-
قلم شکسته
چهارشنبه 14 دی 1401 01:05
واژه از غم شکست پشت کلمات را شکست واژه از هم گسست در بر سطر سطر خود غمی نشست نگاه کن تمام واژه را اشک برد درون واژه گلدان شکست گل شکست غم شکست جسم شکست قلم شکست حسام الدین شفیعیان
-
طلوعی نو هست
چهارشنبه 14 دی 1401 01:03
لالایی دردها بخواب ای زخم در دل دریا بخوان ای دل آواز گمشدن ها بباران ای آسمان بغض دلتنگی را وسعت کلمات سد اشک راه دریا باران با تمام دلتنگی هایش رنگین کمان زیبایی است پشت تمام رنج ها طلوعی نو هست حسام الدین شفیعیان
-
جهان در بر جنگ پرچم صلح و فانوس روشنایی بخش
چهارشنبه 14 دی 1401 00:58
ای ارابه ران آرام بران ارابه را بر عکس بران برگرد زتاریخ از چو قصه که زمین دارد پر زغصه زارابه بران برگرد زتاریخ نداند کی بودو کی گذشته نداند کی آینده گذشته به ارابه ران تاریخ به ماشین ارابه زتاریخ اگر ایستگاه هست توقف که زمین هست جای بس تاسف همی باروتو سلاحو جنگهایی جدایی آدمها از هم در زجنگها چه آسان میریزنند نقلو...
-
/زمین سر فصل غزلی دیگر میشود.../
چهارشنبه 14 دی 1401 00:56
روزنه ای نور میچکاند چک چک روزنه خود میچکاند باران روزنه نور را میبرد شعر نور را درون خود میبرد قلم مثنوی سیاهی میشود مثنوی نور در خود روشنایی میشود جایی غزل خشک مثال مداد نمی چکاند چک چک باران هم شمع را خاموش نمیکند آسمان همیشه بارانی نخواهد بود زمین سر فصل غزلی دیگر میشود... حسام الدین شفیعیان
-
/تاب زندگی بر زمین.../
چهارشنبه 14 دی 1401 00:55
تاب زمین بلند میشود تاب خوردن کودک روی جو زمین جایی مثال چرخ و فلک هست زندگی کوتاه و بلند آن تاب تابخورده میشود نگاهی درون آسمان نگاهی درون زمین شعر هم سفید پوش آدم برفی میشود... حسام الدین شفیعیان
-
/گذراز گذرست/
چهارشنبه 14 دی 1401 00:55
زان دگر از این دگر از خود گذرست زین چرخو فلک در گذرست این برگ زتاریخ دفتری کهنست شعر در کاغذ قلبت هنرست در فکر تو اندیشه از خود گذرست در قلب بماند آنچه از قلب آمد این شعر برای ماندن در گذرست حسام الدین شفیعیان
-
/تن تنگ گرفته در زندگی.../
چهارشنبه 14 دی 1401 00:54
آدمک تن شده تن های آدمک شده درون تن ماهی نانی هست که ماهی ها زآن تن شده نان آهن زندگی جایی درون تن آهن آهن شده نمودار چرخش زندگی نمودار متساوی از باختن شده بردو باخت زندگی کیشو و مات شده مات در حیرانی شهری در آهن شده /حسام الدین شفیعیان/
-
/شهری زپس حروف/
چهارشنبه 14 دی 1401 00:52
شهر غزل باران بارش از حروف شد زپس رنگین کمان با شکوه شد تقاطع زپس حرفی حروف شد زشعری در خودش شعری دگر شد زشعری جوشش حرفی دگر شد حروف اول جمله همی رود زدریا شعر خود موج دگر شد زخوانا بودن شعرم چه شهری بسی آرزوهایی که شعرم از حروف شد حسام الدین شفیعیان
-
بارانی درون و بارانی برون
چهارشنبه 14 دی 1401 00:51
باران نهفته زیر پوستی جایی چشمانم خوابیده جایی بیدارست باران درون غمهایم روانست کسی نفهمید چرا پائیز غم برگ ریزانست آجرها درون زندگی ناپیدا هست و سطر سطر درون من کاغذ بارانی بی باران هست میتابد خورشید اما انگار سالهاست که درون من مهتابی به وسعت روشنایی فردا هست حسام الدین شفیعیان
-
ستوده باد فصلی نو
چهارشنبه 14 دی 1401 00:50
شاخه های بهار درختان بهاری و گلفشانی فصل پاییزی یا زمستانی یا تابستانی که فصلی دگر دارد نغمه خود را به فصل ها بدهیم بهار هم شکرانه شکوفه ها میشود تابان خورشید و خورشید تابان در آسمان شعله سرکش در پرتو هایی درخشان ستوده باد فصلی نو در رویش
-
تاریخ ذهنی
چهارشنبه 14 دی 1401 00:49
جایی در کنج تاریخ ذهنی میان تقویم تاریخ کهن و نو جایی در زمین هموار در تاریخ ذهنی سروده ای در تاب زمین قصیده ای در باب زمین غزلی در نابرده زمین مثنوی در تاخورده زمین شکوهی در بلندای زمین آری قصه های تقویم و ساعت زمین حسام الدین شفیعیان
-
شهر بادبادک ها
چهارشنبه 14 دی 1401 00:48
قصیده های بارانی کلبه شنزار های ساحلی دریایی میان قطعات زندگی تاب میخورد ماحصل فکرهای طوفانی چند قصه ناسروده انگار فصل سرد خواب های پسا تاریخ از شعری تنیده در قالب دفتر ذهن ما همه در دفتر زندگی رفته از کلمات شده ایم مزرعه ای در بادهای قطب های تنهایی نموداری از تکاپوی شهری تکاپوی درون خواب های طولانی شهر های تکیده بر...
-
سیاره یخ زده
چهارشنبه 14 دی 1401 00:46
میان خلوتیان شمع شعری میشویم شمع شعر را درون شعر شهری میشویم شب های یخ زده قصه های تلخ زده قهوه ای که نه قهوه ای نه سیاه تاریک فنجون ترک زده شعر درون خود یخ زده سیاره گرد اما درون خود یخ زده توپ سیاره ای زمینی برای شعری که درون خود گل را خار زده حسام الدین شفیعیان
-
/اینجا و آنجا/
چهارشنبه 14 دی 1401 00:46
صبح خورشید میتابد ظهر خورشید بیقرار است و غروب میرود این ها برای خورشید نیست برای ما هست بند زمین هم خورشید میرود تنگ زمین همینست تنگ ماهی دارد و خورشید دیدگان ما را ما تنگ کوچکی داریم و جهان بزرگ هست نگاه که میکنی فاصله نجومی ما را با خود میبرد به دورترین نقطه خورشیدی آنجا خورشید باز هم هست خورشیدی که رنگش خورشید...
-
درون خود کلمات,برون خود جملات, درون سطر ها پازل به درون و برون نگرشی دگر
چهارشنبه 14 دی 1401 00:45
ماضی بعید درون فعل حال از قدیم فعل حال شکسته فعل ماضی گذشته درون قاب خورده تاب چند اپیزود فصل زندگی نقطه متینگ عصرانه درون خود کلمات درون کلمات جمع خود درون خود درون کلمات عصر پست مدرن عصر پسامدرن شهری درون مدرنیته از کهن زدگی چند فلاش بک کات درون قاب عکس درون خود درون برون از درون خود هجایای کشیده درون پرتاب از کلمه...
-
قصه آدمک ها
چهارشنبه 14 دی 1401 00:44
متروی زندگی ایستگاه خاطرات کودکی درون کوپه باز قصه ای برای انشای آدمها آدمها ساز درون خود کودک درون مشق نانوشته خود حرفی نمانده برای نوشتن جز نقطه های سکوت مشق های پر از غلط یا درست تاخورده درون قفس بند قفس درون آدم آدمک ها درون انشاء مشق های مرتب خط خورده آرزوهای خاک خورده سوتی زد قطار اینجا ایستگاه شلوغی نیست شهر...
-
طرح شعری در درون چو بافتن قالی زدی
چهارشنبه 14 دی 1401 00:43
قالی زدست بافت زننده خود درون خود برون زخود درون زطرح آن نگر برون زنقش آن نگر به دور ضربه ها نگر زطرح رنگ ها نگر درون موج قالی از گلی برون زند زخود زخود برون بیا دگر زقالی از به بافتنی درون شهر خود نگر به موج خود نگر زخود زخود زطرح قالی از رنگین کمان عالی از نگاه کن پنچره را نگاه کن پرنده را قفس درون شعر خود درون قفس...
-
شب چراغ شهر
چهارشنبه 14 دی 1401 00:43
شهر در نگاه ستاره ها چراغ قرمزست آسمان با تمام ستاره ها یش شب چراغ شهری بر بلندای آسمانست چه دلگیرست وقتی ستاره ای می افتد انگار تمام ستاره ها برای مهتابست نگران مباش اینجا شب هایش هم فالش میزند درون تپیدن خود برای سروده ای که میبرد دلتنگی زمین را
-
کتاب زندگی چه فصل ها دارد
چهارشنبه 14 دی 1401 00:42
کتاب زندگی فصل ها دارد تاریخ زندگی مقدمه نسل ها دارد صفحه های زندگی گرامافون درون ساز تنهایی دارد ترانه های شادو غمینو فریاد ها دارد سوزن خط کشیده بر صفحه صدای ناله زندگی دارد ترجمه صفحه ها درون خود خطوط کهن و نو بسیار دارد تکاندن خاک گرفته نوستالوژی ها پازل زندگی و زندگی ها دارد کجای زندگی ساز فالش میزند ساز زنی که...
-
زندگی شهری
چهارشنبه 14 دی 1401 00:42
آدمها در نگاره قاب متفاوتن آدم ها دارای روح های متفاوتن یکی حقیر روح یکی بلند روح هست یکی برای دو زاری میدرد یکی نداشته میبخشد یکی جنگ از مال میکند یکی جان میدهد کافیست ساز تو کمی درنگ کند برای دقایقی پیراهن چاک داده میشوند آدمها متفاوتن آدمک ها متفاوت چه قحطی محبتی روی داده وقتی یکی نان ندارد و یکی برای دادن غذا به...
-
جهان زندگی بر ماشینی
چهارشنبه 14 دی 1401 00:41
جهان در پیچ خطرناکی میرود عاطفه خشک میشود زندگی ماشینی له میکند چرخه ثروت را نگر طبقات فاصله ای فاصله های طبقاتی و بی اعتمادی ها زیاد شده و حقیقت گم میشود جهان چسب زخم میخواهد چرخه له کننده اقتصادی حسام الدین شفیعیان
-
دهکده جهانی آهنی
چهارشنبه 14 دی 1401 00:40
مردگان چرا بخواهند زنده شوند زندگان هستند که آزاد شدند از بند زمین آهن گرفته شهر با تمام آهنی بودنش ترسناک هست مرده ها ترسی ندارند گاهی زنده ها ترسناک تر میشوند این یعنی آنها زنده اند و به این همه هیاهوی زندگان مردگان میخندند حسام الدین شفیعیان
-
نگاهی بر زمین
چهارشنبه 14 دی 1401 00:40
کودکی گلفروش دوان دوان جوان درشت به سوی او روان آدمک های پشت شیشه ماشین نگاه ترس درون چشم کودک گناه او فقر هست نه گناه او زمین هست مرد دوره گرد زنبورهای درون آشغال ها مردم مینوشند آبمیوه را مرد درون سطل زباله شیرین زنبور زده میگردد با لب های خشک ترک زده از پیدا کردن روزی برای زندگی پیرمردی با خستگی فقر را سکوت فریاد...
-
اصل را نگریم با عشق بپیوندیم
چهارشنبه 14 دی 1401 00:39
یکی درون شهر دور میزند با بلندگو و صدای نوحه تبلیغ از دین خود میکند فقر گوشه ای میرود نوحه یا نوحه شاد نوحه انگیز غم از علی میخواند میگوید آن سمت شهر بخشش خاموش هست آن سمت شهر فقر در جوشش هست آن سمت شهر یکی فرزند خود را برای نماز بیدار میکند اگر نخوانی به جهنم میروی انتخاب هیچ چیزی نیست این انتخاب در سطوح موج میزند...
-
طلوع یا غروب...
چهارشنبه 14 دی 1401 00:38
من آدمهای تنهایی را دیدم که قبل سمت معنوی و مقامی زمینی تنها بودند اما بعد فلاش های دوربین عکاسی آنها را زده کرد من آدمهای تنهایی را دیدم که میخواستند بالا روند اما افتادند من درون آدمها را دیدم من حقیقت را دیدم حقیقت تلخ زندگی را و بعد از مقام باز تنهایی آن ها را فریاد انتظار ادیانی اما چقدر فصل سردی هست چه خواسته...