با نگاهی به تاریخ، در می یابیم که معاویه از مکر و شیطنت ویژه ای برخوردار بود; به طوری که برخی کوته اندیشان خیال می کردند او از علی علیه السلام سیاستمدارتر است .
امام علی علیه السلام در برابر این خیال باطل می فرماید: «والله ما معاویة بادهی منی و لکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیة الغدر لکنت ادهی الناس » (1) ; به خدا سوگند! معاویه زیرک تر از من نیست، ولی او مکر و حیله گری می کند و اگر نبود ناپسندی خدعه، من از زیرک ترین افراد بودم .»
او با همین حیله ها، در صفین خود را از کشتن عمار تبرئه کرد .
در زمانی که همه نفس ها در سینه حبس شده بود و مردان حق توسط معاویه به شهادت می رسیدند، تنها کسی که فریاد مظلومانه آنان را به مسلمانان رساند، سیدالشهداعلیه السلام بود . آن حضرت در نامه ای اعتراض آمیز به معاویه می نگارد:
آیا این تو نبودی که حجر و یاران او را کشتی؟ همان ها که از عابدان و خاشعان حق بودند، بدعت ها را ناروا شمرده و امر به معروف و نهی از منکر می کردند . تو آنان را پس از امان و سوگندهای مؤکد ظالمانه کشتی، به سبب گستاخی بر خدا و سبک انگاشتن پیمان الهی . آیا تو قاتل عمرو بن حمق نبودی؟ همان که عبادت چهره اش را فرسوده بود و به او امان و پیمانی سپرده بودی، که اگر به آهوان بیابان داده می شد، از قله های کوه ها پایین می آمدند . . . آیا تو قاتل حضرمی نیستی؟ همان که زیاد بن ابیه درباره اش به تو نگاشت که او بر دین علی است; در حالی که دین علی علیه السلام دین پسر عمویش پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم است . آن دین که اکنون تو را بر مسند و اریکه قدرت نشانده است و اگر این دین نبود، بزرگ ترین شرف تو و پدرانت مشقت دو سفر زمستانی و تابستانی (به یمن و شام) بود که خداوند به برکت ما خاندان بر شما منت نهاد و آن را از شما برداشت
نامه معاویه به حسین(ع)
معاویه به حسین بن علی(ع) چنین نوشت:
«درباره تو اخباری به من رسیده است که گمان نمی رفت، و کسی که در مقام و منزلت تو باشد(جایگاهی که خداوند تو را بدان اختصاص داده است)، سزاوارتر است به بیعت خود وفادار بماند؛ پس کاری مکن که مرا ناچار به قطع پیوند کنی و اقدامی ناشایست نسبت به تو انجام دهم. تقوای الهی پیشه کن و امت را در فتنه و اختلاف وارد نساز!
درباره خود، اسلام و امت محمد نیکو بیاندیش و سبکسارت نکنند آنان که اهل یقین نیستند
پاسخ امام حسین(ع) به نامه معاویه
امام حسین(ع) در پاسخ به معاویه چنین نوشت:
«نامه ای به دستم رسید، در آن نوشته ای که درباره من اخباری به تو رسیده است که تو از آنها روی گردانی و من نزد تو به غیر از آن اخبار سزاوارترم. به راستی تنها خداست که مردمان را به سوی نیکی و راه راست هدایت می کند. اما درباره اخباری که به تو رسیده است… بدان که افراد چاپلوس و سخن چین، اینها را برایت گزارش کرده اند. من نه قصد جنگ با تو را دارم، نه قصد شورش؛ هر چند از خداوند درباره ترک این امر بیمناکم و گمان نمی کنم که خدای متعال به ترک آن راضی باشد و مرا بی دلیل معذور بدارد که درباره تو و یاران ستمکار خدانشناست، آن گروه سمتگر و دوستان شیاطین حرکتی نمی کنم.
من فتنه ای بالاتر از تو و حکومت تو بر این امت نمی شناسم و چیزی سترگ تر از جهاد و کارزار با تو به صلاح خودم، دینم و امت محمد(ص) نمی بینم که اگر چنین کنم، به خدای تعالی تقرب جسته ام و اگر این مهم را رها کنم، باید از درگاه حق طلب مغفرت نمایم. و من از او می خواهم مرا توفیق و یاری دهد و به صواب رهنمون سازد.
و نیز نوشته ای: «اگر من تو را انکار کنم تو نیز مرا انکار خواهی کرد و اگر می خواهی دسیسه کنم، تو نیز علیه من توطئه خواهی کرد.» علیه من هر چه می خواهی، دسیسه کن؛ من از خدا می خواهم توطئه های تو به من آسیبی نزند و برای هیچ کس زیانبارتر از خودت نباشد که تو بر مرکب جهل و نادانی خود سواری و بر شکستن عهد و پیمان حرص ورزیدی. به جانم سوگند تو به هیچ کدام از شروط (صلح نامه) وفا نکردی و با کشتن این افراد (که در این نامه نامشان برده شد) پس از صلح و بعد از دادن سوگندها و پیمان های قطعی نقض پیمان کردی. تو آنان را کشتی به خاطر ترسی که داشتی؛ ترس از امری(قیام) که شاید اگر ایشان را نکشته بودی، خودت می مُردی پیش از آنکه ایشان کاری کنند، یا ایشان خود پیش از فرا رسیدن آن امر (یعنی خلافت یزید) می مردند.
من تو را ای معاویه، به قصاص بشارت می دهم و یقین داشته باش که حسابی در کار است و بدان که خدای متعال کتابی دارد که هیچ خرد و کلامی را از قلم نیانداخته و آن را ثبت نموده است و بدان که خداوند هرگز فراموش نکرده است که تو مردم را به صرف گمان کشتی و تنها با تهمت اولیایش را به قتل رساندی، و آنان را از خانه و کاشانه شان به دیار غربت راندی
امام حسین (ع) در زمان معاویه کدام روش را پیش گرفت؟
به روش پدر بزرگوارش در زمان خلفا در عین مخالفت، هر جا که از او کمک میخواستند، آنان را یاری مینمود.
با همان روش برادر بزرگوارش به مدت ده سال علیه معاویه جهاد نکرد، ولی با انتقادهای شدید از او مردم را آگاه مینمود.
تا زمانی که معاویه زنده بود گوشهگیری در پیش گرفت و خود را ملزم به اجرای قرارداد صلح با معاویه و یزید میدانست.