امام حسین علیه‌السلام

حسین، فرزند علی بن ابی‌طالب، پسرعموی محمد و فاطمه زهرا، دختر محمد است که هردو از خاندان بنی‌هاشم و از قبیلهٔ قُرَیْش اند. بنی‌هاشم از خاندان‌های برجسته و نژاده در مکّه بود.[۱۹][۲۰] مدت کمی پس از هجرت، محمّد به علی گفت که خداوند به وی فرمان داده‌است که دخترش، فاطمهٔ زهرا را به ازدواج وی درآورد.[۲۱] به‌نوشتهٔ ویلفرد مادلونگ، خانواده‌ای که از این ازدواج تشکیل شد، مکرراً از سوی محمّد ستایش می‌شد. محمّد در واقعه‌هایی مانند رویداد مُباهِله و حدیث آل عبا از این خانواده به‌عنوان اهل بیت یاد کرده‌است. در قرآن نیز در موارد متعددی مانند آیهٔ تَطهیر، از اهل بیت به بزرگی یاد شده‌است.[۲۲] (ر.ک. حسین بن علی#حسین در قرآن و حدیث)

«حُسَیْن» نام مُصَغَّرِ[یادداشت ۱] «حَسَن»، به‌معنای «نیکو» است. این نام بنا به برخی روایاتِ آمده در اَمالیِ ابن بابِوَیْه، امالیِ شیخ طوسی و رُوضَةُالْواعِظینِ فَتّال نیشابوری، از نام برادرِ بزرگتر مشتق شده که از این حیث، با «شَبَّر» و «شُبَیْر» و «جُهْر» و «جَهیر» قابل مقایسه است.[۲۳] به‌نوشتهٔ وَلیِری طبق روایات اسلامی، حسین در تورات با نام «شبیر» و در انجیل، «طَب» بیان شده‌است. هارون برادر موسی، نام‌هایی را که خدا برای پسران علی بن ابی‌طالب گذاشته، می‌آموزد و بر دو پسر خود می‌گذارد.[۲۴] محمد، این نوه‌اش را به نام پسر دوم هارون، شبیر، حسین نام نهاد. بنا به برخی روایات، علی دوست داشت نام کودک را «حَرْب» بگذارد اما وقتی دید محمد چنین نامی بر او گذاشته، از این نام منصرف شد. روایات دیگر حاکی است که حسین در ابتدا به نام عمویش جعفرِ طَیّار — که در آن زمان هنوز در حبشه زندگی می‌کرد — جعفر نامیده شد، اما محمد نام او را حسین نهاد. اما روایات شیعی مدعی هستند که نام حسین از همان ابتدا بر کودک نهاده شد و به فرمان الهی صورت پذیرفت. در روایات آمده که نام حسن و حسین، نام‌هایی بهشتی بودند و پیش از اسلام بر کسی نهاده نشده‌است.[۲۵] حاج منوچهری می‌گوید عنوان «حَسَنَیْن»، یعنی دو حسن، در کلام پیامبر اسلام مشهور است و همراهی این دو نام، بیش از شباهت لغوی، بیان‌کنندهٔ قرابت شخصیت صاحبان این دو نام است.[۲۶]

کنیهٔ حسین در تمام منابع اَبوعَبْدِالله آمده، اما نزد خواص، لقب ابوعلی را نیز داشته‌است. حسین بسیاری القاب دارد که با القاب حسن یکی است. حسین القاب خاصی مانند زَکیّ، طَیِّب، وَفیّ، سَیِّد، مُبارَک، نافِع، اَلدَّلیلُ عَلیٰ ذاتِ‌اللّه، رشید، و اَلتّابِعُ لِمَرضاةِاللّه داشته‌است. ابن طلحه مشهورترین لقب حسین را زکیّ و مهم‌ترین آنان را سَیِّدُ شَبابِ أهلِ‌الْجَنَّة می‌داند. در برخی متون ادبی و تاریخی قرن چهارم هجری و پس از آن، با وجود اینکه وی خلافتی نداشته‌است، از وی با لقب امیرالمؤمنین یاد می‌شود. در برخی احادیث منسوب به امامان شیعه، حسین با لقب شهید یا سَیِّدُالشُّهَداء یاد شده‌است.[۲۷][یادداشت ۲] از دیگر القاب ذکرشدهٔ حسین در احادیث و دعاها عبارتند از: مَظلوم، مَقتول، قَتیلُ الْعَبَرات، اَسیرُ الْکُرُبات، قَتیلُ الْکَفَرَة، طَریحُ الْفَجَرَة، قَتیلُ‌الله، ثارُالله، حُجَّةُالله، بابُ‌الله، وِتْرُالله، اَلدّاعیُ اِلَی الله، نور، صِدّیق، مِصباحُ الْهُدیٰ، سَفینَةُالنَّجاة، خامسُ اَصحابِ کَساء، غَریبُ الْغُرَباء، سِبطُ الرَّسول، وارِث، وِتْرُ الْمَوْتور.[۲۸]

منابع تاریخی روایت‌های متفاوتی از سال تولد حسین ذکر کرده‌اند. روز تولدش را اکثراً ۳ شَعبان، آخر رَبیعُ‌الْاَوَّل، اوایل شعبان و ۵ شعبان و زمانش را غروب پنج‌شنبه آورده‌اند. فاصلهٔ تولد حسن و حسین را ۶ ماه و ۱۰ روز، ۱۰ ماه و ۲۲ روز و یک سال و دو ماه نوشته‌اند.[۳۰] بنا بر اکثر روایات، حسین در ۵ شعبان ۴ ه‍.ق/۱۰ ژانویهٔ ۶۲۶ م متولد شد. روایتی هم وجود دارد که تاریخ تولدش را در اواسط جمادی‌الاول ۶ ه‍.ق/اوایل اکتبر ۶۲۷ م ذکر می‌کند.[۳۱] علی زمانی قمشه‌ای در محاسباتِ تقویمِ شمسیِ تاریخ اسلام، تاریخ میلادیِ تولد حسین بن علی را با درنظرگرفتنِ ۳ شعبان چهارم ه‍. ق، ۹ ژانویهٔ ۶۲۶ م دانسته‌است.[۳۲] سال تولد او را کُلِیْنی در اَلْکافی و ابن عَبدُالْبَرّ در اَلْاِسْتیعابْ فی مَعرِفَةِ الْاَصحاب سال سوم، یعقوبی در تاریخ، ابن سعد در طَبَقاتُ الْکُبریٰ و ابُوالْفَرَج اصفهانی در مَقاتِلُ الطّالِبین سال چهارم، ابن عبدالبرّ در الاستیعاب سال پنجم، و حاکم نیشابوری در اَلْمُستَدرَک و ابن عَساکِر در تاریخُ مَدینةِ دِمَشق سال ششم هجرت ذکر کرده‌اند.[۳۳]

در هنگام تولد حسین، محمد آدابی مانند اذان گفتن و عقیقه کردن را که قبلاً برای تولد حسن انجام داده بود، برای وی نیز انجام داد و او را برای شیر دادن نزد اُمِّ‌فَضل همسر عباس بن عبدالمطلب فرستاد. ام‌فضل به حسین و فرزند خودش قُثَم بن عبّاس شیر می‌داد و بدین‌سان آن دو، برادر رِضاعی شدند. اما کُلِیْنی روایتی دارد که می‌گوید حسین از هیچ زنی، حتی مادرش فاطمه شیر نخورد.[۳۴]

عکاس-حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیان

امام حسین علیه‌السلام

تمامی مذاهب اسلامی جز حامیان بنی‌امیه، حسین را به عنوان نوه و صحابه محمد گرامی می‌دارند. شیعیان او را امام معصوم و شهید می‌دانند. بسیاری از مسلمانان به‌خصوص شیعیان، در سالگردِ واقعهٔ کربلا مراسم سوگواری برگزار می‌کنند. به باور آنان، حسین شورشی خودسری نبود که جان خود و خانواده‌اش را به‌خاطر آرزوهای شخصی فدا کرده باشد. او پیمان صلح با معاویه را زیر پا نگذاشت، ولی حاضر به بیعت با یزید نشد. او مانند پدرش باور داشت که اهل بیت را خدا برای رهبری امّتِ محمّد برگزیده؛ و با رسیدن نامه‌های کوفیان، بر خلاف توصیهٔ دوستدارانش، احساسِ وظیفهٔ رهبری کرد. بااین همه، او دانسته در پیِ شهادت نبود؛ و پس از آن که معلوم شد از پشتیبانی کوفیان برخوردار نیست، پیشنهاد ترک عراق را داد. در فرهنگ عامه، و هنر و ادبیات اجتماعات مسلمان و مخصوصاً شیعه آثار فراوانی دربارهٔ زندگی و قتل‌عام حسین و همراهان کم شمارش پدید آمده‌است.

محمد، پیامبر اسلام، با عقد میثاق مدینه در سال ۱ ه‍.ق/۶۲۲ م، با ایجاد یک اُمَّت،[۱] حکومت اسلامی را تأسیس کرد. با فوت محمد در سال ۱۱ ه‍.ق/۶۳۲ م، بر سر رهبری امّت اختلاف به وجود آمد. درحالی‌که علی به‌همراه جمعی از بنی‌هاشم و گروهی از صحابهٔ محمد مشغول خاکسپاری‌اش بودند،[۲][۳] گروهی دیگر از صحابه دربارهٔ جانشین محمد به بحث و جدل پرداختند. نتیجهٔ این بحث و جدل‌ها، انتخاب ابوبکر به جانشینی محمد، و با عنوان «خلیفه» بود.[۴][۵] طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخصِ محمد به جانشینی منصوب شده‌است و بنابراین مقام خلافت باید از آنِ وی باشد.[۶][۷] برپایهٔ این اختلاف تاریخی، اهل سنت معتقدند محمد جانشینی برای خود برنگزید، حال آنکه شیعیان معتقدند وی علی را به جانشینی منصوب کرد.[۸] بدین ترتیب، نهادِ خلافت پدید آمد که در خارج از جهان اسلام معادلی ندارد. خلیفه از منزلت رهبری و حق گزینشِ زمامداران برخوردار بود. انتصاب به خلافت نوعی قرارداد بود که تعهدات متقابلی را بین خلیفه و اتباع وی پدید می‌آورْد.[۹] فرمانروایان حکومت جدید که تحت عنوان خلافت راشدین شناخته می‌شوند، به‌ترتیب ابوبکر (حک. ۱۱–۱۳ ه‍.ق/۶۳۲–۶۳۴ م)، عُمَر بن خَطّاب (حک. ۱۳–۲۳ ه‍.ق/۶۳۴–۶۴۴ م)، عُثمان بن عَفّان (حک. ۲۳–۳۵ ه‍.ق/۶۴۴–۶۵۶ م) و علی بن ابی‌طالب (حک. ۳۵–۴۰ ه‍.ق/۶۵۶–۶۶۱ م) بودند.[۱۰] عمر در بستر مرگ، شورایی را برای انتخاب خلیفهٔ بعدی تعیین کرد. در نهایت، رأیِ شورای خلافت به نفع عثمان اعلام شد. علی در این هنگام به برتری خود در امر خلافت تأکید کرد؛ اما چون اقبالِ عمومی به عثمان بود، ناچار شد که با وی بیعت کند.[۱۱] به‌نوشتهٔ ویلفرد مادلونگ، عثمان به بنی‌امیه که قوم و خویشش بودند بیش از حد امتیاز می‌داد. این موضوع و مسائل دیگر، خشم مردم در مناطق مختلفِ حکومت اسلامی را در سال ۳۱ ه‍.ق/۶۵۰–۶۵۱ م برانگیخت[۱۲] و منجر به نخستین دوره از جنگ‌های داخلی امت اسلامی از ۳۵ تا ۴۱ ه‍.ق/۶۵۶–۶۶۱ م شد. این جنگ‌ها با شورش علیه عثمان و کشته‌شدن وی آغاز شد و شش ماه پس از کشته‌شدن علی، با صلح حسن و معاویه پایان یافت.[۱۳]

در سال ۴۱ ه‍.ق/۶۶۱ م، مُعاویه قلمروی اسلامی را به‌چنگ آورده و حکومتِ آن را به خلافت اُمَوی تبدیل کرد.[۱۴] وی و جانشینانش شدیدترین فشارها را بر خاندان علی و حامیان و شیعیانشان وارد کردند. دشنام به علی تبدیل به امری ضروری در نماز جماعت شد و به مدت ۶۰ سال ادامه یافت.[۱۵] معاویه تا زمان مرگش در سال ۶۰ ه‍.ق/ ۶۸۰ م، حکومت را در اختیار داشت و کوشید تا زمینهٔ انتقالِ موروثیِ خلافت برای فرزندش یزید را فراهم سازد. این امر زمینهٔ مخالفت بزرگان جامعهٔ اسلامی را فراهم کرد. حسین بن علی و شیعیانِ هوادارِ وی خواستار پایبندی معاویه به عهدنامهٔ صلح مبنی بر عدم تعیین جانشین از سوی وی بودند و جمعی دیگر نظیر عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر در پی ایجاد شورای خلافت بودند.[۱۶][۱۷] انتقال موروثی خلافت به یزید، زمینه‌ساز بروز دومین جنگ داخلی در درون امت اسلامی شد که از سال ۶۰ ه‍.ق/۶۸۰ م با قیام حسین بن علی آغاز شد. پس از آن چندین تن برای کسب خلافت به نزاع برخاستند که در میان آنها عبدالله بن زبیر موفق شد سرزمین‌های وسیع‌تری را برای مدت بیشتری تحت حکومت خویش درآورد. در نهایت، عبدالملک بن مروان در سال ۷۳ ه‍.ق/۶۹۲ م با شکست دادن و کشتن عبدالله بن زبیر، حاکمیت امویان را در سراسر قلمروی اسلامی بازسازی و تثبیت کرد.[۱۸]

حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیان

امام حسین (ع)

حسین هفت سال آغازین زندگیش را با پدربزرگش، محمّد، سپری کرد. گفته‌هایی از محمّد نقل شده‌است که نشان از علاقه‌اش به حسین و برادرش، حسن مجتبی، دارد؛ مانند: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتند». مهم‌ترین رویداد روزگار کودکی حسین شرکت در رویداد مباهله و نامیده شدن به عبارت «ابناءَنا» در آیهٔ مباهله است. در دوران خلافت علی بن ابی‌طالب، حسین در رکاب پدرش بود و او را در جنگ‌ها همراهی می‌کرد. سپس، به پیمان صلح برادرش با معاویه پایبند ماند و اقدامی علیه معاویه نکرد؛ ولی درخواست معاویه برای پذیرش یزید همچون ولیعهد را خلاف صلحنامه و بدعتی در اسلام شمرد و نپذیرفت.

پس از مرگِ معاویه در سال ۶۰ ه‍. ق، او از بیعت با یزید اجتناب کرد و با خانواده‌اش به مکه رفت و چهار ماه در آنجا ماند. اهالی کوفه که اکثراً شیعه علی بودند از مرگِ معاویه شادمان شدند و به حسین نامه نوشتند که دیگر حکومت بنی‌امیه را تحمل نخواهند کرد و با وی بیعت کردند. حسین نیز پسرعمویش، مسلم بن عقیل، را به آنجا فرستاد تا وضع را بررسی کند. سپس، در نتیجهٔ اقدامات عبیدالله بن زیاد، حاکم جدید کوفه، مردم ترسیدند و مسلم را تنها گذاشتند. حسین، که از آنچه در کوفه رفته بود خبر نداشت، به رغم اصرار دوستانش، در ذیحجه سال ۶۰ رهسپار کوفه شد تا آنچه را خواست خداوند می‌دانست، به انجام رساند. در میانهٔ راه، سپاه کوفه به فرماندهی حر بن یزید ریاحی مسیر کاروان به سوی کوفه را سد کردند و در نتیجه، کاروان از مسیر خود منحرف شد و در روز دوم محرم سال ۶۱ ه‍.ق به کربلا رسید. از روز سوم ماه محرّم، به فرماندهی عمر بن سعد، لشکریانی از کوفه به منطقه وارد شدند. حسین صبح روز دهم محرم، عاشورا، لشکریانش را آماده کرد و سوار بر اسب رو به لشکریان ابن سعد خطابه‌ای ایراد کرد و مقامش را برای آنان شرح داد؛ ولی باز به وی گفته شد که نخست باید تسلیم یزید شود. او در پاسخ گفت که هرگز خودش را چون بَرده تسلیم نمی‌کند. بدین ترتیب، نبرد کربلا آغاز شد و شماری از دو طرف کشته شدند. پس از نیمروز، سپاهیان حسین به‌شدت تحت محاصره قرار گرفتند. با کشته شدن یاران و خاندان حسین در پیش رویَش، سرانجام او تنها ماند و از سر و بازو آسیب دید و بر روی صورت به زمین افتاد و سنان بن انس نخعی یا شمر بن ذی الجوشن سرش را از تن جدا کرد. نبرد به پایان رسید و سربازان ابن زیاد رو به غارت آوردند. بعد از آن که ابن سعد محل جنگ را ترک کرد، بنی اسد تَنِ حسین و دیگر کشتگان را همان‌جا به خاک سپردند. سرِ حسین با سرهای دیگر هاشمیان، همراه با کاروان اسرا به کوفه و دمشق برده شد.

امام حسین علیه‌السلام

حُسِین بن علی بن ابی‌طالب (به عربی: اَلْحُسَینُ بْنُ عَلیِّ بْنِ أبی‌طالِب؛ ۳ شعبان ۴ هجری قمری / ۹ یا ۱۰ ژانویه ۶۲۶ میلادی – ۱۰ محرم ۶۱ هجری قمری / ۱۰ اکتبر ۶۸۰ میلادی) امام سوم شیعیان است و پدر سلسلهٔ امامان شیعه دوازده‌امامی از سجاد تا حجت بن الحسن و نیز امامان اسماعیلیه به‌شمار می‌رود. او فرزندِ علی بن ابی‌طالب و فاطمه زهرا و نوهٔ محمد بن عبدالله، پیامبر اسلام، است. او با کنیه‌اش، اَباعَبدِاللّٰه، نیز شناخته می‌شود. حسین روز عاشورا در نبرد کربلا کشته شد و به‌همین خاطر شیعیان وی را سَیِّدُالشُّهَداء نیز می‌نامند.

امام حسین علیه‌السلام

با نگاهی به تاریخ، در می یابیم که معاویه از مکر و شیطنت ویژه ای برخوردار بود; به طوری که برخی کوته اندیشان خیال می کردند او از علی علیه السلام سیاستمدارتر است .

امام علی علیه السلام در برابر این خیال باطل می فرماید: «والله ما معاویة بادهی منی و لکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیة الغدر لکنت ادهی الناس » (1) ; به خدا سوگند! معاویه زیرک تر از من نیست، ولی او مکر و حیله گری می کند و اگر نبود ناپسندی خدعه، من از زیرک ترین افراد بودم .»

او با همین حیله ها، در صفین خود را از کشتن عمار تبرئه کرد .

این چنین بود که امام حسین علیه السلام با قدرت تبلیغاتی معاویه و جهل عمومی، زمان را برای قیام خویش مناسب ندانست . زیرا به خوبی آگاه بود که معاویه با همان حیله ها و نیرنگ های صفین به صحنه می آید و مانع درخشش حق و سبب سرکوب بیشتر مؤمنان خواهد شد 

اگرچه حضرت بر ضد معاویه قیام مسلحانه ننمود، اما همواره بر تبلیغ و ترویج حق و تحکیم پایه های دینی و قرآنی تاکید می ورزید و جلوه های حقیقت و حق را هرچه پرفروغ تر فرا راه انسان ها قرار می داد

در زمانی که همه نفس ها در سینه حبس شده بود و مردان حق توسط معاویه به شهادت می رسیدند، تنها کسی که فریاد مظلومانه آنان را به مسلمانان رساند، سیدالشهداعلیه السلام بود . آن حضرت در نامه ای اعتراض آمیز به معاویه می نگارد:

آیا این تو نبودی که حجر و یاران او را کشتی؟ همان ها که از عابدان و خاشعان حق بودند، بدعت ها را ناروا شمرده و امر به معروف و نهی از منکر می کردند . تو آنان را پس از امان و سوگندهای مؤکد ظالمانه کشتی، به سبب گستاخی بر خدا و سبک انگاشتن پیمان الهی . آیا تو قاتل عمرو بن حمق نبودی؟ همان که عبادت چهره اش را فرسوده بود و به او امان و پیمانی سپرده بودی، که اگر به آهوان بیابان داده می شد، از قله های کوه ها پایین می آمدند . . . آیا تو قاتل حضرمی نیستی؟ همان که زیاد بن ابیه درباره اش به تو نگاشت که او بر دین علی است; در حالی که دین علی علیه السلام دین پسر عمویش پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم است . آن دین که اکنون تو را بر مسند و اریکه قدرت نشانده است و اگر این دین نبود، بزرگ ترین شرف تو و پدرانت مشقت دو سفر زمستانی و تابستانی (به یمن و شام) بود که خداوند به برکت ما خاندان بر شما منت نهاد و آن را از شما برداشت 

نامه معاویه به حسین(ع)

معاویه به حسین بن علی(ع) چنین نوشت:

«درباره تو اخباری به من رسیده است که گمان نمی رفت، و کسی که در مقام و منزلت تو باشد(جایگاهی که خداوند تو را بدان اختصاص داده است)، سزاوارتر است به بیعت خود وفادار بماند؛ پس کاری مکن که مرا ناچار به قطع پیوند کنی و اقدامی ناشایست نسبت به تو انجام دهم. تقوای الهی پیشه کن و امت را در فتنه و اختلاف وارد نساز!

درباره خود، اسلام و امت محمد نیکو بیاندیش و سبکسارت نکنند آنان که اهل یقین نیستند

پاسخ امام حسین(ع) به نامه معاویه

امام حسین(ع) در پاسخ به معاویه چنین نوشت:

«نامه ای به دستم رسید، در آن نوشته ای که درباره من اخباری به تو رسیده است که تو از آنها روی گردانی و من نزد تو به غیر از آن اخبار سزاوارترم. به راستی تنها خداست که مردمان را به سوی نیکی و راه راست هدایت می کند. اما درباره اخباری که به تو رسیده است… بدان که افراد چاپلوس و سخن چین، اینها را برایت گزارش کرده اند. من نه قصد جنگ با تو را دارم، نه قصد شورش؛ هر چند از خداوند درباره ترک این امر بیمناکم و گمان نمی کنم که خدای متعال به ترک آن راضی باشد و مرا بی دلیل معذور بدارد که درباره تو و یاران ستمکار خدانشناست، آن گروه سمتگر و دوستان شیاطین حرکتی نمی کنم.

من فتنه ای بالاتر از تو و حکومت تو بر این امت نمی شناسم و چیزی سترگ تر از جهاد و کارزار با تو به صلاح خودم، دینم و امت محمد(ص) نمی بینم که اگر چنین کنم، به خدای تعالی تقرب جسته ام و اگر این مهم را رها کنم، باید از درگاه حق طلب مغفرت نمایم. و من از او می خواهم مرا توفیق و یاری دهد و به صواب رهنمون سازد.

و نیز نوشته ای: «اگر من تو را انکار کنم تو نیز مرا انکار خواهی کرد و اگر می خواهی دسیسه کنم، تو نیز علیه من توطئه خواهی کرد.» علیه من هر چه می خواهی، دسیسه کن؛ من از خدا می خواهم توطئه های تو به من آسیبی نزند و برای هیچ کس زیانبارتر از خودت نباشد که تو بر مرکب جهل و نادانی خود سواری و بر شکستن عهد و پیمان حرص ورزیدی. به جانم سوگند تو به هیچ کدام از شروط (صلح نامه) وفا نکردی و با کشتن این افراد (که در این نامه نامشان برده شد) پس از صلح و بعد از دادن سوگندها و پیمان های قطعی نقض پیمان کردی. تو آنان را کشتی به خاطر ترسی که داشتی؛ ترس از امری(قیام) که شاید اگر ایشان را نکشته بودی، خودت می مُردی پیش از آنکه ایشان کاری کنند، یا ایشان خود پیش از فرا رسیدن آن امر (یعنی خلافت یزید) می مردند.

من تو را ای معاویه، به قصاص بشارت می دهم و یقین داشته باش که حسابی در کار است و بدان که خدای متعال کتابی دارد که هیچ خرد و کلامی را از قلم نیانداخته و آن را ثبت نموده است و بدان که خداوند هرگز فراموش نکرده است که تو مردم را به صرف گمان کشتی و تنها با تهمت اولیایش را به قتل رساندی، و آنان را از خانه و کاشانه شان به دیار غربت راندی

 امام حسین (ع) در زمان معاویه کدام روش را پیش گرفت؟

به روش پدر بزرگوارش در زمان خلفا در عین مخالفت، هر جا که از او کمک می‌خواستند، آنان را یاری می‌نمود.

با همان روش برادر بزرگوارش به مدت ده سال علیه معاویه جهاد نکرد، ولی با انتقادهای شدید از او مردم را آگاه می‌نمود.

تا زمانی که معاویه زنده بود گوشه‌گیری در پیش گرفت و خود را ملزم به اجرای قرارداد صلح با معاویه و یزید می‌دانست.

عکاس-حسام الدین شفیعیان - حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیاندسته‌بندی حضرت محمد (ص) - حسام الدین شفیعیان