سورة هود

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الر، این کتابی است که آیاتش استحکام یافته; سپس تشریح شده و از نزد خداوند حکیم و آگاه (نازل گردیده) است! (1)

(دعوت من این است) که: جز «الله‏» را نپرستید! من از سوی او برای شما بیم دهنده و بشارت دهنده‏ام! (2)

و اینکه: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید; سپس بسوی او بازگردید; تا شما را تا مدت معینی، (از مواهب زندگی این جهان،) به خوبی بهره‏مند سازد; و به هر صاحب فضیلتی، به مقدار فضیلتش ببخشد! و اگر (از این فرمان) روی گردان شوید، من بر شما از عذاب روز بزرگی بیمناکم! (3)

(بدانید) بازگشت شما بسوی «الله‏» است، و او بر هر چیز تواناست! (4)

آگاه باشید، آنها (سرها را به هم نزدیک ساخته، و) سینه‏هاشان را در کنار هم قرارمی‏دهند، تا خود (و سخنان خویش) را از او ( پیامبر) پنهان دارند! آگاه باشید، آنگاه که آنها لباسهایشان را به خود می‏پیچند و خویش را در آن پنهان می‏کنند، (خداوند) می‏داند آنچه را پنهان می‏کنند و آنچه را آشکار می‏سازند; چرا که او، از اسرار درون سینه‏ها، آگاه است! (5)

هیچ جنبنده‏ای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خداست! او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را می‏داند; همه اینها در کتاب آشکاری ثبت است! ( در لوح محفوظ ، در کتاب علم خدا) (6)

او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز ( شش دوران) آفرید; و عرش (حکومت) او، بر آب قرار داشت; (بخاطر این آفرید) تا شما را بیازماید که کدامیک عملتان بهتر است! و اگر (به آنها) بگویی: «شما بعد از مرگ، برانگیخته می‏شوید! «، مسلما» کافران می‏گویند: «این سحری آشکار است!» (7)

و اگر مجازات را تا زمان محدودی از آنها به تاخیر اندازیم، (از روی استهزا می‏گویند: «چه چیز مانع آن شده است؟!» آگاه باشید، آن روز که (عذاب) به سراغشان آید، از آنها بازگردانده نخواهد شد; (و هیچ قدرتی مانع آن نخواهد بود;) و آنچه را مسخره می‏کردند، دامانشان را می‏گیرد! (8)

و اگر از جانب خویش، نعمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود! (9)

و اگر بعد از شدت و رنجی که به او رسیده، نعمتهایی به او بچشانیم، می‏گوید: «مشکلات از من برطرف شد، و دیگر باز نخواهد گشت!» و غرق شادی و غفلت و فخرفروشی می‏شود... (10)

مگر آنها که (در سایه ایمان راستین،) صبر و استقامت ورزیدند و کارهای شایسته انجام دادند; که برای آنها، آمرزش و اجر بزرگی است! (11)

شاید (ابلاغ) بعض آیاتی را که به تو وحی می‏شود، (بخاطر عدم پذیرش آنها) ترک کنی (و به تاخیر اندازی); و سینه‏ات از این جهت تنگ (و ناراحت) شود که می‏گویند: «چرا گنجی بر او نازل نشده؟! و یا چرا فرشته‏ای همراه او نیامده است؟!» (ابلاغ کن، و نگران و ناراحت مباش! چرا که) تو فقط بیم دهنده‏ای; و خداوند، نگاهبان و ناظر بر همه چیز است (;و به حساب آنان می‏رسد)! (12)

آنها می‏گویند: «او به دروغ این (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگی است)!» بگو: «اگر راست می‏گویید، شما هم ده سوره ساختگی همانند این قرآن بیاورید; و تمام کسانی را که می‏توانید -غیر از خدا- (برای این کار) دعوت کنید!» (13)

و اگر آنها دعوت شما را نپذیرفتند، بدانید (قرآن) تنها با علم الهی نازل شده; و هیچ معبودی جز او نیست! آیا با این حال، تسلیم می‏شوید؟ (14)

کسانی که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهند، (نتیجه) اعمالشان را در همین دنیا بطور کامل به آنها می‏دهیم; و چیزی کم و کاست از آنها نخواهد شد! (15)

(ولی) آنها در آخرت، جز آتش، (سهمی) نخواهند داشت; و آنچه را در دنیا (برای غیر خدا) انجام دادند، بر باد می‏رود; و آنچه را عمل می‏کردند، باطل و بی‏اثر می‏شود! (16)

آیا آن کس که دلیل آشکاری از پروردگار خویش دارد، و بدنبال آن، شاهدی از سوی او می‏باشد، و پیش از آن، کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود (گواهی بر آن می‏دهد، همچون کسی است که چنین نباشد)؟! آنها ( حق‏طلبان و حقیقت‏جویان) به او (که دارای این ویژگیهاست،) ایمان می‏آورند! و هر کس از گروه‏های مختلف به او کافر شود، آتش وعده‏گاه اوست! پس، تردیدی در آن نداشته باش که آن حق است از پروردگارت! ولی بیشتر مردم ایمان نمی‏آورند! (17)

چه کسی ستمکارتر است از کسانی که بر خدا افترا می‏بندند؟! آنان (روز رستاخیز) بر پروردگارشان عرضه می‏شوند، در حالی که شاهدان ( پیامبران و فرشتگان) می‏گویند: «اینها همانها هستند که به پروردگارشان دروغ بستند! ای لعنت خدا بر ظالمان باد!» (18)

همانها که (مردم را) از راه خدا بازمی‏دارند; و راه حق را کج و معوج نشان می‏دهند; و به سرای آخرت کافرند! (19)

آنها هیچ گاه توانایی فرار در زمین را ندارند; و جز خدا، پشتیبانهایی نمی‏یابند! عذاب خدا برای آنها مضاعف خواهد بود; (چرا که هم خودشان گمراه بودند، و هم دیگران را گمراه ساختند; ) آنها هرگز توانایی شنیدن (حق را) نداشتند; و (حقیقت را) نمی‏دیدند! (20)

آنان کسانی هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده‏اند; و تمام معبودهای دروغین از نظرشان گم شدند... (21)

(به ناچار) آنها در سرای آخرت، قطعا از همه زیانکارترند! (22)

کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و در برابر پروردگارشان خضوع و خشوع کردند، آنها اهل بهشتند; و جاودانه در آن خواهند ماند! (23)

حال این دو گروه ( مؤمنان و منکران)، حال «نابینا و کر» و «بینا و شنوا» است; آیا این دو، همانند یکدیگرند؟! آیا پند نمی‏گیرند؟! (24)

ما نوح را بسوی قومش فرستادیم (;نخستین بار به آنها گفت): «من برای شما بیم‏دهنده‏ای آشکارم! (25)

جز «الله‏» ( خدای یگانه یکتا) را نپرستید; زیرا بر شما از عذاب روز دردناکی می‏ترسم! (26)

اشراف کافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشری همچون خودمان نمی‏بینیم! و کسانی را که از تو پیروی کرده‏اند، جز گروهی اراذل ساده‏لوح، مشاهده نمی‏کنیم; و برای شما فضیلتی نسبت به خود نمی‏بینیم; بلکه شما را دروغگو تصور می‏کنیم!» (27)

(نوح) گفت: «اگر من دلیل روشنی از پروردگارم داشته باشم، و از نزد خودش رحمتی به من داده باشد -و بر شما مخفی مانده- (آیا باز هم رسالت مرا انکار می‏کنید)؟! آیا ما می‏توانیم شما را به پذیرش این دلیل روشن مجبور سازیم، با اینکه شما کراهت دارید؟! (28)

ای قوم! من به خاطر این دعوت، اجر و پاداشی از شما نمی‏طلبم; اجر من، تنها بر خداست! و من، آنها را که ایمان آورده‏اند، (بخاطر شما) از خود طرد نمی‏کنم; چرا که آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد; (اگر آنها را از خود برانم، در دادگاه قیامت، خصم من خواهند بود;) ولی شما را قوم جاهلی می‏بینم! (29)

ای قوم! چه کسی مرا در برابر (مجازات) خدا یاری می‏دهد اگر آنان را طرد کنم؟! آیا اندیشه نمی‏کنید؟! (30)

من هرگز به شما نمی‏گویم خزائن الهی نزد من است! و غیب هم نمی‏دانم! و نمی‏گویم من فرشته‏ام! و (نیز) نمی‏گویم کسانی که در نظر شما خوار می‏آیند، خداوند خیری به آنها نخواهد داد; خدا از دل آنان آگاهتر است! (با این حال، اگر آنها را برانم،) در این صورت از ستمکاران خواهم بود!» (31)

(نوح) گفت: «اگر خدا اراده کند، خواهد آورد; و شما قدرت فرار (از آن را) نخواهید داشت! (32)

گفتند: «ای نوح! با ما جر و بحث کردی، و زیاد هم جر و بحث کردی! (بس است!) اکنون اگر راستی می‏گویی، آنچه را (از عذاب الهی) به ما وعده می‏دهی بیاور!» (33)

(اما چه سود که) هرگاه خدا بخواهد شما را (بخاطر گناهانتان) گمراه سازد، و من بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودی به حالتان نخواهد داشت! او پروردگار شماست; و بسوی او بازگشت داده می‏شوید.» (34)

(مشرکان) می‏گویند: «او ( محمد (ص)) این سخنان را بدروغ به خدا نسبت داده است! « بگو: س‏خ‏للّهاگر من اینها را از پیش خود ساخته باشم و به او نسبت دهم، گناهش بر عهده من است; ولی من از گناهان شما بیزارم!» (35)

به نوح وحی شد که: «جز آنها که (تاکنون) ایمان آورده‏اند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد! پس، از کارهایی که می‏کردند، غمگین مباش! (36)

و (اکنون) در حضور ما و طبق وحی ما، کشتی بساز! و درباره آنها که ستم کردند شفاعت مکن، که (همه) آنها غرق شدنی هستند!» (37)

او مشغول ساختن کشتی بود، و هر زمان گروهی از اشراف قومش بر او می‏گذشتند، او را مسخره می‏کردند; (ولی نوح) گفت: «اگر ما را مسخره می‏کنید، ما نیز شما را همین‏گونه مسخره خواهیم کرد! (38)

بزودی خواهید دانست چه کسی عذاب خوارکننده به سراغش خواهد آمد، و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد!» (39)

(این وضع همچنان ادامه یافت) تا آن زمان که فرمان ما فرا رسید، و تنور جوشیدن گرفت; (به نوح) گفتیم: «از هر جفتی از حیوانات (از نر و ماده) یک زوج در آن (کشتی) حمل کن! همچنین خاندانت را (بر آن سوار کن) -مگر آنها که قبلا وعده هلاک آنان داده شده ( همسر و یکی از فرزندانت)- و همچنین مؤمنان را!» اما جز عده کمی همراه او ایمان نیاوردند! (40)

او گفت: «به نام خدا بر آن سوار شوید! و هنگام حرکت و توقف کشتی، یاد او کنید، که پروردگارم آمرزنده و مهربان است!» (41)

و آن کشتی، آنها را از میان امواجی همچون کوه‏ها حرکت میداد; (در این هنگام،) نوح فرزندش را که در گوشه‏ای بود صدا زد: «پسرم! همراه ما سوار شو، و با کافران مباش!» (42)

گفت: «بزودی به کوهی پناه میبرم تا مرا از آب حفظ کند!» (نوح) گفت: «امروز هیچ نگهداری در برابر فرمان خدا نیسست; مگر آن کس را که او رحم کند!» در این هنگام، موج در میان آن دو حایل شد; و او در زمره غرق‏شدگان قرار گرفت! (43)

و گفته شد: «ای زمین، آبت را فرو بر! و ای آسمان، خودداری کن! و آب فرو نشست و کار پایان یافت و (کشتی) بر (دامنه کوه) جودی، پهلو گرفت; و (در این هنگام،) گفته شد:» دور باد قوم ستمگر (از سعادت و نجات و رحمت خدا!)» (44)

نوح به پروردگارش عرض کرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است; و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است; و تو از همه حکم‏کنندگان برتری!» (45)

فرمود: «ای نوح! او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحی است ( فرد ناشایسته‏ای است)! پس، آنچه را از آن آگاه نیستی، از من مخواه! من به تو اندرز می‏دهم تا از جاهلان نباشی!!» (46)

عرض کرد: «پروردگارا! من به تو پناه می‏برم که از تو چیزی بخواهم که از آن آگاهی ندارم! و اگر مرا نبخشی، و بر من رحم نکنی، از زیانکاران خواهم بود!» (47)

(به نوح) گفته شد: «ای نوح! با سلامت و برکاتی از ناحیه ما بر تو و بر تمام امتهایی که با تواند، فرود آی! و امتهای نیز هستند که ما آنها را از نعمتها بهره‏مند خواهیم ساخت، سپس عذاب دردناکی از سوی ما به آنها می‏رسد (،چرا که این نعمتها را کفران می‏کنند!)» (48)

اینها از خبرهای غیب است که به تو (ای پیامبر) وحی می‏کنیم; نه تو، و نه قومت، اینها را پیش از این نمی‏دانستید! بنابر این، صبر و استقامت کن، که عاقبت از آن پرهیزگاران است! (49)

(ما) به سوی (قوم) عاد، برادرشان «هود» را فرستادیم; (به آنها) گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! شما فقط تهمت می‏زنید (و بتها را شریک او می‏خوانید)! (50)

ای قوم من! من از شما برای این (رسالت)، پاداشی نمی‏طلبم; پاداش من، تنها بر کسی است که مرا آفریده است; آیا نمی‏فهمید؟! (51)

و ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او بازگردید، تا (باران) آسمان را پی در پی بر شما بفرستد; و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید! و گنهکارانه، روی (از حق) بر نتابید! س‏ذللّه (52)

گفتند: «ای هود! تو دلیل روشنی برای ما نیاورده‏ای! و ما خدایان خود را بخاطر حرف تو، رها نخواهیم کرد! و ما (اصلا) به تو ایمان نمی‏آوریم! (53)

ما (درباره تو) فقط می‏گوییم: بعضی از خدایان ما، به تو زیان رسانده (و عقلت را ربوده)اند! س‏ذللّه (هود) گفت: «من خدا را به شهادت می‏طلبم، شما نیز گواه باشید که من بیزارم از آنچه شریک (خدا) قرارمی‏دهید... (54)

از آنچه غیر او (می‏پرستید)! حال که چنین است، همگی برای من نقشه بکشید; و مرا مهلت ندهید! (اما بدانید کاری از دست شما ساخته نیست!) (55)

من، بر «الله‏» که پروردگار من و شماست، توکل کرده‏ام! هیچ جنبنده‏ای نیست مگر اینکه او بر آن تسلط دارد; (اما سلطه‏ای با عدالت! چرا که) پروردگار من بر راه راست است! (56)

پس اگر روی برگردانید، من رسالتی را که مامور بودم به شما رساندم; و پروردگارم گروه دیگری را جانشین شما می‏کند; و شما کمترین ضرری به او نمی‏رسایند; پروردگارم حافظ و نگاهبان هر چیز است!» (57)

و هنگامی که فرمان ما فرا رسید، «هود» و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم; و آنها را از عذاب شدید، رهایی بخشیدیم! (58)

و این قوم «عاد» بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند; و پیامبران او را معصیت نمودند; و از فرمان هر ستمگر دشمن حق، پیروی کردند! (59)

آنان، در این دنیا و روز قیامت، لعنت (و نام ننگینی) بدنبال دارند! بدانید «عاد»نسبت به پروردگارشان کفر ورزیدند! دور باد «عاد» -قوم هود- (از رحمت خدا، و خیر و سعادت)! (60)

و بسوی قوم «ثمود»، برادرشان «صالح‏» را (فرستادیم); گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادی آن را به شما واگذاشت! از او آمرزش بطلبید، سپس به سوی او بازگردید، که پروردگارم (به بندگان خود) نزدیک، و اجابت‏کننده (خواسته‏های آنها) است!» (61)

گفتند: «ای صالح! تو پیش از این، مایه امید ما بودی! آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان می‏پرستیدند، نهی می‏کنی؟! در حالی که ما، در مورد آنچه به سوی آن دعوتمان می‏کنی، در شک و تردید هستیم!» (62)

گفت: «ای قوم! اگر من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و رحمتی از جانب خود به من داده باشد (،می‏توانم از ابلاغ رسالت او سرپیچی کنم)؟! اگر من نافرمانی او کنم، چه کسی می‏تواند مرا در برابر وی یاری دهد؟! پس، (سخنان) شما، جز اطمینان به زیانکار بودنتان، چیزی بر من نمی‏افزاید! (63)

ای قوم من! این «ناقه‏» خداوند است، که برای شما نشانه‏ای است; بگذارید در زمین خدا به چرا مشغول شود; هیچ گونه آزاری به آن نرسانید، که بزودی عذاب خدا شما را خواهد گرفت!» (64)

(اما) آنها آن (ناقه) را از پای در آوردند! و (صالح به آنها) گفت: «(مهلت شما تمام شد!) سه روز در خانه‏هایتان بهره‏مند گردید; (و بعد از آن، عذاب الهی فرا خواهد رسید;) این وعده‏ای است که دروغ نخواهد بود!» (65)

و هنگامی که فرمان (مجازات) ما فرا رسید، صالح و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود (از آن عذاب) و از رسوایی آن روز، رهایی بخشیدیم; چرا که پروردگارت قوی و شکست ناپذیر است! (66)

و کسانی را که ستم کرده بودند، صیحه (آسمانی) فروگرفت; و در خانه‏هایشان به روی افتادند و مردند... (67)

آنچنان که گویی هرگز ساکن آن دیار نبودند! بدانید قوم ثمود، پروردگارشان را انکار کردند! دور باد قوم ثمود (از رحمت پروردگار)! (68)

فرستادگان ما ( فرشتگان) برای ابراهیم بشارت آوردند; گفتند: «سلام!» (او نیز) گفت: «سلام! س‏ذللّه و طولی نکشید که گوساله بریانی (برای آنها) آورد. (69)

(اما) هنگامی که دید دست آنها به آن نمی‏رسد (و از آن نمی‏خورند، کار) آنها را زشت شمرد; و در دل احساس ترس نمود. به او گفتند: «نترس! ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‏ایم!» (70)

و همسرش ایستاده بود، (از خوشحالی) خندید; پس او را بشارت به اسحاق، و بعد از او یعقوب دادیم. (71)

گفت: «ای وای بر من! آیا من فرزند می‏آورم در حالی که پیرزنم، و این شوهرم پیرمردی است؟! این راستی چیز عجیبی است!» (72)

گفتند: «آیا از فرمان خدا تعجب میکنی؟! این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است; چرا که او ستوده و والا است!» (73)

هنگامی که ترس ابراهیم فرو نشست، و بشارت به او رسید، درباره قوم لوط با ما مجادله می‏کرد... (74)

چرا که ابراهیم، بردبار و دلسوز و بازگشت‏کننده (بسوی خدا) بود! (75)

ای ابراهیم! از این (درخواست) صرف‏نظر کن، که فرمان پروردگارت فرا رسیده; و بطور قطع عذاب (الهی) به سراغ آنها می‏آید; و برگشت ندارد! (76)

و هنگامی که رسولان ما ( فرشتگان عذاب) به سراغ لوط آمدند، از آمدنشان ناراحت شد; و قلبش پریشان گشت; و گفت: «امروز روز سختی است!» (زیرا آنها را نشناخت; و ترسید قوم تبهکار مزاحم آنها شوند.) (77)

قوم او (بقصد مزاحمت میهمانان) بسرعت به سراغ او آمدند -و قبلا کارهای بد انجام می‏دادند- گفت: «ای قوم من! اینها دختران منند; برای شما پاکیزه‏ترند! (با آنها ازدواج کنید; و از زشتکاری چشم بپوشید!) از خدا بترسید; و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید! آیا در میان شما یک مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟!» (78)

گفتند: «تو که می‏دانی ما تمایلی به دختران تو نداریم; و خوب می‏دانی ما چه می‏خواهیم!» (79)

گفت: «(افسوس!) ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم; یا تکیه‏گاه و پشتیبان محکمی در اختیار من بود! (آنگاه می‏دانستم با شما زشت‏سیرتان ددمنش چه کنم!)» (80)

(فرشتگان عذاب) گفتند: «ای لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم! آنها هرگز دسترسی به تو پیدا نخواهند کرد! در دل شب، خانواده‏ات را (از این شهر) حرکت ده! و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند; مگر همسرت، که او هم به همان بلایی که آنها گرفتار می‏شوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها صبح است; آیا صبح نزدیک نیست؟!» (81)

و هنگامی که فرمان ما فرا رسید، آن (شهر و دیار) را زیر و رو کردیم; و بارانی از سنگ ( گلهای متحجر) متراکم بر روی هم، بر آنها نازل نمودیم... (82)

(سنگهایی که) نزد پروردگارت نشاندار بود; و آن، (از سایر) ستمگران دور نیست! (83)

و بسوی «مدین‏» برادرشان شعیب را (فرستادیم); گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که جز او، معبود دیگری برای شما نیست! پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کم‏فروشی نزنید)! من (هم اکنون) شما را در نعمت می‏بینم; (ولی) از عذاب روز فراگیر، بر شما بیمناکم! (84)

و ای قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت، تمام دهید! و بر اشیاء (و اجناس) مردم، عیب نگذارید; و از حق آنان نکاهید! و در زمین به فساد نکوشید! (85)

آنچه خداوند برای شما باقی گذارده (از سرمایه‏های حلال)، برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید! و من، پاسدار شما (و مامور بر اجبارتان به ایمان) نیستم! (86)

گفتند: «ای شعیب! آیا نمازت به تو دستور می‏دهد که آنچه را پدرانمان می‏پرستیدند، ترک کنیم; یا آنچه را می‏خواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟! تو که مرد بردبار و فهمیده‏ای هستی! س‏ذللّه (87)

گفت: «ای قوم! به من بگویید، هرگاه من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و رزق (و موهبت) خوبی به من داده باشد، (آیا می‏توانم بر خلاف فرمان او رفتار کنم؟!) من هرگز نمی‏خواهم چیزی که شما را از آن باز می‏دارم، خودم مرتکب شوم! من جز اصلاح -تا آنجا که توانایی دارم- نمی‏خواهم! و توفیق من، جز به خدا نیست! بر او توکل کردم; و به سوی او بازمی‏گردم! (88)

و ای قوم من! دشمنی و مخالفت با من، سبب نشود که شما به همان سرنوشتی که قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح گرفتار شدند، گرفتار شوید! و قوم لوط از شما چندان دور نیست! (89)

از پروردگار خود، آمرزش بطلبید; و به سوی او بازگردید; که پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه‏کار) است!» (90)

گفتند: «ای شعیب! بسیاری از آنچه را می‏گویی، ما نمی‏فهمیم! و ما تو را در میان خود، ضعیف می‏یابیم; و اگر (بخاطر) قبیله کوچکت نبود، تو را سنگسار می‏کردیم; و تو در برابر ما قدرتی نداری!» (91)

گفت: «ای قوم! آیا قبیله کوچک من، نزد شما عزیزتر از خداوند است؟! در حالی که (فرمان) او را پشت سر انداخته‏اید! پروردگارم به آنچه انجام می‏دهید، احاطه دارد (و آگاه است)! (92)

ای قوم! هر کاری از دستتان ساخته است، انجام دهید، من هم کار خود را خواهم کرد; و بزودی خواهید دانست چه کسی عذاب خوارکننده به سراغش می‏آید، و چه کسی دروغگوست! شما انتظار بکشید، من هم در انتظارم!» (93)

و هنگامی که فرمان ما فرا رسید، شعیب و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم; و آنها را که ستم کردند، صیحه (آسمانی) فرو گرفت; و در دیار خود، به رو افتادند (و مردند)... (94)

آنچنان که گویی هرگز از ساکنان آن (دیار) نبودند! دور باد مدین (و اهل آن) از رحمت خدا، همان گونه که قوم ثمود دور شدند! (95)

ما، موسی را با آیات خود و دلیل آشکاری فرستادیم... (96)

بسوی فرعون و اطرافیانش; اما آنها از فرمان فرعون پیروی کردند; در حالی که فرمان فرعون، مایه رشد و نجات نبود! (97)

روز قیامت، او در پیشاپیش قومش خواهد بود; و (به جای چشمه‏های زلال بهشت) آنها را وارد آتش می‏کند! و چه بد آبشخوری است (آتش)، که بر آن وارد می‏شوند! (98)

آنان در این جهان و روز قیامت، لعنتی بدنبال دارند; و چه بد عطایی است (لعن و دوری از رحمت خدا)، که نصیب آنان می‏شود! (99)

این از اخبار شهرها و آبادیهاست که ما برای تو بازگو می‏کنیم; که بعضی (هنوز) برپا هستند، و بعضی درو شده‏اند (و از میان رفته‏اند)! (100)

ما به آنها ستم نکردیم; بلکه آنها خودشان بر خویشتن ستم روا داشتند! و هنگامی که فرمان مجازات الهی فرا رسید، معبودانی را که غیر از خدا می‏خواندند، آنها را یاری نکردند; و جز بر هلاکت آنان نیفزودند! (101)

و اینچنین است مجازات پروردگار تو، هنگامی که شهرها و آبادیهای ظالم را مجازات می‏کند! (آری،) مجازات او، دردناک و شدید است! (102)

در این، نشانه‏ای است برای کسی که از عذاب آخرت می‏ترسد; همان روزی است که مردم در آن جمع می‏شوند، و روزی که همه آن را مشاهده می‏کنند. (103)

و ما آن (مجازات) را، جز تا زمان محدودی، تاخیر نمی‏اندازیم! (104)

آن روز که (قیامت و زمان مجازات) فرا رسد، هیچ کس جز به اجازه او سخن نمی‏گوید; گروهی بدبختند و گروهی خوشبخت! (105)

اما آنها که بدبخت شدند، در آتشند; و برای آنان در آنجا، «زفیر» و «شهیق‏» ( ناله‏های طولانی دم و بازدم) است... (106)

جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست; مگر آنچه پروردگارت بخواهد! پروردگارت هر چه را بخواهد انجام می‏دهد! (107)

اما آنها که خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد! بخششی است قطع نشدنی! (108)

پس شک و تردیدی (در باطل بودن) معبودهایی که آنها می‏پرستند، به خود راه مده! آنها همان‏گونه این معبودها را پرستش می‏کنند که پدرانشان قبلا می‏پرستیدند، و ما نصیب آنان را بی‏کم و کاست خواهیم داد! (109)

ما به موسی کتاب آسمانی دادیم; سپس در آن اختلاف شد; و اگر فرمان قبلی خدا (در زمینه‏آزمایش و اتمام حجت بر آنها) نبود، در میان آنان داوری می‏شد! و آنها (هنوز) در شک‏اند، شکی آمیخته به بدگمانی! (110)

و پروردگارت اعمال هر یک را بی‏کم و کاست به آنها خواهد داد; او به آنچه عمل می‏کنند آگاه است! (111)

پس همان‏گونه که فرمان یافته‏ای، استقامت کن; و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا آمده‏اند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام می‏دهید می‏بیند! (112)

و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب می‏شود آتش شما را فرا گیرد; و در آن حال، هیچ ولی و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت; و یاری نمی‏شوید! (113)

در دو طرف روز، و اوایل شب، نماز را برپا دار; چرا که حسنات، سیئات (و آثار آنها را) از بین می‏برند; این تذکری است برای کسانی که اهل تذکرند! (114)

و شکیبایی کن، که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد! (115)

چرا در قرون (و اقوام) قبل از شما، دانشمندان صاحب قدرتی نبودند که از فساد در زمین جلوگیری کنند؟! مگر اندکی از آنها، که نجاتشان دادیم! و آنان که ستم می‏کردند، از تنعم و کامجوئی پیروی کردند; و گناهکار بودند (و نابود شدند)! (116)

و چنین نبود که پروردگارت آبادیها را بظلم و ستم نابود کند در حالی که اهلش در صدد اصلاح بوده باشند! (117)

و اگر پروردگارت می‏خواست، همه مردم را یک امت (بدون هیچ گونه اختلاف) قرار می‏داد; ولی آنها همواره مختلفند... (118)

مگر کسی را که پروردگارت رحم کند! و برای همین (پذیرش رحمت) آنها را آفرید! و فرمان پروردگارت قطعی شده که: جهنم را از همه (سرکشان و طاغیان) جن و انس پر خواهم کرد! (119)

ما از هر یک از سرگذشتهای انبیا برای تو بازگو کردیم، تا به وسیله آن، قلبت را آرامش بخشیم; و اراده‏ات قوی گردد. و در این (اخبار و سرگذشتها،) برای تو حق، و برای مؤمنان موعظه و تذکر آمده است. (120)

و به آنها که ایمان نمی‏آورند، بگو: «هر چه در قدرت دارید، انجام دهید! ما هم انجام می‏دهیم! (121)

و انتظار بکشید! ما هم منتظریم! (122)

و (آگاهی از) غیب (و اسرار نهان) آسمانها و زمین، تنها از آن خداست; و همه کارها به سوی او بازمی‏گردد! پس او را پرستش کن! و بر او توکل نما! و پروردگارت از کارهایی که می‏کنید، هرگز غافل نیست! (123)

سورة الانعام

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

ستایش برای خداوندی است که آسمانها و زمین را آفرید، و ظلمتها و نور را پدید آورد; اما کافران برای پروردگار خود، شریک و شبیه قرارمی‏دهند (با اینکه دلایل توحید و یگانگی او، در آفرینش جهان آشکار است)! (1)

او کسی است که شما را از گل آفرید; سپس مدتی مقرر داشت (تا انسان تکامل یابد); و اجل حتمی نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است). با این همه، شما (مشرکان در توحید و یگانگی و قدرت او،) تردید می‏کنید! (2)

اوست خداوند در آسمانها و در زمین; پنهان و آشکار شما را می‏داند; و از آنچه (انجام می‏دهید و) به دست می‏آورید، با خبر است. (3)

هیچ نشانه و آیه‏ای از آیات پروردگارشان برای آنان نمی‏آید، مگر اینکه از آن رویگردان می‏شوند! (4)

آنان، حق را هنگامی که سراغشان آمد، تکذیب کردند! ولی بزودی خبر آنچه را به باد مسخره می‏گرفتند، به آنان می‏رسد; (و از نتایج کار خود، آگاه می‏شوند). (5)

آیا ندیدند چقدر از اقوام پیشین را هلاک کردیم؟! اقوامی که (از شما نیرومندتر بودند; و) قدرتهایی به آنها داده بودیم که به شما ندادیم; بارانهای پی‏درپی برای آنها فرستادیم; و از زیر (آبادیهای) آنها، نهرها را جاری ساختیم; (اما هنگامی که سرکشی و طغیان کردند،) آنان را بخاطر گناهانشان نابود کردیم; و جمعیت دیگری بعد از آنان پدید آوردیم. (6)

(حتی) اگر ما نامه‏ای روی صفحه‏ای بر تو نازل کنیم، و (علاوه بر دیدن و خواندن،) آن را با دستهای خود لمس کنند، باز کافران می‏گویند: «این، چیزی جز یک سحر آشکار نیست‏»! (7)

(از بهانه‏های آنها این بود که) گفتند: «چرا فرشته‏ای بر او نازل نشده (تا او را در دعوت مردم به سوی خدا همراهی کند؟!)» ولی اگر فرشته‏ای بفرستیم، (و موضوع، جنبه حسی و شهود پیدا کند،) کار تمام می‏شود; (یعنی اگر مخالفت کنند،) دیگر به آنها مهلت داده نخواهد شد (و همه هلاک می‏شوند). (8)

و اگر او را فرشته‏ای قرارمی‏دادیم، حتما وی را بصورت انسانی درمی‏آوردیم; (باز به پندار آنان،) کار را بر آنها مشتبه می‏ساختیم; همان‏طور که آنها کار را بر دیگران مشتبه می‏سازند! (9)

(با این حال، نگران نباش!) جمعی از پیامبران پیش از تو را استهزا کردند; اما سرانجام، آنچه را مسخره می‏کردند، دامانشان را می‏گرفت; (و عذاب الهی بر آنها فرود آمد). (10)

بگو: «روی زمین گردش کنید! سپس بنگرید سرانجام تکذیب‏کنندگان آیات الهی چه شد؟! س‏ذللّه (11)

بگو: «آنچه در آسمانها و زمین است، از آن کیست؟» بگو: «از آن خداست; رحمت (و بخشش) را بر خود، حتم کرده; (و به همین دلیل،) بطور قطع همه شما را در روز قیامت، که در آن شک و تردیدی نیست، گرد خواهد آورد. (آری،) فقط کسانی که سرمایه‏های وجود خویش را از دست داده و گرفتار خسران شدند، ایمان نمی‏آورند. (12)

و برای اوست آنچه در شب و روز قرار دارد; و او، شنوا و داناست. (13)

بگو: «آیا غیر خدا را ولی خود انتخاب کنم؟! (خدایی) که آفریننده آسمانها و زمین است; اوست که روزی می‏دهد، و از کسی روزی نمی‏گیرد.» بگو: «من مامورم که نخستین مسلمان باشم; و (خداوند به من دستور داده که) از مشرکان نباش!» (14)

بگو: «من (نیز) اگر نافرمانی پروردگارم کنم، از عذاب روزی بزرگ ( روز رستاخیز) می‏ترسم! (15)

آن کس که در آن روز، مجازات الهی به او نرسد، خداوند او را مشمول رحمت خویش ساخته; و این همان پیروزی آشکار است.» (16)

اگر خداوند زیانی به تو برساند، هیچ کس جز او نمی‏تواند آن را برطرف سازد! و اگر خیری به تو رساند، او بر همه چیز تواناست; (و از قدرت او، هرگونه نیکی ساخته است.) (17)

اوست که بر بندگان خود، قاهر و مسلط است; و اوست حکیم آگاه! (18)

بگو: «بالاترین گواهی، گواهی کیست؟» (و خودت پاسخ بده و) بگو: «خداوند، گواه میان من و شماست; و (بهترین دلیل آن این است که) این قرآن بر من وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها می‏رسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم). آیا براستی شما گواهی می‏دهید که معبودان دیگری با خداست؟!» بگو: «من هرگز چنین گواهی نمی‏دهم‏». بگو: س‏خ‏للّهاوست تنها معبود یگانه; و من از آنچه برای او شریک قرارمی‏دهید، بیزارم!» (19)

آنان که کتاب آسمانی به ایشان داده‏ایم، بخوبی او ( پیامبر) را می‏شناسند، همان‏گونه که فرزندان خود را می‏شناسند; فقط کسانی که سرمایه وجود خود را از دست داده‏اند، ایمان نمی‏آورند. (20)

چه کسی ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته ( همتایی برای او قائل شده)، و یا آیات او را تکذیب کرده است؟! مسلما ظالمان، رستگار نخواهند شد! (21)

آن روز که همه آنها را محشور می‏کنیم; سپس به مشرکان می‏گوییم: «معبودهایتان، که همتای خدا می‏پنداشتید، کجایند؟» (چرا به یاری شما نمی‏شتابند؟!) (22)

سپس پاسخ‏و عذر آنها، چیزی جز این نیست که می‏گویند: «به خداوندی که پروردگار ماست سوگند که ما مشرک نبودیم!» (23)

ببین چگونه به خودشان (نیز) دروغ می‏گویند، و آنچه را بدروغ همتای خدا می‏پنداشتند، از دست می‏دهند! (24)

پاره‏ای از آنها به (سخنان) تو، گوش فرامی‏دهند; ولی بر دلهای آنان پرده‏ها افکنده‏ایم تا آن را نفهمند; و در گوش آنها، سنگینی قرار داده‏ایم. و (آنها بقدری لجوجند که) اگر تمام نشانه‏های حق را ببینند، ایمان نمی‏آورند; تا آنجا که وقتی به سراغ تو می‏آیند که با تو پرخاشگری کنند، کافران می‏گویند: «اینها فقط افسانه‏های پیشینیان است!» (25)

آنها دیگران را از آن بازمی‏دارند; و خود نیز از آن دوری می‏کنند; آنها جز خود را هلاک نمی‏کنند، ولی نمی‏فهمند! (26)

کاش (حال آنها را) هنگامی که در برابر آتش (دوزخ) ایستاده‏اند، ببینی! می‏گویند: ای کاش (بار دیگر، به دنیا) بازگردانده می‏شدیم، و آیات پروردگارمان را تکذیب نمی‏کردیم، و از مؤمنان می‏بودیم! (27)

(آنها در واقع پشیمان نیستند،) بلکه اعمال و نیاتی را که قبلا پنهان می‏کردند، در برابر آنها آشکار شده (و به وحشت افتاده‏اند). و اگر بازگردند، به همان اعمالی که از آن نهی شده بودند بازمی‏گردند; آنها دروغگویانند. (28)

آنها گفتند: «چیزی جز این زندگی دنیای ما نیست; و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد!» (29)

اگر آنها را به هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان ایستاده‏اند، ببینی! (به آنها) می‏گوید: «آیا این حق نیست؟» می‏گویند: «آری، قسم به پروردگارمان (حق است!)» می‏گوید: «پس مجازات را بچشید به سزای آنچه انکار می‏کردید!» (30)

آنها که لقای پروردگار را تکذیب کردند، مسلما زیان دیدند; (و این تکذیب، ادامه می یابد) تا هنگامی که ناگهان قیامت به سراغشان بیاید; می‏گویند: «ای افسوس بر ما که درباره آن، کوتاهی کردیم!» و آنها (بار سنگین) گناهانشان را بر دوش می‏کشند; چه بد باری بر دوش خواهند داشت! (31)

زندگی دنیا، چیزی جز بازی و سرگرمی نیست! و سرای آخرت، برای آنها که پرهیزگارند، بهتر است! آیا نمی‏اندیشید؟! (32)

ما می‏دانیم که گفتار آنها، تو را غمگین می‏کند; ولی (غم مخور! و بدان که) آنها تو را تکذیب نمی‏کنند; بلکه ظالمان، آیات خدا را انکار می‏نمایند. (33)

پیش از تو نیز پیامبرانی تکذیب شدند; و در برابر تکذیبها، صبر و استقامت کردند; و (در این راه،) آزار دیدند، تا هنگامی که یاری ما به آنها رسید. (تو نیز چنین باش! و این، یکی از سنتهای الهی است;) و هیچ چیز نمی‏تواند سنن خدا را تغییر دهد; و اخبار پیامبران به تو رسیده است. (34)

و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانی نقبی در زمین بزنی، یا نردبانی به آسمان بگذاری (و اعماق زمین و آسمانها را جستجو کنی، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگری) برای آنها بیاوری! (ولی بدان که این لجوجان، ایمان نمی‏آورند!) اما اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش! (35)

تنها کسانی (دعوت تو را) می‏پذیرند که گوش شنوا دارند; اما مردگان (و آنها که روح انسانی را از دست داده‏اند، ایمان نمی‏آورند; و) خدا آنها را (در قیامت) برمی‏انگیزد; سپس به سوی او، بازمی‏گردند. (36)

و گفتند: «چرا نشانه (و معجزه‏ای) از طرف پروردگارش بر او نازل نمی‏شود؟!» بگو: «خداوند، قادر است که نشانه‏ای نازل کند; ولی بیشتر آنها نمی‏دانند!» (37)

هیچ جنبنده‏ای در زمین، و هیچ پرنده‏ای که با دو بال خود پرواز می‏کند، نیست مگر اینکه امتهایی همانند شما هستند. ما هیچ چیزرا در این کتاب، فرو گذار نکردیم; سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می‏گردند. (38)

آنها که آیات ما را تکذیب کردند، کرها و لالهایی هستند که در تاریکیها قرار دارند. هر کس را خدا بخواهد (و مستحق باشد،) گمراه می‏کند; و هر کس را بخواهد (و شایسته بداند،) بر راه راست قرار خواهد داد. (39)

بگو: «به من خبر دهید اگر عذاب پروردگار به سراغ شما آید، یا رستاخیز برپا شود، آیا (برای حل مشکلات خود،) غیر خدا را می‏خوانید اگر راست می‏گویید؟!» (40)

(نه،) بلکه تنها او را می‏خوانید! و او اگر بخواهد، مشکلی را که بخاطر آن او را خوانده‏اید، برطرف می‏سازد; و آنچه را (امروز) همتای خدا قرارمی‏دهید، (در آن روز) فراموش خواهید کرد. (41)

ما به سوی امتهایی که پیش از تو بودند، (پیامبرانی) فرستادیم; (و هنگامی که با این پیامبران به مخالفت برخاستند،) آنها را با شدت و رنج و ناراحتی مواجه ساختیم; شاید (بیدار شوند و در برابر حق،) خضوع کنند و تسلیم گردند! (42)

چرا هنگامی که مجازات ما به آنان رسید، (خضوع نکردند و) تسلیم نشدند؟! بلکه دلهای آنها قساوت پیدا کرد; و شیطان، هر کاری را که می‏کردند، در نظرشان زینت داد! (43)

(آری،) هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز (از نعمتها) را به روی آنها گشودیم; تا (کاملا) خوشحال شدند (و دل به آن بستند); ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم); در این هنگام، همگی مایوس شدند; (و درهای امید به روی آنها بسته شد). (44)

و (به این ترتیب،) دنباله (زندگی) جمعیتی که ستم کرده بودند، قطع شد. و ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است. (45)

بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند، گوش و چشمهایتان را بگیرد، و بر دلهای شما مهر نهد (که چیزی را نفهمید)، چه کسی جز خداست که آنها را به شما بدهد؟!» ببین چگونه آیات را به گونه‏های مختلف برای آنها شرح می‏دهیم، سپس آنها روی می‏گردانند! (46)

بگو: «به من خبر دهید اگر عذاب خدا بطور ناگهانی (و پنهانی) یا آشکارا به سراغ شما بیاید، آیا جز جمعیت ستمکار هلاک می‏شوند؟!» (47)

ما پیامبران را، جز (به عنوان) بشارت دهنده و بیم دهنده، نمی‏فرستیم; آنها که ایمان بیاورند و (خویشتن را) اصلاح کنند، نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می‏شوند. (48)

و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، عذاب (پروردگار) بخاطر نافرمانیها به آنان می‏رسد. (49)

بگو: «من نمی‏گویم خزاین خدا نزد من است; و من، (جز آنچه خدا به من بیاموزد،) از غیب آگاه نیستم! و به شما نمی‏گویم من فرشته‏ام; تنها از آنچه به من وحی می‏شود پیروی می‏کنم.» بگو: س‏خ‏للّهآیا نابینا و بینا مساویند؟! پس چرا نمی‏اندیشید؟!» (50)

و به وسیله آن (قرآن)، کسانی را که از روز حشر و رستاخیز می‏ترسند، بیم ده! (روزی که در آن،) یاور و سرپرست و شفاعت‏کننده‏ای جز او ( خدا) ندارند; شاید پرهیزگاری پیشه کنند! (51)

و کسانی را که صبح و شام خدا را می‏خوانند، و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن! نه چیزی از حساب آنها بر توست، و نه چیزی از حساب تو بر آنها! اگر آنها را طرد کنی، از ستمگران خواهی بود! (52)

و این چنین بعضی از آنها را با بعض دیگر آزمودیم (توانگران را بوسیله فقیران); تا بگویند: س‏خ‏للّهآیا اینها هستند که خداوند از میان ما (برگزیده، و) بر آنها منت گذارده (و نعمت ایمان بخشیده است؟!» آیا خداوند، شاکران را بهتر نمی‏شناسد؟! (53)

هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند، به آنها بگو: «سلام بر شما پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض کرده; هر کس از شما کار بدی از روی نادانی کند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید، (مشمول رحمت خدا می‏شود چرا که) او آمرزنده مهربان است.» (54)

و این چنین آیات را برمیشمریم، (تا حقیقت بر شما روشن شود،) و راه گناهکاران آشکار گردد. (55)

بگو: «من از پرستش کسانی که غیر از خدا می‏خوانید، نهی شده‏ام!» بگو: «من از هوی و هوسهای شما، پیروی نمی‏کنم; اگر چنین کنم، گمراه شده‏ام; و از هدایت‏یافتگان نخواهم بود! س‏ذللّه (56)

بگو: «من دلیل روشنی از پروردگارم دارم; و شما آن را تکذیب کرده‏اید! آنچه شما در باره آن (از نزول عذاب الهی) عجله دارید، به دست من نیست !حکم و فرمان، تنها از آن خداست! حق را از باطل جدا می‏کند، و او بهترین جداکننده (حق از باطل) است.» (57)

بگو: «اگر آنچه درباره آن عجله دارید نزد من بود، (و به درخواست شما ترتیب‏اثر می‏دادم، عذاب الهی بر شما نازل می‏گشت;) و کار میان من و شما پایان گرفته بود; ولی خداوند ظالمان را بهتر می‏شناسد (و بموقع مجازات می‏کند.)» (58)

کلیدهای غیب، تنها نزد اوست; و جز او، کسی آنها را نمی‏داند. او آنچه را در خشکی و دریاست می‏داند; هیچ برگی (از درختی) نمی‏افتد، مگر اینکه از آن آگاه است; و نه هیچ دانه‏ای در تاریکیهای زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز اینکه در کتابی آشکار ( در کتاب علم خدا) ثبت است. (59)

او کسی است که (روح) شما را در شب (به هنگام خواب) می‏گیرد; و از آنچه در روز کرده‏اید، با خبر است; سپس در روز شما را (از خواب) برمی‏انگیزد; و (این وضع همچنان ادامه می‏یابد) تا سرآمد معینی فرا رسد; سپس بازگشت شما به سوی اوست; و سپس شما را از آنچه عمل می‏کردید، با خبر می‏سازد. (60)

او بر بندگان خود تسلط کامل دارد; و مراقبانی بر شما می‏گمارد; تا زمانی که یکی از شما را مرگ فرا رسد; (در این موقع،) فرستادگان ما جان او را می‏گیرند; و آنها (در نگاهداری حساب عمر و اعمال بندگان،) کوتاهی نمی‏کنند. (61)

سپس (تمام بندگان) به سوی خدا، که مولای حقیقی آنهاست، بازمی‏گردند. بدانید که حکم و داوری، مخصوص اوست; و او، سریعترین حسابگران است! (62)

بگو: «چه کسی شما را از تاریکیهای خشکی و دریا رهایی می‏بخشد؟ در حالی که او را با حالت تضرع (و آشکارا) و در پنهانی می‏خوانید; (و می‏گویید:) اگر از این (خطرات و ظلمتها) ما را رهایی می‏بخشد، از شکرگزاران خواهیم بود.» (63)

بگو: «خداوند شما را از اینها، و از هر مشکل و ناراحتی، نجات می‏دهد; باز هم شما برای او شریک قرار می‏دهید! (و راه کفر می‏پویید.)» (64)

بگو: «او قادر است که از بالا یا از زیر پای شما، عذابی بر شما بفرستد; یا بصورت دسته‏های پراکنده شما را با هم بیامیزد; و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر یک از شما بوسیله دیگری بچشاند.» ببین چگونه آیات گوناگون را (برای آنها) بازگو می‏کنیم! شاید بفهمند (و بازگردند)! (65)

قوم و جمعیت تو، آن (آیات الهی) را تکذیب و انکار کردند، در حالی که حق است! (به آنها) بگو: «من مسؤول (ایمان‏آوردن) شما نیستم! (وظیفه من، تنها ابلاغ رسالت است، نه اجبار شما بر ایمان.)» (66)

هر خیری (که خداوند به شما داده،) سرانجام قرارگاهی دارد، (و در موعد خود انجام میگیرد.) و بزودی خواهید دانست! (67)

هرگاه کسانی را دیدی که آیات ما را استهزا می‏کنند، از آنها روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند! و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یادآمدن با این جمعیت ستمگر منشین! (68)

و (اگر) افراد با تقوا (برای ارشاد و اندرز با آنها بنشینند)، چیزی از حساب (و گناه) آنها بر ایشان نیست; ولی (این کار، باید تنها) برای یادآوری آنها باشد، شاید (بشنوند و) تقوی پیشه کنند! (69)

و رها کن کسانی را که آیین (فطری) خود را به بازی و سرگرمی گرفتند، و زندگی دنیا، آنها را مغرور ساخته، و با این (قرآن)، به آنها یادآوری نما، تا گرفتار (عواقب شوم) اعمال خود نشوند! (و در قیامت) جز خدا، نه یاوری دارند، و نه شفاعت‏کننده‏ای! و (چنین کسی) هر گونه عوضی بپردازد، از او پذیرفته نخواهد شد; آنها کسانی هستند که گرفتار اعمالی شده‏اند که خود انجام داده‏اند; نوشابه‏ای از آب سوزان برای آنهاست; و عذاب دردناکی بخاطر اینکه کفر می‏ورزیدند (و آیات الهی را انکار) می‏کردند. (70)

بگو: «آیا غیر از خدا، چیزی را بخوانیم (و عبادت کنیم) که نه سودی به حال مال دارد، نه زیانی; و (به این ترتیب،) به عقب برگردیم بعد از آنکه خداوند ما را هدایت کرده است؟! همانند کسی که بر اثر وسوسه‏های شیطان، در روی زمین راه را گم کرده، و سرگردان مانده است; در حالی که یارانی هم دارد که او را به هدایت دعوت می‏کنند (و می‏گویند:) به سوی ما بیا!» بگو: «تنها هدایت خداوند، هدایت است; و ما دستور دادیم که تسلیم پروردگار عالمیان باشیم. (71)

و (نیز به ما فرمان داده شده به) اینکه: نماز را برپا دارید! و از او بپرهیزید! و تنها اوست که به سویش محشور خواهید شد.» (72)

اوست که آسمانها و زمین را بحق آفرید; و آن روز که (به هر چیز) می‏گوید: «موجود باش!» موجود می‏شود; سخن او، حق است; و در آن روز که در «صور» دمیده می‏شود، حکومت مخصوص اوست، از پنهان و آشکار با خبر است، و اوست حکیم و آگاه. (73)

(به خاطر بیاورید) هنگامی را که ابراهیم به پدرش ( عمویش) «آزر» گفت: «آیا بتهائی را معبودان خود انتخاب می‏کنی؟! من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‏بینم.» (74)

و این چنین، ملکوت آسمانها و زمین (و حکومت مطلقه خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم; (تا به آن استدلال کند،) و اهل یقین گردد. (75)

هنگامی که (تاریکی) شب او را پوشانید، ستاره‏ای مشاهده کرد، گفت: «این خدای من است؟ س‏ذللّه اما هنگامی که غروب کرد، گفت: «غروب‏کنندگان را دوست ندارم !» (76)

و هنگامی که ماه را دید که (سینه افق را) می‏شکافد، گفت: «این خدای من است؟» اما هنگامی که (آن هم) غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند، مسلما از گروه گمراهان خواهم بود.»(77)

و هنگامی که خورشید را دید که (سینه افق را) می‏شکافت، گفت: «این خدای من است؟ این (که از همه) بزرگتر است!» اما هنگامی که غروب کرد، گفت: «ای قوم من از شریکهایی که شما (برای خدا) می‏سازید، بیزارم! (78)

من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده; من در ایمان خود خالصم; و از مشرکان نیستم! (79)

ولی قوم او ( ابراهیم)، با وی به گفتگو و ستیز پرداختند; گفت: «آیا درباره خدا با من گفتگو و ستیز می‏کنید؟! در حالی که خداوند، مرا با دلایل روشن هدایت کرده; و من از آنچه شما همتای (خدا) قرار می‏دهید، نمی‏ترسم (و به من زیانی نمی رسانند)! مگر پروردگارم چیزی را بخواهد! وسعت آگاهی پروردگارم همه چیز را در برمی‏گیرد; آیا متذکر (و بیدار) نمی‏شوید؟! (80)

چگونه من از بتهای شما بترسم؟! در حالی که شما از این نمی‏ترسید که برای خدا، همتایی قرار داده‏اید که هیچ گونه دلیلی درباره آن، بر شما نازل نکرده است! (راست بگویید) کدام یک از این دو دسته (بت‏پرستان و خداپرستان)، شایسته‏تر به ایمنی (از مجازات) هستند اگر می‏دانید؟! (81)

(آری،) آنها که ایمان آوردند، و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنی تنها از آن آنهاست; و آنها هدایت‏یافتگانند!» (82)

اینها دلایل ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم! درجات هر کس را بخواهیم (و شایسته بدانیم،) بالا می‏بریم; پروردگار تو، حکیم و داناست. (83)

و اسحاق و یعقوب را به او ( ابراهیم) بخشیدیم; و هر دو را هدایت کردیم; و نوح را (نیز) پیش از آن هدایت نمودیم; و از فرزندان او، داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را (هدایت کردیم); این‏گونه نیکوکاران را پاداش می‏دهیم! (84)

و (همچنین) زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را; همه از صالحان بودند. (85)

و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را; و همه را بر جهانیان برتری دادیم. (86)

و از پدران و فرزندان و برادران آنها (افرادی را برتری دادیم) و برگزیدیم و به راه راست، هدایت نمودیم. (87)

این، هدایت خداست; که هر کس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمایی می‏کند! و اگر آنها مشرک شوند، اعمال (نیکی) که انجام داده‏اند، نابود می‏گردد (و نتیجه‏ای از آن نمی‏گیرند). (88)

آنها کسانی هستند که کتاب و حکم و نبوت به آنان دادیم; و اگر (بفرض) نسبت به آن کفر ورزند، (آیین حق زمین نمی‏ماند; زیرا) کسان دیگری را نگاهبان آن می‏سازیم که نسبت به آن، کافر نیستند. (89)

آنها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده; پس به هدایت آنان اقتدا کن! (و) بگو: «در برابر این (رسالت و تبلیغ)، پاداشی از شما نمی‏طلبم! این (رسالت)، چیزی جز یک یادآوری برای جهانیان نیست! (این وظیفه من است)» (90)

آنها خدا را درست نشناختند که گفتند: «خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانی، نفرستاده است!» بگو: ; س‏خ‏للّهچه کسی کتابی را که موسی آورد، نازل کرد؟! کتابی که برای مردم، نور و هدایت بود; 0اما شما) آن را بصورت پراکنده قرارمی‏دهید; قسمتی را آشکار، و قسمت زیادی را پنهان می‏دارید; و مطالبی به شما تعلیم داده شده که نه شما و نه پدرانتان، از آن با خبر نبودید!» بگو: ; س‏خ‏للّهخدا!» سپس آنها را در گفتگوهای لجاجت‏آمیزشان رها کن، تا بازی کنند! (91)

و این کتابی است که ما آن را نازل کردیم; کتابی است پربرکت، که آنچه را پیش از آن آمده، تصدیق می‏کند; (آن را فرستادیم تا مردم را به پاداشهای الهی، بشارت دهی،) و تا (اهل) ام‏القری ( مکه) و کسانی را که گرد آن هستند، بترسانی! (یقین بدان) آنها که به آخرت ایمان دارند، و به آن ایمان می‏آورند; و بر نمازهای خویش، مراقبت می کنند! (92)

چه کسی ستمکارتر است از کسی که دروغی به خدا ببندد، یا بگوید: «بر من، وحی فرستاده شده‏»، در حالی که به او وحی نشده است، و کسی که بگوید: «من نیز همانند آنچه خدا نازل کرده است، نازل می‏کنم‏»؟! و اگر ببینی هنگامی که (این) ظالمان در شداید مرگ فرو رفته‏اند، و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان می‏گویند: «جان خود را خارج سازید! امروز در برابر دروغهایی که به خدا بستید و نسبت به آیات او تکبر ورزیدید، مجازات خوارکننده‏ای خواهید دید»! (به حال آنها تاسف خواهی خورد) (93)

و (روز قیامت به آنها گفته می‏شود:) همه شما تنها به سوی ما بازگشت نمودید، همان‏گونه که روز اول شما را آفریدیم! و آنچه را به شما بخشیده بودیم، پشت سر گذاردید! و شفیعانی را که شریک در شفاعت خود می‏پنداشتید، با شما نمی‏بینیم! پیوندهای شما بریده شده است; و تمام آنچه را تکیه‏گاه خود تصور می‏کردید، از شما دور و گم شده‏اند! (94)

خداوند، شکافنده دانه و هسته است; زنده را از مرده خارج می‏سازد، و مرده را از زنده بیرون می‏آورد; این است خدای شما! پس چگونه از حق منحرف می‏شوید؟! (95)

او شکافنده صبح است; و شب را مایه آرامش، و خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داده است; این، اندازه‏گیری خداوند توانای داناست! (96)

او کسی است که ستارگان را برای شما قرار داد، تا در تاریکیهای خشکی و دریا، به وسیله آنها راه یابید! ما نشانه‏ها(ی خود) را برای کسانی که می‏دانند، (و اهل فکر و اندیشه‏اند) بیان داشتیم! (97)

او کسی است که شما را از یک نفس آفرید! و شما دو گروه هستید: بعضی پایدار (از نظر ایمان یا خلقت کامل)، و بعضی ناپایدار; ما آیات خود را برای کسانی که می‏فهمند، تشریح نمودیم! (98)

او کسی است که از آسمان، آبی نازل کرد، و به وسیله آن، گیاهان گوناگون رویاندیم; و از آن، ساقه‏ها و شاخه‏های سبز، خارج ساختیم; و از آنها دانه‏های متراکم، و از شکوفه نخل، شکوفه‏هایی با رشته‏های باریک بیرون فرستادیم; و باغهایی از انواع انگور و زیتون و انار، (گاه) شبیه به یکدیگر، و (گاه) بی‏شباهت! هنگامی که میوه می دهد، به میوه آن و طرز رسیدنش بنگرید که در آن، نشانه‏هایی (از عظمت خدا) برای افراد باایمان است! (99)

آنان برای خدا همتایانی از جن قرار دادند، در حالی که خداوند همه آنها را آفریده است; و برای خدا، به دروغ و از روی جهل، پسران و دخترانی ساختند; منزه است خدا، و برتر است از آنچه توصیف می‏کنند! (100)

او پدید آورنده آسمانها و زمین است; چگونه ممکن است فرزندی داشته باشد؟! حال آنکه همسری نداشته، و همه چیز را آفریده; و او به همه چیز داناست. (101)

(آری،) این است پروردگار شما! هیچ معبودی جز او نیست; آفریدگار همه چیز است; او را بپرستید و او نگهبان و مدبر همه موجودات است. (102)

چشمها او را نمی‏بینند; ولی او همه چشمها را می‏بیند; و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقایق موجودات،) و آگاه (از همه) چیز است. (103)

دلایل روشن از طرف پروردگارتان برای شما آمد; کسی که (به وسیله آن، حق را) ببیند، به سود خود اوست; و کسی که از دیدن آن چشم بپوشد، به زیان خودش می‏باشد; و من نگاهبان شما نیستم (و شما را بر قبول ایمان مجبور نمی‏کنم) (104)

و اینچنین آیات (خود) را تشریح می‏کنیم; بگذار آنها بگویند: «تو درس خوانده‏ای (و آنها را از دیگری آموخته‏ای)»! می‏خواهیم آن را برای کسانی که آماده درک حقایقند، روشن سازیم. (105)

از آنچه که از سوی پروردگارت بر تو وحی شده، پیروی کن! هیچ معبودی جز او نیست! و از مشرکان، روی بگردان! (106)

اگر خدا می‏خواست، (همه به اجبار ایمان می‏آوردند،) و هیچ یک مشرک نمی‏شدند; و ما تو را مسؤول (اعمال) آنها قرار نداده‏ایم; و وظیفه نداری آنها را (به ایمان) مجبور سازی! (107)

(به معبود) کسانی که غیر خدا را می‏خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! اینچنین برای هر امتی عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت همه آنان به سوی پروردگارشان است; و آنها را از آنچه عمل می‏کردند، آگاه می‏سازد (و پاداش و کیفر می‏دهد). (108)

با نهایت اصرار، به خدا سوگند یاد کردند که اگر نشانه‏ای ( معجزه‏ای) برای آنان بیاید، حتما به آن ایمان می‏آورند; بگو: «معجزات فقط از سوی خداست (و در اختیار من نیست که به میل شما معجزه‏ای بیاورم); و شما از کجا می‏دانید که هرگاه معجزه‏ای بیاید (ایمان می‏آورند؟ خیر،) ایمان نمی‏آورند!» (109)

و ما دلها و چشمهای آنها را واژگونه می‏سازیم; (آری آنها ایمان نمی‏آورند) همان‏گونه که در آغاز، به آن ایمان نیاوردند! و آنان را در حال طغیان و سرکشی، به خود وامی‏گذاریم تا سرگردان شوند! (110)

(و حتی) اگر فرشتگان را بر آنها نازل می‏کردیم، و مردگان با آنان سخن می‏گفتند، و همه چیز را در برابر آنها جمع می‏نمودیم، هرگز ایمان نمی‏آوردند; مگر آنکه خدا بخواهد! ولی بیشتر آنها نمی‏دانند! (111)

اینچنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم; آنها بطور سری (و درگوشی) سخنان فریبنده و بی‏اساس (برای اغفال مردم) به یکدیگر می‏گفتند; و اگر پروردگارت می‏خواست، چنین نمی‏کردند; (و می‏توانست جلو آنها را بگیرد; ولی اجبار سودی ندارد.) بنابر این، آنها و تهمتهایشان را به حال خود واگذار! (112)

نتیجه (وسوسه‏های شیطان و تبلیغات شیطان‏صفتان) این خواهد شد که دلهای منکران قیامت، به آنها متمایل گردد; و به آن راضی شوند; و هر گناهی که بخواهند، انجام دهند! (113)

(با این حال،) آیا غیر خدا را به داوری طلبم؟! در حالی که اوست که این کتاب آسمانی را، که همه چیز در آن آمده، به سوی شما فرستاده است; و کسانی که به آنها کتاب آسمانی داده‏ایم می‏دانند این کتاب، بحق از طرف پروردگارت نازل شده; بنابر این از تردیدکنندگان مباش! (114)

و کلام پروردگار تو، با صدق و عدل، به حد تمام رسید; هیچ کس نمی‏تواند کلمات او را دگرگون سازد; و او شنونده داناست. (115)

اگر از بیشتر کسانی که در روی زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه خدا گمراه می کنند; (زیرا) آنها تنها از گمان پیروی می‏نمایند، و تخمین و حدس (واهی) می‏زنند. (116)

پروردگارت به کسانی که از راه او گمراه گشته‏اند، آگاهتر است; و همچنین از کسانی که هدایت یافته‏اند. (117)

از (گوشت) آنچه نام خدا (هنگام سر بریدن) بر آن گفته شده، بخورید (و غیر از آن نخورید) اگر به آیات او ایمان دارید! (118)

چرا از چیزها ( گوشتها)ئی که نام خدا بر آنها برده شده نمی‏خورید؟! در حالی که (خداوند) آنچه را بر شما حرام بوده، بیان کرده است! مگر اینکه ناچار باشید; (که در این صورت، خوردن از گوشت آن حیوانات جایز است.) و بسیاری از مردم، به خاطر هوی و هوس و بی‏دانشی، (دیگران را) گمراه می‏سازند; و پروردگارت، تجاوزکاران را بهتر می‏شناسد. (119)

گناهان آشکار و پنهان را رها کنید! زیرا کسانی که گناه می‏کنند، بزودی در برابر آنچه مرتکب می‏شدند، مجازات خواهند شد. (120)

و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخورید! این کار گناه است; و شیاطین به دوستان خود مطالبی مخفیانه القا می‏کنند، تا با شما به مجادله برخیزند; اگر از آنها اطاعت کنید، شما هم مشرک خواهید بود! (121)

آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسی است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه برای کافران، اعمال (زشتی) که انجام می‏دادند، تزیین شده (و زیبا جلوه کرده) است. (122)

و (نیز) این گونه در هر شهر و آبادی، بزرگان گنهکاری قرار دادیم; (افرادی که همه گونه قدرت در اختیارشان گذاردیم; اما آنها سوء استفاده کرده، و راه خطا پیش گرفتند;) و سرانجام کارشان این شد که به مکر (و فریب مردم) پرداختند; ولی تنها خودشان را فریب می‏دهند و نمی‏فهمند! (123)

و هنگامی که آیه‏ای برای آنها بیاید، می‏گویند: «ما هرگز ایمان نمی‏آوریم، مگر اینکه همانند چیزی که به پیامبران خدا داده شده، به ما هم داده شود!» خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد! بزودی کسانی که مرتکب گناه شدند، (و مردم را از راه حق منحرف ساختند،) در مقابل مکر (و فریب و نیرنگی) که می‏کردند، گرفتار حقارت در پیشگاه خدا، و عذاب شدید خواهند شد. (124)

آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه‏اش را برای (پذیرش) اسلام، گشاده می سازد; و آن کس را که بخاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سینه‏اش را آنچنان تنگ می‏کند که گویا می‏خواهد به آسمان بالا برود; این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی‏آورند قرار می‏دهد! (125)

و این راه مستقیم (و سنت جاویدان) پروردگار توست; ما آیات خود را برای کسانی که پند می‏گیرند، بیان کردیم! (126)

برای آنها (در بهشت) خانه امن و امان نزد پروردگارشان خواهد بود; و او، ولی و یاور آنهاست بخاطر اعمال (نیکی) که انجام می‏دادند. (127)

در آن روز که (خدا) همه آنها را جمع و محشور میسازد، (می‏گوید:) ای جمعیت شیاطین و جن! شما افراد زیادی از انسانها را گمراه ساختید! دوستان و پیروان آنها از میان انسانها می‏گویند: س‏خ‏للّهپروردگارا! هر یک از ما دو گروه ( پیشوایان و پیروان‏گمراه) از دیگری استفاده کردیم; (ما به لذات هوس آلود و زودگذر رسیدیم; و آنها بر ما حکومت کردند;) و به اجلی که برای ما مقرر داشته بودی رسیدیم.» (خداوند) می‏گوید: «آتش جایگاه شماست; جاودانه در آن خواهید ماند، مگر آنچه خدا بخواهد» پروردگار تو حکیم و داناست. (128)

ما این‏گونه بعضی از ستمگران را به بعضی دیگر وامی‏گذاریم به سبب اعمالی که انجام می‏دادند. (129)

(در آن روز به آنها می‏گوید:) ای گروه جن و انس! آیا رسولانی از شما به سوی شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو می‏کردند، و شما را از ملاقات چنین روزی بیم می دادند؟! آنها می‏گویند: «بر ضد خودمان گواهی می‏دهیم; (آری،) ما بد کردیم)» و زندگی (پر زرق و برق) دنیا آنها را فریب داد; و به زیان خود گواهی می‏دهند که کافر بودند! (130)

این بخاطر آن است که پروردگارت هیچ‏گاه (مردم) شهرها و آبادیها را بخاطر ستمهایشان در حال غفلت و بی‏خبری هلاک نمی‏کند. (بلکه قبلا رسولانی برای آنها می‏فرستد.) (131)

و برای هر یک (از این دو دسته)، درجات (و مراتبی) است از آنچه عمل کردند; و پروردگارت از اعمالی که انجام می‏دهند، غافل نیست. (132)

پروردگارت بی‏نیاز و مهربان است; (پس به کسی ستم نمی‏کند; بلکه همه، نتیجه اعمال خود را می‏گیرند;) اگر بخواهد، همه شما را می‏برد; سپس هر کس را بخواهد جانشین شما می‏سازد; همان‏طور که شما را از نسل اقوام دیگری به وجود آورد. (133)

آنچه به شما وعده داده می‏شود، یقینا می‏آید; و شما نمی‏توانید (خدا را) ناتوان سازید (و از عدالت و کیفر او فرار کنید)! (134)

بگو: «ای قوم من! هر کار در قدرت دارید بکنید! من (هم به وظیفه خود) عمل می‏کنم; اما بزودی خواهید دانست چه کسی سرانجام نیک خواهد داشت (و پیروزی با چه کسی است! اما) به یقین، ظالمان رستگار نخواهند شد!» (135)

آنها ( مشرکان) سهمی از آنچه خداوند از زراعت و چهارپایان آفریده، برای او قرار دادند; (و سهمی برای بتها!) و بگمان خود گفتند: «این مال خداست! و این هم مال شرکای ما ( یعنی بتها) است!» آنچه مال شرکای آنها بود، به خدا نمی‏رسید; ولی آنچه مال خدا بود، به شرکایشان می‏رسید! (آری، اگر سهم بتها با کمبودی مواجه می‏شد، مال خدا را به بتها می‏دادند; اما عکس آن را مجاز نمی‏دانستند!) چه بد حکم می‏کنند (که علاوه بر شرک، حتی خدا را کمتر از بتها می‏دانند)! (136)

همین‏گونه شرکای آنها ( بتها)، قتل فرزندانشان را در نظرشان جلوه دادند; (کودکان خود را قربانی بتها می‏کردند، و افتخار می‏نمودند!) سرانجام آنها را به هلاکت افکندند; و آیینشان را بر آنان مشتبه ساختند. و اگر خدا می‏خواست، چنین نمی‏کردند; (زیرا می‏توانست جلو آنان را بگیرد; ولی اجبار سودی ندارد.) بنابر این، آنها و تهمتهایشان را به حال خود واگذار (وبه آنها اعتنا مکن)! (137)

و گفتند: «این قسمت از چهارپایان و زراعت (که مخصوص بتهاست، برای همه) ممنوع است; و جز کسانی که ما بخواهیم -به گمان آنها- نباید از آن بخورند! و (اینها) چهارپایانی است که سوارشدن بر آنها (بر ما) حرام شده است!» و (نیز) چهارپایانی (بود) که (هنگام ذبح،) نام خدا را بر آن نمی‏بردند، و به خدا دروغ می‏بستند; (و می‏گفتند: «این احکام، همه از ناحیه اوست.») بزودی (خدا) کیفر افتراهای آنها را می‏دهد! (138)

و گفتند: «آنچه (از بچه) در شکم این حیوانات است، مخصوص مردان ماست; و بر همسران ما حرام است! اما اگر مرده باشد ( مرده متولد شود)، همگی در آن شریکند.» بزودی (خدا) کیفر این توصیف (و احکام دروغین) آنها را می‏دهد; او حکیم و داناست. (139)

به یقین آنها که فرزندان خود را از روی جهل و نادانی کشتند، گرفتار خسران شدند; (زیرا) آنچه را خدا به آنها روزی داده بود، بر خود تحریم کردند; و بر خدا افترا بستند. آنها گمراه شدند; و (هرگز) هدایت نیافته بودند. (140)

اوست که باغهای معروش ( باغهایی که درختانش روی داربست‏ها قرار دارد)، و باغهای غیرمعروش ( باغهایی که نیاز به داربست ندارد) را آفرید; همچنین نخل و انواع زراعت را، که از نظر میوه و طعم با هم متفاوتند; و (نیز) درخت زیتون و انار را، که از جهتی با هم شبیه، و از جهتی تفاوت دارند; (برگ و ساختمان ظاهریشان شبیه یکدیگر است، در حالی که طعم میوه آنها متفاوت می‏باشد.) از میوه آن، به هنگامی که به ثمر می‏نشیند، بخورید! و حق آن را به هنگام درو، بپردازید! و اسراف نکنید، که خداوند مسرفان را دوست ندارد! (141)

(او کسی است که) از چهارپایان، برای شما حیوانات باربر، و حیوانات کوچک (برای منافع دیگر) آفرید; از آنچه به شما روزی داده است، بخورید! و از گامهای شیطان پیروی ننمایید، که او دشمن آشکار شماست! (142)

هشت جفت از چهارپایان (برای شما) آفرید; از میش دو جفت، و از بز دو جفت; بگو: «آیا خداوند نرهای آنها را حرام کرده، یا ماده‏ها را؟ یا آنچه شکم ماده‏ها در برگرفته؟ اگر راست می‏گویید (و بر تحریم اینها دلیلی دارید)، به من خبر دهید!» (143)

و از شتر یک جفت، و از گاو هم یک جفت (برای شما آفرید); بگو: «کدامیک از اینها را خدا حرام کرده است؟ نرها یا ماده‏ها را؟ یا آنچه را شکم ماده‏ها دربرگرفته؟ یا هنگامی که خدا شما را به این موضوع توصیه کرد، شما گواه (بر این تحریم) بودید؟! پس چه کسی ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ می‏بندد ، تا مردم را از روی جهل گمراه سازد؟! خداوند هیچ گاه ستمگران را هدایت نمی‏کند» (144)

بگو: «در آنچه بر من وحی شده، هیچ غذای حرامی نمی‏یابم; بجز اینکه مردار باشد، یا خونی که (از بدن حیوان) بیرون ریخته، یا گوشت خوک -که اینها همه پلیدند- یا حیوانی که به گناه، هنگام سر بریدن، نام غیر خدا ( نام بتها) بر آن برده شده است.» اما کسی که مضطر (به خوردن این محرمات) شود، بی آنکه خواهان لذت باشد و یا زیاده روی کند (گناهی بر او نیست); زیرا پروردگارت، آمرزنده مهربان است. (145)

و بر یهودیان، هر حیوان ناخن‏دار ( حیواناتی که سم یکپارچه دارند) را حرام کردیم; و از گاو و گوسفند، پیه و چربیشان را بر آنان تحریم نمودیم; مگر چربیهایی که بر پشت آنها قرار دارد، و یا در دو طرف پهلوها، و یا آنها که با استخوان آمیخته است; این را بخاطر ستمی که می‏کردند به آنها کیفر دادیم; و ما راست می‏گوییم. (146)

اگر تو را تکذیب کنند (و این حقایق را نپذیرند)، به آنها بگو: «پروردگار شما، رحمت گسترده‏ای دارد; اما مجازات او هم‏از مجرمان دفع شدنی نیست! (و اگر ادامه دهید کیفر شما حتمی است) (147)

بزودی مشرکان (برای تبرئه خویش) می‏گویند: «اگر خدا می‏خواست، نه ما مشرک می‏شدیم و نه پدران ما; و نه چیزی را تحریم می‏کردیم!» کسانی که پیش از آنها بودند نیز، همین گونه دروغ می‏گفتند; و سرانجام (طعم) کیفر ما را چشیدند. بگو: «آیا دلیل روشنی (بر این موضوع) دارید؟ پس آن را به ما نشان دهید؟ شما فقط از پندارهای بی‏اساس پیروی می‏کنید، و تخمینهای نابجا می‏زنید.» (148)

بگو: «دلیل رسا (و قاطع) برای خداست (دلیلی که برای هیچ کس بهانه‏ای باقی نمی‏گذارد). و اگر او بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدایت می‏کند. (ولی چون هدایت اجباری بی‏ثمر است، این کار را نمی‏کند.)» (149)

بگو: «گواهان خود را، که گواهی می‏دهند خداوند اینها را حرام کرده است، بیاورید!» اگر آنها (بدروغ) گواهی دهند، تو با آنان (همصدا نشو! و) گواهی نده! و از هوی و هوس کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، و کسانی که به آخرت ایمان ندارند و برای خدا شریک قائلند، پیروی مکن! (150)

بگو: «بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید! و به پدر و مادر نیکی کنید! و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نکشید! ما شما و آنها را روزی می‏دهیم; و نزدیک کارهای زشت نروید، چه آشکار باشد چه پنهان! و انسانی را که خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانید! مگر بحق (و از روی استحقاق); این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید! (151)

و به مال یتیم، جز به بهترین صورت (و برای اصلاح)، نزدیک نشوید، تا به حد رشد خود برسد! و حق پیمانه و وزن را بعدالت ادا کنید! -هیچ کس را، جز بمقدار تواناییش، تکلیف نمی‏کنیم- و هنگامی که سخنی می‏گویید، عدالت را رعایت نمایید، حتی اگر در مورد نزدیکان (شما) بوده باشد و به پیمان خدا وفا کنید، این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش می‏کند، تا متذکر شوید! (152)

این راه مستقیم من است، از آن پیروی کنید! و از راه‏های پراکنده (و انحرافی) پیروی نکنید، که شما را از طریق حق، دور می‏سازد! این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش می‏کند، شاید پرهیزگاری پیشه کنید!» (153)

سپس به موسی کتاب (آسمانی) دادیم; (و نعمت خود را) بر آنها که نیکوکار بودند، کامل کردیم; و همه چیز را (که مورد نیاز آنها بود، درآن) روشن ساختیم; کتابی که مایه هدایت و رحمت بود; شاید به لقای پروردگارشان (و روز رستاخیز)، ایمان بیاورند! (154)

و این کتابی است پر برکت، که ما (بر تو) نازل کردیم; از آن پیروی کنید،و پرهیزگاری پیشه نمائید، باشد که مورد رحمت (خدا) قرار گیرید! (155)

(ما این کتاب را با این امتیازات نازل کردیم) تا نگویید: «کتاب آسمانی تنها بر دو طایفه پیش از ما ( یهود و نصاری) نازل شده بود; و ما از بحث و بررسی آنها بی خبر بودیم‏»! (156)

یا نگویید: «اگر کتاب آسمانی بر ما نازل می‏شد، از آنها هدایت یافته‏تر بودیم‏»! اینک آیات و دلایل روشن از جانب پروردگارتان، و هدایت و رحمت برای شما آمد! پس، چه کسی ستمکارتر است از کسی که آیات خدا را تکذیب کرده، و از آن روی گردانده است؟! اما بزودی کسانی را که از آیات ما روی می‏گردانند، بخاطر همین اعراض بی‏دلیلشان، مجازات شدید خواهیم کرد! (157)

آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان (مرگ) به سراغشان آیند، یا خداوند (خودش) به سوی آنها بیاید، یا بعضی از آیات پروردگارت (و نشانه‏های رستاخیز)؟! اما آن روز که بعضی از آیات پروردگارت تحقق پذیرد، ایمان‏آوردن افرادی که قبلا ایمان نیاورده‏اند، یا در ایمانشان عمل نیکی انجام نداده‏اند، سودی به حالشان نخواهد داشت! بگو: «(اکنون که شما چنین انتظارات نادرستی دارید،) انتظار بکشید ما هم انتظار (کیفر شما را) می‏کشیم!» (158)

کسانی که آیین خود را پراکنده ساختند، و به دسته‏های گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسیم شدند، تو هیچ گونه رابطه‏ای با آنها نداری! سر و کار آنها تنها با خداست; سپس خدا آنها را از آنچه انجام می‏دادند، با خبر می‏کند. (159)

هر کس کار نیکی بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر کس کار بدی انجام دهد، جز بمانند آن، کیفر نخواهد دید; و ستمی بر آنها نخواهد شد. (160)

بگو: «پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده; آیینی پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا); آیین ابراهیم; که از آیینهای خرافی روی برگرداند; و از مشرکان نبود.» (161)

بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است. (162)

همتایی برای او نیست; و به همین مامور شده‏ام; و من نخستین مسلمانم!» (163)

بگو: «آیا غیر خدا، پروردگاری را بطلبم، در حالی که او پروردگار همه چیز است؟! هیچ کس، عمل (بدی) جز به زیان خودش، انجام نمی‏دهد; و هیچ گنهکاری گناه دیگری را متحمل نمی‏شود; سپس بازگشت همه شما به سوی پروردگارتان است; و شما را از آنچه در آن اختلاف داشتید، خبر خواهد داد. (164)

و او کسی است که شما را جانشینان (و نمایندگان) خود در زمین ساخت، و درجات بعضی از شما را بالاتر از بعضی دیگر قرار داد، تا شما را به وسیله آنچه در اختیارتان قرار داده بیازماید; به یقین پروردگار تو سریع العقاب و آمرزنده مهربان است. (کیفر کسانی را که از بوته امتحان نادرست درآیند، زود می‏دهد; و نسبت به حق پویان مهربان است.) (165)

سورة یوسف

به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر

الر، آن آیات کتاب آشکار است! (1)

ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم، شاید شما درک کنید (و بیندیشید)! (2)

ما بهترین سرگذشتها را از طریق این قرآن -که به تو وحی کردیم- بر تو بازگو می‏کنیم; و مسلما پیش از این، از آن خبر نداشتی! (3)

(به خاطر بیاور) هنگامی را که یوسف به پدرش گفت: «پدرم! من در خواب دیدم که یازده ستاره، و خورشید و ماه در برابرم سجده می‏کنند!» (4)

گفت: «فرزندم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن، که برای تو نقشه (خطرناکی) می‏کشند; چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است! (5)

و این گونه پروردگارت تو را برمی‏گزیند; و از تعبیر خوابها به تو می‏آموزد; و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام و کامل می‏کند، همان‏گونه که پیش از این، بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام کرد; به یقین، پروردگار تو دانا و حکیم است!» (6)

در (داستان) یوسف و برادرانش، نشانه‏ها(ی هدایت) برای سؤال‏کنندگان بود! (7)

هنگامی که (برادران) گفتند: «یوسف و برادرش ( بنیامین) نزد پدر، از ما محبوبترند; در حالی که ما گروه نیرومندی هستیم! مسلما پدر ما، در گمراهی آشکاری است! (8)

یوسف را بکشید; یا او را به سرزمین دوردستی بیفکنید; تا توجه پدر، فقط به شما باشد; و بعد از آن، (از گناه خود توبه می‏کنید; و) افراد صالحی خواهید بود! (9)

یکی از آنها گفت: «یوسف را نکشید! و اگر می‏خواهید کاری انجام دهید، او را در نهانگاه چاه بیفکنید; تا بعضی از قافله‏ها او را برگیرند (و با خود به مکان دوری ببرند)!» (10)

(و برای انجام این کار، برادران نزد پدر آمدند و) گفتند: «پدرجان! چرا تو درباره (برادرمان) یوسف، به ما اطمینان نمی‏کنی؟! در حالی که ما خیرخواه او هستیم! (11)

فردا او را با ما (به خارج شهر) بفرست، تا غذای کافی بخورد و تفریح کند; و ما نگهبان او هستیم!» (12)

(پدر) گفت: «من از بردن او غمگین می‏شوم; و از این می‏ترسم که گرگ او را بخورد، و شما از او غافل باشید!» (13)

گفتند: «با اینکه ما گروه نیرومندی هستیم، اگر گرگ او را بخورد، ما از زیانکاران خواهیم بود (و هرگز چنین چیزی) ممکن نیست!)» (14)

هنگامی که او را با خود بردند، و تصمیم گرفتند وی را در مخفی‏گاه چاه قرار دهند، (سرانجام مقصد خود را عملی ساختند;) و به او وحی فرستادیم که آنها رادر آینده از این کارشان با خبر خواهی ساخت; در حالی که آنها نمی‏دانند! (15)

(برادران یوسف) شب هنگام، گریان به سراغ پدر آمدند. (16)

گفتند: «ای پدر! ما رفتیم و مشغول مسابقه شدیم، و یوسف را نزد اثاث خود گذاردیم; و گرگ او را خورد! تو هرگز سخن ما را باور نخواهی کرد، هر چند راستگو باشیم!» (17)

و پیراهن او را با خونی دروغین (آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند; گفت: «هوسهای نفسانی شما این کار را برایتان آراسته! من صبر جمیل (و شکیبائی خالی از ناسپاسی) خواهم داشت; و در برابر آنچه می‏گویید، از خداوند یاری می‏طلبم!» (18)

و (در همین حال) کاروانی فرا رسید; و مامور آب را (به سراغ آب) فرستادند; او دلو خود را در چاه افکند; (ناگهان) صدا زد: «مژده باد! این کودکی است (زیبا و دوست داشتنی!)» و این امر را بعنوان یک سرمایه از دیگران مخفی داشتند. و خداوند به آنچه آنها انجام می‏دادند، آگاه بود. (19)

و (سرانجام،) او را به بهای کمی -چند درهم- فروختند; و نسبت به( فروختن) او، بی رغبت بودند (;چرا که می‏ترسیدند رازشان فاش شود). (20)

و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید ( عزیز مصر)، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد; و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم; و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم; خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمی‏دانند! (21)

و هنگامی که به بلوغ و قوت رسید، ما «حکم‏» ( نبوت) و «علم‏» به او دادیم; و اینچنین نیکوکاران را پاداش می‏دهیم! (22)

و آن زن که یوسف در خانه او بود، از او تمنای کامجویی کرد; درها را بست و گفت: «بیا (بسوی آنچه برای تو مهیاست!)» (یوسف) گفت: «پناه می‏برم به خدا! او ( عزیز مصر) صاحب نعمت من است; مقام مرا گرامی داشته; (آیا ممکن است به او ظلم و خیانت کنم؟!) مسلما ظالمان رستگار نمی‏شوند!» (23)

آن زن قصد او کرد; و او نیز -اگر برهان پروردگار را نمی‏دید- قصد وی می‏نمود! اینچنین کردیم تا بدی و فحشا را از او دور سازیم; چرا که او از بندگان مخلص ما بود! (24)

و هر دو به سوی در، دویدند (در حالی که همسر عزیز، یوسف را تعقیب می‏کرد); و پیراهن او را از پشت (کشید و) پاره کرد. و در این هنگام، آقای آن زن را دم در یافتند! آن زن‏گفت: «کیفر کسی که بخواهد نسبت به اهل تو خیانت کند، جز زندان و یا عذاب دردناک، چه خواهد بود؟! س‏ذللّه (25)

(یوسف) گفت: «او مرا با اصرار به سوی خود دعوت کرد!» و در این هنگام، شاهدی از خانواده آن زن شهادت داد که: «اگر پیراهن او از پیش رو پاره شده، آن آن راست می‏گوید، و او از دروغگویان است. (26)

و اگر پیراهنش از پشت پاره شده، آن زن دروغ می‏گوید، و او از راستگویان است.» (27)

هنگامی که (عزیز مصر) دید پیراهن او ( یوسف) از پشت پاره شده، گفت: «این از مکر و حیله شما زنان است; که مکر و حیله شما زنان، عظیم است! (28)

یوسف از این موضوع، صرف‏نظر کن! و تو ای زن نیز از گناهت استغفار کن، که از خطاکاران بودی!» (29)

(این جریان در شهر منعکس شد;) گروهی از زنان شهر گفتند: «همسر عزیز، جوانش ( غلامش) را بسوی خود دعوت می‏کند! عشق این جوان، در اعماق قلبش نفوذ کرده، ما او را در گمراهی آشکاری می‏بینیم!» (30)

هنگامی که (همسر عزیز) از فکر آنها باخبر شد، به سراغشان فرستاد (و از آنها دعوت کرد); و برای آنها پشتی (گرانبها، و مجلس باشکوهی) فراهم ساخت; و به دست هر کدام، چاقویی (برای بریدن میوه) داد; و در این موقع (به یوسف) گفت: «وارد مجلس آنان شو!» هنگامی که چشمشان به او افتاد، او را بسیار بزرگ (و زیبا) شمردند; و (بی‏توجه) دستهای خود را بریدند; و گفتند: «منزه است خدا! این بشر نیست; این یک فرشته بزرگوار است!» (31)

(همسر عزیز) گفت: «این همان کسی است که بخاطر (عشق) او مرا سرزنش کردید! (آری،) من او را به خویشتن دعوت کردم; و او خودداری کرد! و اگر آنچه را دستور می‏دهم انجام ندهد، به زندان خواهد افتاد; و مسلما خوار و ذلیل خواهد شد!» (32)

(یوسف) گفت: «پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا بسوی آن می‏خوانند! و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی، بسوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود!» (33)

پروردگارش دعای او را اجابت کرد; و مکر آنان را از او بگردانید; چرا که او شنوا و داناست! (34)

و بعد از آنکه نشانه‏های (پاکی یوسف) را دیدند، تصمیم گرفتند او را تا مدتی زندانی کنند! (35)

و دو جوان، همراه او وارد زندان شدند; یکی از آن دو گفت: «من در خواب دیدم که (انگور برای) شراب می‏فشارم!» و دیگری گفت: «من در خواب دیدم که نان بر سرم حمل می‏کنم; و پرندگان از آن می‏خورند; ما را از تعبیر این خواب آگاه کن که تو را از نیکوکاران می‏بینیم.» (36)

(یوسف) گفت: «پیش از آنکه جیره غذایی شما فرا رسد، شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت. این، از دانشی است که پروردگارم به من آموخته است. من آیین قومی را که به خدا ایمان ندارند، و به سرای دیگر کافرند، ترک گفتم (و شایسته چنین موهبتی شدم)! (37)

من از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کردم! برای ما شایسته نبود چیزی را همتای خدا قرار دهیم; این از فضل خدا بر ما و بر مردم است; ولی بیشتر مردم شکرگزاری نمی‏کنند! (38)

ای دوستان زندانی من! آیا خدایان پراکنده بهترند، یا خداوند یکتای پیروز؟! (39)

این معبودهایی که غیر از خدا می‏پرستید، چیزی جز اسمهائی (بی‏مسما) که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیده‏اید، نیست; خداوند هیچ دلیلی بر آن نازل نکرده; حکم تنها از آن خداست; فرمان داده که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا; ولی بیشتر مردم نمی‏دانند! (40)

ای دوستان زندانی من! اما یکی از شما (دو نفر، آزاد می‏شود; و) ساقی شراب برای صاحب خود خواهد شد; و اما دیگری به دار آویخته می‏شود; و پرندگان از سر او می‏خورند! و مطلبی که درباره آن (از من) نظر خواستید، قطعی و حتمی است!» (41)

و به آن یکی از آن دو نفر، که می‏دانست رهایی می‏یابد، گفت: «مرا نزد صاحبت ( سلطان مصر) یادآوری کن!» ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد; و بدنبال آن، (یوسف) چند سال در زندان باقی ماند. (42)

پادشاه گفت: «من در خواب دیدم هفت گاو چاق را که هفت گاو لاغر آنها را می‏خورند; و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشکیده; (که خشکیده‏ها بر سبزها پیچیدند; و آنها را از بین بردند.) ای جمعیت اشراف! درباره خواب من نظر دهید، اگر خواب را تعبیر می‏کنید!» (43)

گفتند: «خوابهای پریشان و پراکنده‏ای است; و ما از تعبیر این گونه خوابها آگاه نیستیم!» (44)

و یکی از آن دو که نجات یافته بود -و بعد از مدتی به خاطرش آمد- گفت: «من تاویل آن را به شما خبر می‏دهم; مرا (به سراغ آن جوان زندانی) بفرستید!» (45)

(او به زندان آمد، و چنین گفت:) یوسف، ای مرد بسیار راستگو! درباره این خواب اظهار نظر کن که هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر می‏خورند; و هفت خوشه تر، و هفت خوشه خشکیده; تا من بسوی مردم بازگردم، شاید (از تعبیر این خواب) آگاه شوند! (46)

گفت: «هفت سال با جدیت زراعت می‏کنید; و آنچه را درو کردید، جز کمی که می‏خورید، در خوشه‏های خود باقی بگذارید (و ذخیره نمایید). (47)

پس از آن، هفت سال سخت (و خشکی و قحطی) می‏آید، که آنچه را برای آن سالها ذخیره کرده‏اید، می‏خورند; جز کمی که (برای بذر) ذخیره خواهید کرد. (48)

سپس سالی فرامی‏رسد که باران فراوان نصیب مردم می‏شود; و در آن سال، مردم عصاره (میوه‏ها و دانه‏های روغنی را) می‏گیرند (و سال پر برکتی است.)» (49)

پادشاه گفت: «او را نزد من آورید!» ولی هنگامی که فرستاده او نزد وی ( یوسف) آمد گفت: س‏خ‏للّهبه سوی صاحبت بازگرد، و از او بپرس ماجرای زنانی که دستهای خود را بریدند چه بود؟ که خدای من به نیرنگ آنها آگاه است.» (50)

(پادشاه آن زنان را طلبید و) گفت: «به هنگامی که یوسف را به سوی خویش دعوت کردید، جریان کار شما چه بود؟» گفتند: «منزه است خدا، ما هیچ عیبی در او نیافتیم!» (در این هنگام) همسر عزیز گفت: «الآن حق آشکار گشت! من بودم که او را به سوی خود دعوت کردم; و او از راستگویان است! (51)

این سخن را بخاطر آن گفتم تا بداند من در غیاب به او خیانت نکردم; و خداوند مکر خائنان را هدایت نمی‏کند! (52)

من هرگز خودم را تبرئه نمی‏کنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر می‏کند; مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.» (53)

پادشاه گفت: «او ( یوسف) را نزد من آورید، تا وی را مخصوص خود گردانم!» هنگامی که (یوسف نزد وی آمد و) با او صحبت کرد، (پادشاه به عقل و درایت او پی برد; و) گفت: «تو امروز نزد ما جایگاهی والا داری، و مورد اعتماد هستی!» (54)

(یوسف) گفت: «مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده، که نگهدارنده و آگاهم!» (55)

و این‏گونه ما به یوسف در سرزمین (مصر) قدرت دادیم، که هر جا می‏خواست در آن منزل می‏گزید (و تصرف می‏کرد)! ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم (و شایسته بدانیم) میبخشیم; و پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‏کنیم! (56)

(اما) پاداش آخرت، برای کسانی که ایمان آورده و پرهیزگاری داشتند، بهتر است! (57)

(سرزمین کنعان را قحطی فرا گرفت;) برادران یوسف (در پی مواد غذایی به مصر) آمدند; و بر او وارد شدند. او آنان را شناخت; ولی آنها او را نشناختند. (58)

و هنگامی که (یوسف) بارهای آنان را آماده ساخت، گفت: «(نوبت آینده) آن برادری را که از پدر دارید، نزد من آورید! آیا نمی‏بینید من حق پیمانه را ادا می‏کنم، و من بهترین میزبانان هستم؟! (59)

و اگر او را نزد من نیاورید، نه کیل (و پیمانه‏ای از غله) نزد من خواهید داشت; و نه (اصلا) به من نزدیک شوید!» (60)

گفتند: «ما با پدرش گفتگو خواهیم کرد; (و سعی می‏کنیم موافقتش را جلب نمائیم;) و ما این کار را خواهیم کرد!» (61)

(سپس) به کارگزاران خود گفت: «آنچه را بعنوان قیمت پرداخته‏اند، در بارهایشان بگذارید! شاید پس از بازگشت به خانواده خویش، آن را بشناسند; و شاید برگردند!» (62)

هنگامی که به سوی پدرشان بازگشتند، گفتند: «ای پدر! دستور داده شده که (بدون حضور برادرمان بنیامین) پیمانه‏ای (از غله) به ما ندهند; پس برادرمان را با ما بفرست، تا سهمی (از غله) دریافت داریم; و ما او را محافظت خواهیم کرد!» (63)

گفت: «آیا نسبت به او به شما اطمینان کنم همان‏گونه که نسبت به برادرش (یوسف) اطمینان کردم (و دیدید چه شد)؟! و (در هر حال،) خداوند بهترین حافظ، و مهربانترین مهربانان است س‏ذللّه (64)

و هنگامی که متاع خود را گشودند، دیدند سرمایه آنها به آنها بازگردانده شده! گفتند: «پدر! ما دیگر چه میخواهیم؟! این سرمایه ماست که به ما باز پس گردانده شده است! (پس چه بهتر که برادر را با ما بفرستی;) و ما برای خانواده خویش مواد غذایی می‏آوریم; و برادرمان را حفظ خواهیم کرد; و یک بار شتر زیادتر دریافت خواهیم داشت; این پیمانه (بار) کوچکی است!» (65)

گفت: «من هرگز او را با شما نخواهم فرستاد، تا پیمان مؤکد الهی بدهید که او را حتما نزد من خواهید آورد! مگر اینکه (بر اثر مرگ یا علت دیگر،) قدرت از شما سلب گردد. و هنگامی که آنها پیمان استوار خود را در اختیار او گذاردند، گفت: «خداوند، نسبت به آنچه می‏گوییم، ناظر و نگهبان است!» (66)

و (هنگامی که می‏خواستند حرکت کنند، یعقوب) گفت: «فرزندان من! از یک در وارد نشوید; بلکه از درهای متفرق وارد گردید (تا توجه مردم به سوی شما جلب نشود)! و (من با این دستور، ) نمی‏توانم حادثه‏ای را که از سوی خدا حتمی است، از شما دفع کنم! حکم و فرمان، تنها از آن خداست! بر او توکل کرده‏ام; و همه متوکلان باید بر او توکل کنند!» (67)

و هنگامی که از همان طریق که پدر به آنها دستور داده بود وارد شدند، این کار هیچ حادثه حتمی الهی را نمی‏توانست از آنها دور سازد، جز حاجتی در دل یعقوب (که از این طریق) انجام شد (و خاطرش آرام گرفت); و او به خاطر تعلیمی که ما به او دادیم، علم فراوانی داشت; ولی بیشتر مردم نمی‏دانند! (68)

هنگامی که (برادران) بر یوسف وارد شدند، برادرش را نزد خود جای داد و گفت: «من برادر تو هستم، از آنچه آنها انجام می‏دادند، غمگین و ناراحت نباش!» (69)

و هنگامی که (مامور یوسف) بارهای آنها را بست، ظرف آبخوری پادشاه را در بار برادرش گذاشت; سپس کسی صدا زد; «ای اهل قافله، شما دزد هستید!» (70)

آنها رو به سوی او کردند و گفتند: «چه چیز گم کرده‏اید؟» (71)

گفتند: «پیمانه پادشاه را! و هر کس آن را بیاورد، یک بار شتر (غله) به او داده می‏شود; و من ضامن این (پاداش) هستم!» (72)

گفتند: «به خدا سوگند شما می‏دانید ما نیامده‏ایم که در این سرزمین فساد کنیم; و ما (هرگز) دزد نبوده‏ایم!» (73)

آنها گفتند: «اگر دروغگو باشید، کیفرش چیست؟» (74)

گفتند: «هر کس (آن پیمانه) در بار او پیدا شود، خودش کیفر آن خواهد بود;(و بخاطر این کار، برده شما خواهد شد;) ما این‏گونه ستمگران را کیفر می‏دهیم!» (75)

در این هنگام، (یوسف)قبل از بار برادرش، به کاوش بارهای آنها پرداخت; سپس آن را از بار برادرش بیرون آورد; این گونه راه چاره را به یوسف یاد دادیم! او هرگز نمی‏توانست برادرش را مطابق آیین پادشاه (مصر) بگیرد، مگر آنکه خدا بخواهد! درجات هر کس را بخواهیم بالا می‏بریم; و برتر از هر صاحب علمی، عالمی است! (76)

(برادران) گفتند: «اگر او (بنیامین) دزدی کند، (جای تعجب نیست;) برادرش (یوسف) نیز قبل از او دزدی کرد» یوسف (سخت ناراحت شد، و) این (ناراحتی) را در درون خود پنهان داشت، و برای آنها آشکار نکرد; (همین اندازه) گفت: «شما (از دیدگاه من،) از نظر منزلت بدترین مردمید! و خدا از آنچه توصیف می‏کنید، آگاهتر است!» (77)

گفتند: «ای عزیز! او پدر پیری دارد (که سخت ناراحت می‏شود); یکی از ما را به جای او بگیر; ما تو را از نیکوکاران می‏بینیم!» (78)

گفت: «پناه بر خدا که ما غیر از آن کس که متاع خود را نزد او یافته‏ایم بگیریم; در آن صورت، از ظالمان خواهیم بود!» (79)

هنگامی که (برادران) از او مایوس شدند، به کناری رفتند و با هم به نجوا پرداختند; (برادر) بزرگشان گفت: «آیا نمی‏دانید پدرتان از شما پیمان الهی گرفته; و پیش از این درباره یوسف کوتاهی کردید؟! من از این سرزمین حرکت نمی‏کنم، تا پدرم به من اجازه دهد; یا خدا درباره من داوری کند، که او بهترین حکم‏کنندگان است! (80)

شما به سوی پدرتان بازگردید و بگویید: پدر(جان)، پسرت دزدی کرد! و ما جز به آنچه می‏دانستیم گواهی ندادیم; و ما از غیب آگاه نبودیم! (81)

(و اگر اطمینان نداری،) از آن شهر که در آن بودیم سؤال کن، و نیز از آن قافله که با آن آمدیم (بپرس)! و ما (در گفتار خود) صادق هستیم!» (82)

(یعقوب) گفت: «(هوای) نفس شما، مساله را چنین در نظرتان آراسته است! من صبر می‏کنم، صبری زیبا (و خالی از کفران)! امیدوارم خداوند همه آنها را به من بازگرداند; چرا که او دانا و حکیم است! (83)

و از آنها روی برگرداند و گفت: «وا اسفا بر یوسف!» و چشمان او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فرو می‏برد (و هرگز کفران نمی‏کرد)! (84)

گفتند: «به خدا تو آنقدر یاد یوسف می‏کنی تا در آستانه مرگ قرار گیری، یا هلاک گردی!» (85)

گفت: «من غم و اندوهم را تنها به خدا می‏گویم (و شکایت نزد او می‏برم)! و از خدا چیزهایی می‏دانم که شما نمی‏دانید! (86)

پسرانم! بروید، و از یوسف وبرادرش جستجو کنید; و از رحمت خدا مایوس نشوید; که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مایوس می‏شوند!» (87)

هنگامی که آنها بر او ( یوسف) وارد شدند، گفتند: «ای عزیز! ما و خاندان ما را ناراحتی فرا گرفته، و متاع کمی (برای خرید مواد غذایی) با خود آورده‏ایم; پیمانه را برای ما کامل کن; و بر ما تصدق و بخشش نما، که خداوند بخشندگان را پاداش می‏دهد!» (88)

گفت: «آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید، آنگاه که جاهل بودید؟!» (89)

گفتند: «آیا تو همان یوسفی؟!» گفت: «(آری،) من یوسفم، و این برادر من است! خداوند بر ما منت گذارد; هر کس تقوا پیشه کند، و شکیبایی و استقامت نماید، (سرانجام پیروز می‏شود;) چرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‏کند!» (90)

گفتند: «به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برتری بخشیده; و ما خطاکار بودیم!» (91)

(یوسف) گفت: «امروز ملامت و توبیخی بر شما نیست! خداوند شما را می‏بخشد; و او مهربانترین مهربانان است! (92)

این پیراهن مرا ببرید، و بر صورت پدرم بیندازید، بینا می‏شود! و همه نزدیکان خود را نزد من بیاورید!» (93)

هنگامی که کاروان (از سرزمین مصر) جدا شد، پدرشان ( یعقوب) گفت: «من بوی یوسف را احساس می‏کنم، اگر مرا به نادانی و کم عقلی نسبت ندهید!» (94)

گفتند: «به خدا تو در همان گمراهی سابقت هستی!» (95)

اما هنگامی که بشارت دهنده فرا رسید، آن (پیراهن) را بر صورت او افکند; ناگهان بینا شد! گفت: «آیا به شما نگفتم من از خدا چیزهایی می‏دانم که شما نمی‏دانید؟!» (96)

گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم!» (97)

گفت: «بزودی برای شما از پروردگارم آمرزش می‏طلبم، که او آمرزنده و مهربان است!» (98)

و هنگامی که بر یوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت، و گفت: «همگی داخل مصر شوید، که انشاء الله در امن و امان خواهید بود!» (99)

و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند; و همگی بخاطر او به سجده افتادند; و گفت: «پدر! این تعبیر خوابی است که قبلا دیدم; پروردگارم آن را حق قرار داد! و او به من نیکی کرد هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد، و شما را از آن بیابان (به اینجا) آورد بعد از آنکه شیطان، میان من و برادرانم فساد کرد.پروردگارم نسبت به آنچه می‏خواهد (و شایسته می‏داند،) صاحب لطف است; چرا که او دانا و حکیم است! (100)

پروردگارا! بخشی (عظیم) از حکومت به من بخشیدی، و مرا از علم تعبیر خوابها آگاه ساختی! ای آفریننده آسمانها و زمین! تو ولی و سرپرست من در دنیا و آخرت هستی، مرا مسلمان بمیران; و به صالحان ملحق فرما!» (101)

این از خبرهای غیب است که به تو وحی می‏فرستیم! تو (هرگز) نزد آنها نبودی هنگامی که تصمیم می‏گرفتند و نقشه می‏کشیدند! (102)

و بیشتر مردم، هر چند اصرار داشته باشی، ایمان نمی‏آورند! (103)

و تو (هرگز) از آنها پاداشی نمی‏طلبی; آن نیست مگر تذکری برای جهانیان! (104)

و چه بسیار نشانه‏ای (از خدا) در آسمانها و زمین که آنها از کنارش می‏گذرند، و از آن رویگردانند! (105)

و بیشتر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرکند! (106)

آیا ایمن از آنند که عذاب فراگیری از سوی خدا به سراغ آنان بیاید، یا ساعت رستاخیز ناگهان فرارسد، در حالی که متوجه نیستند؟! (107)

بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‏کنیم! منزه است خدا! و من از مشرکان نیستم!» (108)

و ما نفرستادیم پیش از تو، جز مردانی از اهل آبادیها که به آنها وحی می‏کردیم! آیا (مخالفان دعوت تو،) در زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند چه شد؟! و سرای آخرت برای پرهیزکاران بهتر است! آیا فکر نمی‏کنید؟! (109)

(پیامبران به دعوت خود، و دشمنان آنها به مخالفت خود همچنان ادامه دادند) تا آنگاه که رسولان مایوس شدند، و (مردم) گمان کردند که به آنان دروغ گفته شده است; در این هنگام، یاری ما به سراغ آنها آمد; آنان را که خواستیم نجات یافتند; و مجازات و عذاب ما از قوم گنهکار بازگردانده نمی‏شود! (110)

در سرگذشت آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود! اینها داستان دروغین نبود; بلکه (وحی آسمانی است، و) هماهنگ است با آنچه پیش روی او (از کتب آسمانی پیشین) قرار دارد; و شرح هر چیزی (که پایه سعادت انسان است); و هدایت و رحمتی است برای گروهی که ایمان می‏آورند! (111)

سورة الحج

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

ای مردم! از (عذاب) پروردگارتان بترسید، که زلزله رستاخیز امر عظیمی است! (1)

روزی که آن را می‏بینید، (آنچنان وحشت سراپای همه را فرامی‏گیرد که) هر مادر شیردهی، کودک شیرخوارش را فراموش می‏کند; و هر بارداری جنین خود را بر زمین می‏نهد; و مردم را مست می‏بینی، در حالی که مست نیستند; ولی عذاب خدا شدید است! (2)

گروهی از مردم، بدون هیچ علم و دانشی، به مجادله درباره خدا برمی‏خیزند; و از هر شیطان سرکشی پیروی می‏کنند. (3)

بر او نوشته شده که هر کس ولایتش را بر گردن نهد، بطور مسلم گمراهش می‏سازد، و به آتش سوزان راهنماییش می‏کند! (4)

ای مردم! اگر در رستاخیز شک دارید، (به این نکته توجه کنید که:) ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه‏» ( چیزی شبیه گوشت جویده شده)، که بعضی دارای شکل و خلقت است و بعضی بدون شکل; تا برای شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم)! و جنین‏هایی را که بخواهیم تا مدت معینی در رحم (مادران) قرارمی‏دهیم; (و آنچه را بخواهیم ساقظ می‏کنیم;)بعد شما را بصورت طفل بیرون می‏آوریم; سپس هدف این است که به حد رشد وبلوغ خویش برسید. در این میان بعضی از شما می‏میرند; و بعضی آن قدر عمر می‏کنند که به بدترین مرحله زندگی (و پیری) می‏رسند; آنچنان که بعد از علم و آگاهی، چیزی نمی‏دانند! (از سوی دیگر،) زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده می‏بینی، اما هنگامی که آب باران بر آن فرو می‏فرستیم، به حرکت درمی‏آید و می‏روید; و از هر نوع گیاهان زیبا می‏رویاند! (5)

این بخاطر آن است که (بدانید) خداوند حق است; و اوست که مردگان را زنده می‏کند; و بر هر چیزی تواناست. (6)

و اینکه رستاخیز آمدنی است، و شکی در آن نیست; و خداوند تمام کسانی را که در قبرها هستند زنده می‏کند. (7)

و گروهی از مردم، بدون هیچ دانش و هیچ هدایت و کتاب روشنی بخشی، درباره خدا مجادله می‏کنند! (8)

آنها با تکبر و بی‏اعتنایی (نسبت به سخنان الهی)، می‏خواهند مردم را از راه خدا گمراه سازند! برای آنان در دنیا رسوایی است; و در قیامت، عذاب سوزان به آنها می‏چشانیم! (9)

(و به آنان می‏گوییم:) این در برابر چیزی است که دستهایتان از پیش برای شما فرستاده; و خداوند هرگز به بندگان ظلم نمی‏کند! (10)

بعضی از مردم خدا را تنها با زبان می‏پرستند (و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است); همین که (دنیا به آنها رو کند و نفع و) خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا می‏کنند; اما اگر مصیبتی برای امتحان به آنها برسد، دگرگون می‏شوند (و به کفر رومی‏آورند)! (به این ترتیب) هم دنیا را از دست داده‏اند، و هم آخرت را; و این همان خسران و زیان آشکار است! (11)

او جز خدا کسی را می‏خواند که نه زیانی به او می‏رساند، و نه سودی; این همان گمراهی بسیار عمیق است. (12)

او کسی را می‏خواند که زیانش از نفعش نزدیکتر است; چه بد مولا و یاوری، و چه بد مونس و معاشری! (13)

خداوند کسانی را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، در باغهایی از بهشت وارد می‏کند که نهرها زیر درختانش جاری است; (آری،) خدا هر چه را اراده کند انجام می‏دهد! (14)

هر کس گمان می‏کند که خدا پیامبرش را در دنیا و آخرت یاری نخواهد کرد (و از این نظر عصبانی است، هر کاری از دستش ساخته است بکند)، ریسمانی به سقف خانه خود بیاویزد، و خود را حلق آویز و نفس خود را قطع کند (و تا لبه پرتگاه مرگ پیش رود); ببیند آیا این کار خشم او را فرو می‏نشاند؟! (15)

این گونه ما آن ( قرآن) را بصورت آیات روشنی نازل کردیم; و خداوند هر کس را بخواهد هدایت می‏کند. (16)

مسلما کسانی که ایمان آورده‏اند، و یهود و صابئان ( ستاره‏پرستان) و نصاری و مجوس و مشرکان، خداوند در میان آنان روز قیامت داوری می‏کند; (و حق را از باطل جدا می‏سازد;) خداوند بر هر چیز گواه (و از همه چیز آگاه) است. (17)

آیا ندیدی که تمام کسانی که در آسمانها و کسانی که در زمینند برای خدا سجده می‏کنند؟! و (همچنین) خورشید و ماه و ستارگان و کوه‏ها و درختان و جنبندگان، و بسیاری از مردم! اما بسیاری (ابا دارند، و) فرمان عذاب درباره آنان حتمی است; و هر کس را خدا خوار کند، کسی او را گرامی نخواهد داشت! خداوند هر کار را بخواهد (و صلاح بداند) انجام می‏دهد! (18)

اینان دو گروهند که درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند; کسانی که کافر شدند، لباسهایی از آتش برای آنها بریده شده، و مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته می‏شود; (19)

آنچنان که هم درونشان با آن آب می‏شود، و هم پوستهایشان. (20)

و برای آنان گرزهایی از آهن (سوزان) است. (21)

هر گاه بخواهند از غم و اندوه‏های دوزخ خارج شوند، آنها را به آن بازمی‏گردانند; و (به آنان گفته می‏شود:) بچشید عذاب سوزان را! (22)

خداوند کسانی را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، در باغهایی از بهشت وارد می‏کند که از زیر درختانش نهرها جاری است; آنان با دستبندهایی از طلا و مروارید زینت می‏شوند; و در آنجا لباسهایشان از حریر است. (23)

و بسوی سخنان پاکیزه هدایت می‏شوند، و به راه خداوند شایسته ستایش، راهنمایی می‏گردند. (24)

کسانی که کافر شدند، و مؤمنان را از راه خدا بازداشتند، و (همچنین) از مسجد الحرام، که آن را برای همه مردم، برابر قرار دادیم، چه کسانی که در آنجا زندگی می‏کنند یا از نقاط دور وارد می‏شوند (،مستحق عذابی دردناکند); و هر کس بخواهد در این سرزمین از راه حق منحرف گردد و دست به ستم زند، ما از عذابی دردناک به او می‏چشانیم! (25)

(به خاطر بیاور) زمانی را که جای خانه (کعبه) را برای ابراهیم آماده ساختیم (تا خانه را بنا کند; و به او گفتیم:) چیزی را همتای من قرار مده! و خانه‏ام را برای طواف‏کنندگان و قیام‏کنندگان و رکوع‏کنندگان و سجودکنندگان (از آلودگی بتها و از هر گونه آلودگی) پاک ساز! (26)

و مردم را دعوت عمومی به حج کن; تا پیاده و سواره بر مرکبهای لاغر از هر راه دوری بسوی تو بیایند... (27)

تا شاهد منافع گوناگون خویش (در این برنامه حیاتبخش) باشند; و در ایام معینی نام خدا را، بر چهارپایانی که به آنان داده است، (به هنگام قربانی‏کردن) ببرند; پس از گوشت آنها بخورید; و بینوای فقیر را نیز اطعام نمایید! (28)

سپس، باید آلودگیهایشان را برطرف سازند; و به نذرهای خود وفا کنند; و بر گرد خانه گرامی کعبه، طواف کنند. (29)

(مناسک حج) این است! و هر کس برنامه‏های الهی را بزرگ دارد، نزد پروردگارش برای او بهتر است! و چهارپایان برای شما حلال شده، مگر آنچه (ممنوع بودنش) بر شما خوانده می‏شود. از پلیدیهای بتها اجتناب کنید! و از سخن باطل بپرهیزید! (30)

(برنامه و مناسک حج را انجام دهید) در حالی که همگی خالص برای خدا باشد!هیچ گونه همتایی برای او قائل نشوید! و هر کس همتایی برای خدا قرار دهد، گویی از آسمان سقوب کرده، و پرندگان (در وسط هوا) او را می‏ربایند; و یا تندباد او را به جای دوردستی پرتاب می‏کند! (31)

این است (مناسک حج)! و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دلهاست. (32)

در آن (حیوانات قربانی)، منافعی برای شماست تا زمان معینی( روز ذبح آنها) سپس محل آن، خانه قدیمی و گرامی (کعبه) است. (33)

برای هر امتی قربانگاهی قرار دادیم، تا نام خدا را (به هنگام قربانی) بر چهارپایانی که به آنان روزی داده‏ایم ببرند، و خدای شما معبود واحدی است; در برابر (فرمان) او تسلیم شوید و بشارت ده متواضعان و تسلیم‏شوندگان را. (34)

همانها که چون نام خدا برده می‏شود، دلهایشان پر از خوف (پروردگار) می‏گردد; و شکیبایان در برابر مصیبتهایی که به آنان می‏رسد; و آنها که نماز را برپا می‏دارند، و از آنچه به آنان روزی داده‏ایم انفاق می‏کنند. (35)

و شترهای چاق و فربه را (در مراسم حج) برای شما از شعائر الهی قرار دادیم; در آنها برای شما خیر و برکت است; نام خدا را (هنگام قربانی کردن) در حالی که به صف ایستاده‏اند بر آنها ببرید; و هنگامی که پهلوهایشان آرام گرفت (و جان دادند)، از گوشت آنها بخورید، و مستمندان قانع و فقیران را نیز از آن اطعام کنید! این گونه ما آنها را مسخرتان ساختیم، تا شکر خدا را بجا آورید. (36)

نه گوشتها و نه خونهای آنها، هرگز به خدا نمی‏رسد. آنچه به او می‏رسد، تقوا و پرهیزگاری شماست. این گونه خداوند آنها را مسخر شما ساخته، تا او را بخاطر آنکه شما را هدایت کرده است بزرگ بشمرید; و بشارت ده نیکوکاران را! (37)

خداوند از کسانی که ایمان آورده‏اند دفاع می‏کند; خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد! (38)

به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است; چرا که مورد ستم قرار گرفته‏اند; و خدا بر یاری آنها تواناست. (39)

همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اینکه می‏گفتند: «پروردگار ما، خدای یکتاست!» و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه‏ها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می‏شود، ویران می‏گردد! و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری می‏کند; خداوند قوی و شکست ناپذیر است. (40)

همان کسانی که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا می‏دارند، و زکات می‏دهند، و امر به معروف و نهی از منکر می‏کنند، و پایان همه کارها از آن خداست! (41)

اگر تو را تکذیب کنند، (امر تازه‏ای نیست;) پیش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود (پیامبرانشان را) تکذیب کردند. (42)

و همچنین قوم ابراهیم و قوم لوط; (43)

و اصحاب مدین (قوم شعیب); و نیز موسی (از سوی فرعونیان) تکذیب شد; اما من به کافران مهلت دادم، سپس آنها را مجازات کردم. دیدی چگونه (عمل آنها را)انکار نمودم (و چگونه به آنان پاسخ گفتم)؟! (44)

چه بسیار شهرها و آبادیهایی که آنها را نابود و هلاک کردیم در حالی که (مردمش) ستمگر بودند، بگونه‏ای که بر سقفهای خود فروریخت! (نخست سقفها ویران گشت; و بعد دیوارها بر روی سقفها!) و چه بسیار چاه پر آب که بی‏صاحب ماند; و چه بسیار قصرهای محکم و مرتفع! (45)

آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دلهایی داشته باشند که حقیقت را با آن درک کنند; یا گوشهای شنوایی که با آن (ندای حق را) بشنوند؟! چرا که چشمهای ظاهر نابینا نمی‏شود، بلکه دلهایی که در سینه‏هاست کور می‏شود. (46)

آنان از تو تقاضای شتاب در عذاب می‏کنند; در حالی که خداوند هرگز از وعده خود تخلف نخواهد کرد! و یک روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهایی است که شما می‏شمرید! (47)

و چه بسیار شهرها و آبادیهایی که به آنها مهلت دادم، در حالی که ستمگر بودند; (اما از این مهلت برای اصلاح خویش استفاده نکردند.) سپس آنها را مجازات کردم; و بازگشت، تنها بسوی من است! (48)

بگو: «ای مردم! من برای شما بیم‏دهنده آشکاری هستم! (49)

آنها که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، آمرزش و روزی پر ارزشی برای آنهاست! (50)

و آنها که در (محو) آیات ما تلاش کردند، و چنین می‏پنداشتند که می‏توانند بر اراده حتمی ما غالب شوند، اصحاب دوزخند!» (51)

هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هرگاه آرزو می‏کرد (و طرحی برای پیشبرد اهداف الهی خود می‏ریخت)، شیطان القائاتی در آن می‏کرد; اما خداوند القائات شیطان را از میان می‏برد، سپس آیات خود را استحکام می‏بخشید; و خداوند علیم و حکیم است. (52)

هدف این بود که خداوند القای شیطان را آزمونی قرار دهد برای آنها که در دلهایشان بیماری است، و آنها که سنگدلند; و ظالمان در عداوت شدید دور از حق قرار گرفته‏اند! (53)

و (نیز) هدف این بود که آگاهان بدانند این حقی است از سوی پروردگارت، و در نتیجه به آن ایمان بیاورند، و دلهایشان در برابر آن خاضع گردد; و خداوند کسانی را که ایمان آوردند، بسوی صراط مستقیم هدایت می‏کند. (54)

کافران همواره در باره قرآن در شک هستند، تا آنکه روز قیامت بطور ناگهانی فرارسد، یا عذاب روز عقیم ( روزی که قادر بر جبران گذشته نیستند) به سراغشان آید! (55)

حکومت و فرمانروایی در آن روز از آن خداست; و میان آنها داوری می‏کند: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‏اند، در باغهای پرنعمت بهشتند; (56)

و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، عذاب خوارکننده‏ای برای آنهاست! (57)

و کسانی که در راه خدا هجرت کردند، سپس کشته شدند یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند، خداوند به آنها روزی نیکویی می‏دهد; که او بهترین روزی‏دهندگان است! (58)

خداوند آنان را در محلی وارد می‏کند که از آن خشنود خواهند بود; و خداوند دانا و بردبار است. (59)

(آری،) مطلب چنین است! و هر کس به همان مقدار که به او ستم شده مجازات کند، سپس مورد تعدی قرار گیرد، خدا او را یاری خواهد کرد; یقینا خداوند بخشنده و آمرزنده است! (60)

این (وعده نصرت الهی) بخاطر آن است (که او بر هر چیز قادر است; خداوندی) که شب را در روز، و روز را در شب داخل می‏کند; و خداوند شنوا و بیناست! (61)

این بخاطر آن است که خداوند حق است; و آنچه را غیر از او می‏خوانند باطل است; و خداوند بلندمقام و بزرگ است! (62)

آیا ندیدی خداوند از آسمان، آبی فرستاد، و زمین (بر اثر آن) سرسبز و خرم می‏گردد؟! و خداوند لطیف و آگاه است. (63)

آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست; و خداوند بی‏نیاز، و شایسته هر گونه ستایش است! (64)

آیا ندیدی که خداوند آنچه را در زمین است مسخر شما کرد; و (نیز) کشتیهایی را که به فرمان او بر صفحه اقیانوسها حرکت می‏کنند; و آسمان ( کرات و سنگهای آسمانی) را نگه می‏دارد، تا جز بفرمان او، بر زمین فرو نیفتند؟ خداوند نسبت به مردم رحیم و مهربان است! (65)

و او کسی است که شما را زنده کرد، سپس می‏میراند، بار دیگر زنده می‏کند، اما این انسان بسیار ناسپاس است. (66)

برای هر امتی عبادتی قرار دادیم، تا آن عبادت را (در پیشگاه خدا) انجام دهند; پس نباید در این امر با تو به نزاع برخیزند! بسوی پروردگارت دعوت کن، که بر هدایت مستقیم قرار داری (و راه راست همین است که تو می‏پویی). (67)

و اگر آنان با تو به جدال برخیزند، بگو: «خدا از کارهایی که شما انجام می‏دهید آگاهتر است! (68)

و خداوند در روز قیامت، میان شما در آنچه اختلاف می‏کردید، داوری می‏کند!» (69)

آیا نمی‏دانستی خداوند آنچه را در آسمان و زمین است می‏داند؟! همه اینها در کتابی ثبت است (همان کتاب علم بی‏پایان پروردگار); و این بر خداوند آسان است! (70)

آنها غیر از خداوند، چیزهایی را می‏پرستند که او هیچ گونه دلیلی بر آن نازل نکرده است، و چیزهایی را که علم و آگاهی به آن ندارند! و برای ستمگران، یاور و راهنمایی نیست! (71)

و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده می‏شود، در چهره کافران آثار انکار مشاهده می‏کنی، آنچنان که نزدیک است برخیزند و با مشت به کسانی که آیات ما را بر آنها میخوانند حمله کنند! بگو: «آیا شما را به بدتر از این خبر دهم؟ همان آتش سوزنده ( دوزخ) که خدا به کافران وعده داده; و بد سرانجامی است!» (72)

ای مردم! مثلی زده شده است، به آن گوش فرا دهید: کسانی را که غیر از خدا می‏خوانید، هرگز نمی‏توانند مگسی بیافرینند، هر چند برای این کار دست به دست هم دهند! و هرگاه مگس چیزی از آنها برباید، نمی‏توانند آن را باز پس گیرند! هم این طلب‏کنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان (هم این عابدان، و هم آن معبودان)! (73)

خدا را آن گونه که باید بشناسند نشناختند; خداوند قوی و شکست‏ناپذیر است!(74)

خداوند از فرشتگان رسولانی برمی‏گزیند، و همچنین از مردم; خداوند شنوا و بیناست! (75)

آنچه را در پیش روی آنها و پشت سر آنهاست می‏داند; و همه امور بسوی خدا بازمی‏گردد. (76)

ای کسانی که ایمان آورده‏اید! رکوع کنید، و سجود بجا آورید، و پروردگارتان را عبادت کنید، و کار نیک انجام دهید، شاید رستگار شوید! (77)

و در راه خدا جهاد کنید، و حق جهادش را ادا نمایید! او شما را برگزید، و در دین (اسلام) کار سنگین و سختی بر شما قرار ندارد; از آیین پدرتان ابراهیم پیروی کنید; خداوند شما را در کتابهای پیشین و در این کتاب آسمانی «مسلمان‏» نامید، تا پیامبر گواه بر شما باشد، و شما گواهان بر مردم! پس نماز را برپا دارید، و زکات را بدهید، و به خدا تمسک جویید، که او مولا و سرپرست شماست! چه مولای خوب، و چه یاور شایسته‏ای! (78)

سورة الروم

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الم (1)

رومیان مغلوب شدند! (2)

(و این شکست) در سرزمین نزدیکی رخ داد; اما آنان پس از (این) مغلوبیت بزودی غلبه خواهند کرد... (3)

در چند سال همه کارها از آن خداست; چه قبل و چه بعد (از این شکست و پیروزی); و در آن روز، مؤمنان (بخاطر پیروزی دیگری) خوشحال خواهند شد... (4)

به سبب یاری خداوند; و او هر کس را بخواهد یاری می‏دهد; و او صاحب قدرت و رحیم است! (5)

این وعده‏ای است که خدا کرده; و خداوند هرگز از وعده‏اش تخلف نمی‏کند; ولی بیشتر مردم نمی‏دانند! (6)

آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می‏دانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند! (7)

آیا آنان با خود نیندیشیدند که خداوند، آسمانها و زمین و آنچه را میان آن دو است جز بحق و برای زمان معینی نیافریده است؟! ولی بسیاری از مردم (رستاخیز و) لقای پروردگارشان را منکرند! (8)

آیا در زمین گردش نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که قبل از آنان بودند چگونه بود؟! آنها نیرومندتر از اینان بودند، و زمین را (برای زراعت و آبادی)بیش از اینان دگرگون ساختند و آباد کردند، و پیامبرانشان با دلایل روشن به‏سراغشان آمدند (اما آنها انکار کردند و کیفر خود را دیدند); خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، آنها به خودشان ستم می‏کردند! (9)

سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند! (10)

خداوند آفرینش را آغاز می‏کند، سپس آن را بازمی‏گرداند، سپس شما را بسوی او باز می‏گردانند! (11)

آن روز که قیامت برپا می‏شود، مجرمان در نومیدی و غم و اندوه فرو می‏روند! (12)

و برای آنان شفیعانی از معبودانشان نخواهد بود، و نسبت به معبودهایی که آنها را همتای خدا قرار داده بودند کافر می‏شوند! (13)

آن روز که قیامت برپا می‏گردد، (مردم) از هم جدا می‏شوند; (14)

اما آنان که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادند، در باغی از بهشت شاد و مسرور خواهند بود. (15)

و اما آنان که به آیات ما و لقای آخرت کافر شدند، در عذاب الهی احضار می‏شوند. (16)

منزه است خداوند به هنگامی که شام می‏کنید و صبح می‏کنید; (17)

و حمد و ستایش مخصوص اوست در آسمان و زمین، و به هنگام عصر و هنگامی که ظهر می‏کنید. (18)

او زنده را از مرده بیرون می‏آورد، و مرده رااز زنده، و زمین را پس از مردنش حیات می‏بخشد، و به همین گونه روز قیامت (از گورها) بیرون آورده می‏شوید! (19)

از نشانه‏های او این است که شما را از خاک آفرید، سپس بناگاه انسانهایی شدید و در روی زمین گسترش یافتید! (20)

و از نشانه‏های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد; در این نشانه‏هایی است برای گروهی که تفکر می‏کنند! (21)

و از آیات او آفرینش آسمانها و زمین، و تفاوت زبانها و رنگهای شماست; در این نشانه‏هایی است برای عالمان! (22)

و از نشانه‏های او خواب شما در شب و روز است و تلاش و کوششتان برای بهره‏گیری از فضل پروردگار (و تامین معاش); در این امور نشانه‏هایی است برای آنان که گوش شنوا دارند! (23)

و از آیات او این است که برق و رعد را به شما نشان می‏دهد که هم مایه ترس و هم امید است (ترس از صاعقه، و امید به نزول باران)، و از آسمان آبی فرو می‏فرستد که زمین را بعد از مردنش بوسیله آن زنده می‏کند; در این نشانه‏هایی است برای جمعیتی که می‏اندیشند! (24)

و از آیات او این است که آسمان و زمین به فرمان او برپاست; سپس هنگامی که شما را (در قیامت) از زمین فراخواند، ناگهان همه خارج می‏شوید (و در صحنه محشر حضور می‏یابید)! (25)

و از آن اوست تمام کسانی که در آسمانها و زمین‏اند و همگی در برابر او خاضع و مطیع‏اند! (26)

او کسی است که آفرینش را آغاز می‏کند، سپس آن را بازمی‏گرداند، و این کار برای او آسانتر می‏باشد; و برای اوست توصیف برتر در آسمانها و زمین; و اوست توانمند و حکیم! (27)

خداوند مثالی از خودتان، برای شما زده است: آیا (اگر مملوک و برده‏ای داشته باشید)، این برده‏های شما هرگز در روزیهایی که به شما داده‏ایم شریک شما می‏باشند; آنچنان که هر دو مساوی بوده و از تصرف مستقل و بدون اجازه آنان بیم داشته باشید، آن گونه که در مورد شرکای آزاد خود بیم دارید؟! اینچنین آیات خود را برای کسانی که تعقل می‏کنند شرح می‏دهیم. (28)

ولی ظالمان بدون علم و آگاهی، از هوی و هوسهای خود پیروی کردند! پس چه کسی می‏تواند آنان را که خدا گمراه کرده است هدایت کند؟! و برای آنها هیچ یاوری نخواهد بود! (29)

پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند،انسانها را بر آن آفریده; دگرگونی در آفرینش الهی نیست; این است آیین استوار; ولی اکثر مردم نمی‏دانند! (30)

این باید در حالی باشد که شما بسوی او بازگشت می‏کنید و از (مخالفت فرمان) او بپرهیزید، نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید... (31)

از کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و به دسته‏ها و گروه‏ها تقسیم شدند! و (عجب اینکه) هر گروهی به آنچه نزد آنهاست (دلبسته و) خوشحالند! (32)

هنگامی که رنج و زیانی به مردم برسد، پروردگار خود را می‏خوانند و توبه‏کنان بسوی او بازمی‏گردند; اما همین که رحمتی از خودش به آنان بچشاند، بناگاه گروهی از آنان نسبت به پروردگارشان مشرک می‏شوند. (33)

(بگذار) نعمتهایی را که ما به آنها داده‏ایم کفران کنند! و (از نعمتهای زودگذر دنیا هر چه می‏توانید) بهره گیرید; اما بزودی خواهید دانست (که نتیجه کفران و کامجوییهای بی حساب شما چه بوده است)! (34)

آیا ما دلیل محکمی بر آنان فرستادیم که از شرکشان سخن می‏گوید (و آن را موجه می‏شمارد)؟ ! (35)

و هنگامی که رحمتی به مردم بچشانیم، از آن خوشحال می‏شوند; و هرگاه رنج و مصیبتی بخاطر اعمالی که انجام داده‏اند به آنان رسد، ناگهان مایوس می‏شوند! (36)

آیا ندیدند که خداوند روزی را برای هر کس بخواهد گسترده یا تنگ می‏سازد؟!در این نشانه‏هایی است برای گروهی که ایمان می‏آورند. (37)

پس حق نزدیکان و مسکینان و در راه‏ماندگان را ادا کن! این برای آنها که رضای خدا را می‏طلبند بهتر است، و چنین کسانی رستگارانند. (38)

آنچه بعنوان ربا می‏پردازید تا در اموال مردم فزونی یابد، نزد خدا فزونی نخواهد یافت; و آنچه را بعنوان زکات می‏پردازید و تنها رضای خدا را می‏طلبید (مایه برکت است; و) کسانی که چنین می‏کنند دارای پاداش مضاعفند. (39)

خداوند همان کسی است که شما را آفرید، سپس روزی داد، بعد می‏میراند، سپس زنده می‏کند; آیا هیچ یک از همتایانی که برای خدا قرار داده‏اید چیزی از این کارها را می‏توانند انجام دهند؟! او منزه و برتر است از آنچه همتای او قرار می‏دهند. (40)

فساد، در خشکی و دریا بخاطر کارهایی که مردم انجام داده‏اند آشکار شده است; خدا می‏خواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (بسوی حق)بازگردند! (41)

بگو: «در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانی که قبل از شما بودند چگونه بود؟ بیشتر آنها مشرک بودند! (42)

روی خود را بسوی آیین مستقیم و پایدار بدار، پیش از آنکه روزی فرا رسد که هیچ کس نمی‏تواند آن را از خدا بازگرداند; در آن روز مردم به گروه‏هایی تقسیم می‏شوند: (43)

هر کس کافر شود، کفرش بر زیان خود اوست; و آنها که کار شایسته انجام دهند، به سود خودشان آماده می‏سازند. (44)

این برای آن است که خداوند کسانی را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، از فضلش پاداش دهد; او کافران را دوست نمی‏دارد! (45)

و از آیات (عظمت) خدا این است که بادها را بعنوان بشارتگرانی می‏فرستد تا شما را از رحمتش بچشاند (و سیراب کند) و کشتیها بفرمانش حرکت کنند و از فضل او بهره گیرید; شاید شکرگزاری کنید. (46)

و پیش از تو پیامبرانی را بسوی قومشان فرستادیم; آنها با دلایل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولی (هنگامی که اندرزها سودی نداد) از مجرمان انتقام گرفتیم (و مؤمنان را یاری کردیم); و یاری مؤمنان، همواره حقی است بر عهده ما! (47)

خداوند همان کسی است که بادها را می‏فرستد تا ابرهایی را به حرکت در آورند، سپس آنها را در پهنه آسمان آن گونه که بخواهد می‏گستراند و متراکم می‏سازد; در این هنگام دانه‏های باران را می‏بینی که از لا به لای آن خارج می‏شود،هنگامی که این (باران حیاتبخش) را به هر کس از بندگانش که بخواهد می‏رساند، ناگهان خوشحال می‏شوند... (48)

و قطعا پیش از آنکه بر آنان نازل شود مایوس بودند! (49)

به آثار رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده می‏کند; چنین کسی (که زمین مرده را زنده کرد) زنده‏کننده مردگان (در قیامت) است; و او بر همه چیز تواناست! (50)

و اگر ما بادی بفرستیم (داغ و سوزان)، و بر اثر آن زراعت و باغ خود را زرد و پژمرده ببینند، (مایوس شده و) پس از آن راه کفران پیش می‏گیرند! (51)

تو نمی‏توانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی، و نه سخنت را به گوش کران هنگامی که روی برگردانند و دور شوند! (52)

و (نیز) نمی‏توانی نابینایان را از گمراهیشان هدایت کنی; تو تنها سخنت را به گوش کسانی می‏رسانی که ایمان به آیات ما می‏آورند و در برابر حق تسلیمند! (53)

خدا همان کسی است که شما را آفرید در حالی که ضعیف بودید; سپس بعد از ناتوانی ، قوت بخشید و باز بعد از قوت، ضعف و پیری قرار داد; او هر چه بخواهد می‏آفریند، و دانا و تواناست. (54)

و روزی که قیامت برپا شود، مجرمان سوگند یاد می‏کنند که جز ساعتی (در عالم برزخ) درنگ نکردند! اینچنین از درک حقیقت بازگردانده می‏شوند. (55)

ولی کسانی که علم و ایمان به آنان داده شده می‏گویند: «شما بفرمان خدا تا روز قیامت (در عالم برزخ) درنگ کردید، و اکنون روز رستاخیز است، اما شما نمی‏دانستید!» (56)

آن روز عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان ندارد، و توبه آنان پذیرفته نمی‏شود. (57)

ما برای مردم در این قرآن از هر گونه مثال و مطلبی بیان کردیم; و اگر آیه‏ای برای آنان بیاوری، کافران می‏گویند: «شما اهل باطلید (و اینها سحر و جادو است)!» (58)

این گونه خداوند بر دلهای آنان که آگاهی ندارند مهر می‏نهد! (59)

اکنون که چنین است صبر پیشه کن که وعده خدا حق است; و هرگز کسانی که ایمان ندارند تو را خشمگین نسازند (و از راه خود منحرف نکنند)! (60)