فانوس-11

جواب بدی با بدی میشود .بد بودن جواب بدی با خوبی گوهرست.این گوهر والاترین گوهر هست که اگر درون انسانی روشن شود.اول  برداشت آن آرامش خود و دیگرانست.اگر در سختی ها و مصائب و مشکلات.صبوری کنید.اگر  این را باور داشته باشید که خداوند خیرخواه بشریت هست.شما هم صفت خیرخواهی را درونتان روشن نگه میدارید.زیرا آنکه شما را محافظت میکند خداست.اگر جای خیریت شریت را خواستارید باید روی خود کار کنید تا درون شما تبلور روشنایی شود.اگر منتظر بد خواستن برای دیگری شدید اول خودتان ضربه میخورید.اگر منتظر مرگ کسی باشید اول خود ضربه میخورید.اگر چاله بکنید خودتان در چاله میفتید.زیرا کسی که در سختی هست گشایش را از خدا باید بخواهد چشم شما اگر بر بنده خدا بود میشوید بنده بندگان خدا.ولی چشم شما و گوش شما و تفکر شما باید در خواستن از خدا باشد.اینکه کسی از زجر شما شاد هست.درونش انسانیت نیست.سادیسم هست.اگر کسی از شکنجه دیگری لذت ببرد سادیسم درونش هست.زیرا زخم زدن به دیگری نوعی تفکر تاریکیست.روشنایی بخشان در دعا کردن در حق دیگران سخاوتمندن.تهمت نمیزنند.بلکه  سعی میکنند دیگری را بسازند.زیرا ویرانی آسان هست. و بنا کردن گوهر و ارزش هست.آنچه که شما را در شادی دیگران سهیم میکند شاد شدن از شاد بودن دیگرانست.اگر شما  در مشکلات باشید و برای دیگری آرامش بخواهید و توکل بر خدا کنید خداوند سخاوتمند هست.خداوند تمام صفات خوب را دارد. و نقطه ذره تاریکی درون خدا نیست حتی به اندازه یک نقطه.خداوند بسیار بخششگر.بسیار مهربان هست اگر عدالت خدا همان رفتار و باز رفتار خودمان باشد.خودمان بد کاشتیم بد درو کردیم. اگر آزار از دیگری باشد باز هم او همانی را برداشت کند که میکارد مزرعه زندگی ما محصول  کاشت و برداشت خودمان هست. و اگر آفت زننده ای در مزرعه خوبی باشد  آن آفت اول بعد آفت زدن خود او را در بر میگیرد عمل و باز عمل.پس خوش بینی.سخاوت.روحی اگر پرورش یافت.شما بذری میشوید در دیگری.زنجیره انسانی یعنی همین.

عکاس-حسام الدین شفیعیان - حسام الدین شفیعیان

فانوس-10

یک گیاه تا رشد کند اولش دانه ایست بعد این دانه بذر میشود و ساقه ای کم کم رشد میکند خورشید و آب در این رشد سهیم میشوند.یک فکر هم از بذر آن رشد و در امر  درست رشدش بهتر میشود.حال یک گیاه در اول رشد بی توجهی به آن شود خشک میشود ذهن هم اگر در پی آن دانش افزانی نشود مثال دانه ای هست که کم کم در همان مرحله رشدش متوقف میشود.پس اینکه رشد دهنده در امری باشیم خوبست در هر کاری که هستید به سمت رشد بیشتر حرکت کردنست که بذری نو در تکامل آن بذر پیچک میشود.اما ذهن تنومند شاخه های فکریش را تقویت میکند زیرا توقف در آن خشک شدن هست.آری عمر انسانی در حاصل تلاش و کوشش هست که بالندگی میگیرد زیرا تلاش در هر کاری که درست هست خوبست. اما بیهودگی بد هست. جان فرسوده در امر درست جان فرسوده نیست جان دهنده به تفکر و رشد دیگریست.زندگی یعنی مزرعه ای که در آن ماحصل تلاش خود را برداشت میکنیم.بذر درست روشنایی خورشید تفکر درست روشنایی فکری.

یک پا را مد نظر بگیرید هم میتواند قدم برای خیر بردارد و هم میتواند لگد به دیگری بزند.اعضای بدن ما در کنترل تفکر انسانی هستند تفکر انسانی پیام دهنده به قلب هست قلب یک پمپاژ کننده خون هست اما قلب تفکری انسانست که آن قلب را معنا میدهد خون انتقال دهنده به ذهن و فکر تمیز دهنده آن.سلول های مغزی انسان هر گلبول قرمز خون و پرچم صلح خون در تقابل هم رنگ عشق میدهد.پس تفکر انسان هست که میتواند به تمام اعضای بدن  کاربرد بدهد مثل چشم  که بینایی هست و گوش که شنوایی.وجدان کجای بدن هست. وجدان انسان هم در مغز انسان هست که رفتارش نشان وجدانیت جسم او در انجام کردار و رفتار هست.انسانی که معنای انسانیت را در تفکرش جاری سازد هر جاندار را با مهربانی برخورد میکند اما بذر فکر او میتواند شامل اشتراک بذر فکر دیگری شود انسانها هر کدام که این بذر روشنایی را درون خود روشن کنند وسعت روشنایی رفتار خوب هست زیرا همانگونه که انسان ادرنالین در خود برون میدهد از ترس همانگونه برخورد محبت آمیز را میگیرد در خود.پس چرا انسان دیگری را ترس دهد بلکه او را در محبت آرامش دهد. این یعنی اینکه انسان موجودی هست که از اجزای مختلف ساختار بدنی تشکیل شده که این ساختار در اسکلت انسانی که جسم روکشی و روح درون بسیار حساس هست. زیرا روح درون بدن دارد. و این روح میتواند سخت بشود و میتواند روحی انسانی و کمال گیرنده شود.پس از ساختار بدن خود تفکر را جاری سازید تا دست شما فکر شما قدم شما حرف زدن شما بینایی شما شنوایی شما کمک کننده در برخوردتان تفکرتان بینشتان و انسانیتتان شود.

عکاس-حسام الدین شفیعیان - حسام الدین شفیعیان

فانوس-9

در هر قشری از هر نوع خدمتی و هر نوع کاری و چه معنوی و چه خدماتی افراد خوب و بد هستند هیچوقت به منزله فردی یا افرادی نمیشود نادیده گرفت خدمت کثیری از افرادی که در هر قشری خدمت میکنند و خوب و با نیت رضایت خدا کار میکنند. پس در یک دریا هم آب روان هست و هم در یک رود سد شده گلالوده از در خود ماندن اینکه کجای کره زمین چه کاری انجام میدهید مهمش آنست که آن را به اتصال رضایت خدا زنجیره کنید .آدمهایی که تحت سختی هستند از انواع مختلف آن بهتر درک افراد قشر آسیب پذیر میکنند و اما افراد غنی بدون دغدغه یا افراد کم مایه در  جایی  که میتوانند بهتر باشند اما بدترند. پس روی یک فرد یا افراد ضربدر روی کل اون قشر نمیشود کرد. زیرا انسانها دارای مراتب روحی هستند. و هر شخصی که این روح خود را بالا ببرد در انگیزه معنویت در انگیزه خدمت به انسانها هم بکار میبرد و سایر جانداران.پس دردها و رنج های شما را خدا میداند و از همه مهمتر روزگار را. و البته این جهان بدون حصار در امر انسانیت بدون مرز بندی هست زیرا زنجیره انسانیت در هر کجای جهان روشن باشد همانجا یعنی سکوی ملکوت الهی اول از ذخیره زمین. انسانهای ضد نور تاریکی هستند که از روشنایی انسانها بیزار و بیرحم و سنگدلانه بر تمامی حرکت انسانی جهانی  وقفه میکنند پس در این روشنا بخشی فانوسی بر دست خود در نهال دیگری باشید.

چشم اگر در زمین بسته باشد در ملکوت باز میشود اصطلاحی بنام چشم برزخی هست که به آن میگویند باز شدن چشم بروی حقایقی که بر آن چشم بسته بوده.در ملکوت الهی و بعد این جهان مادی و خاکی انسانها به مراتب روحی خود اوج میگیرند از یک پر ضعیف مثالن نمیشود توقع پرش به آسمان مثلان چندم در مدارج عالی روحی داشت آنچه کاشتید برداشتید و البته این لجبازی روحی در حتی باز شدن چشم هم هست زیرا انسان درونش چیست روح هست و بقیه جسم فانی روح هست که باید متعالی بشود. اما این ضرر به خود انسان هست که بگوید فنا میشویم و هیچ و دیگر نیست. البته اگر انسان چشم باز کند در جهان حصار مادی و حصارها میتواند به آفرینش و قدرت خدا پی ببرد که این جهان عظیم را خدایی کنترل میکند که بی حکمت آن برگی نمی افتد چگونه انسانی بتواند در بر خدا به ایستد بگوید خداوند با این عظمت که هر کاری برایش ممکنست نمیتواند تمام روح ها را در طبقات روحی جای دهد و فنا هست آخر آن و اما مشیت خدا به آنچه صلاح بداند از آنچه چرخه حیات هست تعلق میگیرد نمیشود توقع داشت که همه اسرار الهی را انسان در جسم خاکی فهم کند مگر پر پرشدن در زنجیره خدا که اول همه اعتقادات هست پس به خدا ایمان داشتن یعنی خداوند امکان هر غیر ممکنی را ممکن میکند بنا به آنچه دانای کل هست و میداند حال انسان خاکی جلوی خدا به ایستد بگوید من بزرگترم من میفهمم من آنچه دانستم کل هست. نقطه در دریای حکمت خدا فکر جسم در بر گوشت پوست استخوان هست چون انسان در جسم اسارت دارد اما پر پرواز نهایی او اعمال اوست نه ثروت نه قدرت نه امورات زمینی را میبرد جز اعمال خوب و بدش را آنچه کاشته و برداشتش را میخواهد ببیند.

بعد این جهان مادی در ملکوت الهی انسانهایی که فکر میکنند صد خط رذالت عالم هستند صد آن می افتد آنجا جای قلدری کردن آدمی نیست آنجا صد خط باشد آدم  فرشته هایی هستند که میدانند با آن صد خط ها چگونه حرف بزنند.پس مهربانی فوق العاده بالاست در عالم بالا اما برای افراد شیطان صفت رذالت پیشه هم امورات جای خود هست.آنجا اول خدا حاکم کل جهان ملکوت الهی هست و آن تاج و تخت داوری را خود میداند به چه کسی میدهد.پس داوری هست. فرشتگان آرام کننده هستند و فرشتگانی که قدر روح های خوب را میدانند زیرا افراد صد خط آنجا هم روح سرکششان اذیت کننده هست پس برای  ملکوت الهی خدا که وسعتش مهربانیست آن هم بیکران مهربانی  برای ارواح سرکش لجوج که بعد حیات مادی هم همان خصلت را میبرند  همانجا هم یک دنده و لجوج هستند زیرا روح تمرکز فکر همه آن هست که جسم در روکش آنست.روکش فناپذیری که بی حرکت میماندو روح میرود.پس در ملکوت الهی جای قلدری های زمینی نیست. زیرا تمام میشود دفتر خباثت یا مهربانی اما دفتر پیش روی آن دفتر کمال گرفتن بهتر از روح های خوب یا همان لجاجت زمینی روح های تاریک.که در بر راهنما های جهان ملکوت الهی هم سرکشی میکنند.

زندگی فرصت مهربانیست آری تا زنده ایم خوبو مهربان مثل دریا باشیم. از خشم بپرهیزیم و از نور پر شویم. زیرا خشم مایه سقوط انسانها هست و  مهربانی مایه صعود در جنگ خیر و شر روشنایی و تاریکی مهربانی  هست که مثل دریا آرام میکندو مثل نور ماه زیبایی به قلب میدهد. آری مهربانی سرلوحه جهان هست اگر انسان در آن حل شود میشود روح متعالی.خداوند آنقدر مهربانست که میتواند شما را به آن مهربانی در حد پر شدنتان برساند مگر بسته بودن ظرف وجودی که همان ظرفیت روحی هست.ارزش کلام هر کتابی چه کتاب زندگی ساز و چه کتب دیگر مثال تبلور آن درون مایه آنست. پس  ارزش هر چیزی مشخص هست. قویتر یا ضعیفتر  بهتر یا عالیتر یا اینکه بعد دگر آن کدام در بعد اتفاقات آن دست و دلبازی خدا میتواند مارا به حقایق رساند. جلال خدا اول حرکت یک انسان خداشناس هست در زنجیره این جلال با دید باز هست که میتوان فهمید. زیرا دید بسته همه امورات را بسته نگاه میکند. جملات ارزش آن هم بسته به آنیست که چه گفته میشود و اولویت  چیست در زمانها بر اولویت های دیگر.اولویت بندی در بر زمانبندی نمود میکند. اینها همه را باید با زنجیره به اتصال از امورات جلو برد زیرا انسان در بر خدا جلو میرود و همین زنجیره خود جلو برنده هست دغدغه آن را خدا میدهد و جوشش آن را خدا. پس اگر یک کتاب با ارزش به شما دادند گفتند با ارزش ترین کتاب جهانست اول بخوانید و بعد نظرتان را درباره آن کتاب بگویید چشم بسته صرف گفتن دیگری میشود نظر شخصی دیگری اما اگر این نظرات زیاد شد به زنجیره زیاد حتمان بدانید کتاب خوبیست. اما باز هم بخوانید و بعد نظر درباره آن کتاب بگویید.منتها بدون حصار بندی فکر واقعن از روی حقیقت طلبی. این منظورن درباره خیلی چیزها صدق میکند. که به آن استقلال فکری و بعد شمار آن اعداد خوب گفتن شوید.

دسته‌بندی عکاسی - حسام الدین شفیعیان

فانوس-8

کج نظری در اصطلاح به مفهوم برداشت کج نسبت به تمامی امورات هست."انسان کج نگر" حتی به گل زیبا هم خواهد گفت گل  کج.اما آدم خوش نگر به گل کج راستی میدهد و گل استوار را به اوج زیبایی میرساند.آیا آن کجی مد نظرش زشت بوده خیر بلکه قوت داده.کج نگری در ابعاد مختلف نمود پیدا میکند.بصورتی که به یک  آدم کج نگر اگر بگویی این الان خود گل هست  با سفسطه خواهد گفت  گل نیست  بلکه درخت هست. یا درخت نیست.خار هست فقط.پس اگر گل را ببیند خار بیند و اگر درخت بیند کج بیند و اگر گل بیند نمودار دیگری رسم میکند.اصولا سادیسم بطلان حقایق و خط مخالفت روی همه چیز از کج نگری رشد و در تاریکی نمود پیدا میکند.بی تفاوتی نسبت به همه امور با جنبه مخالفت در همه امور.آدم خوش نگر مخالفت نمیکند و کج نگاه نمیکند. صبور هست.و پر جوشش و کاوش.گیاه قطع کردن آسان اما گیاه را پروراندن سخت اما در بر آن خوشی اینکه قوت  یافتن بذر نیکو بذری نیکو عمل آورد. غرور  عامل سقوط و  تواضع عامل بلندی در بر نظر خداست.مسکن درد شدن یا زخم زدن.مرحم شدن یا زخم شدن.آفت شدن یا آفت زدایی.آسان یا سخت.آسان اما تاریک.سخت اما روشن.آن چیزی که به سختی بدست آید آسان از دست نمیرود. آن چیز که آسان بدست آید آسان از دست رود.شادی آن کوتاه و رنج آن زیاد. و سخت جوشش و کوشش ماندگار.ماندگاری مهمتر هست.زیرا اساس درست در چینش اثاث درست درون آن ریختن و پرشدن و نمود پیدا کردن تا رشد و نمود هست.

فکر درگیر امورات زمینی و فکر جهت دار منافع زمینی بینش زمینی وار پیدا میکند.فکر معنوی فکر خدایی همه چیز را سمت و هدایتش را خدا میداند.فکر روشن سمت روشنایی هست.فکری روشن هست که جهت سمتی باشد که به آن سمت خدا میگویند.آن موقع رفتارش سمت خدایی میگیرد کردارش.بینشش.حرف زدنش.خیر اندیشیدنش.همه سمت خوبی حرکت میکند.فکر کوچک بسته و فکر منافعی فکر دیکته ای به آن گفته میشود سمت دار زمینی.فکر منافعی فکر پیشبرد اهداف زمینی در گروی حرکتی زمینی هست و فکر سمت خدایی سمت حرکتی که خدا آن را برای او نمودار میکند.در آن حس هست.حسی از رشته الهی.که به آن سمت خوبی و سمت وسعت دریای بیکران ملکوتی از الهی شدن یا نمود پیدا کردن در رشد خوبیست.فکر  را از زبان  رفتار  و درون و بازخورد بیرونی درونی میتوان نمودارش را برای خداوند فقط ترسیم کرد که ناظر بر ترسیمی جلوتر از شما هست.اگر یک قدم رفتید خداوند صدها برابر آن قدم را  برای شما هموار کرده اما استقامت آن صبر و تحمل رنج این راه یعنی سر مقصود  روشنایی هست.فکر منافعی در مادیت در معنویت در برخورد در سوال در حرف زدن در همه چی  تاریکی دارد.اما فکر سمت روشنایی همیشه آن سخاوت خدا را درونش به مقدار کمال گرفتنش روشن نگه میدارد.فکر بسته از کوچکترین  خیر اندیشی و آرامش دادن و معنویت بخشیدن به دیگری کوتاهی میکند چون بذر خساست در آن رشد کرده بذر سخاوت روشنایی و بذر خساست تاریکیست در همه امور در دو قطب مثبت و منفی.مثبت سمت روشنایی و منفی سمت تاریکی.

چشم باز در تفکر باز و ایمان قوی هست. آنکه فکرش بسته هست و ایمانش ضعیف بینائیش ضعیف یا جنبه امورات مادی و زمینی گرفته. پس در فکر بسته چشم بسته میشود و در چشم باز فکر از پر شدن خواهد بود.یک سد دیوار محکم دارد تا آب فوران نکند و سیل جاری نشود.ایمان قوی مثل سد محکم هست. آنکه ایمانش قویست سد   هست و آنکه ضعیف شکستنی. سد راه نمیشود بلکه سد راه غلط میشود. اگر در بینایی باز در آسمان نگر کنند حقیقت و در زمین برابری حقیقت را میجویند. اما اگر در آسمان حتی حقیقت و در زمین حقیقت گفته برابر شود اما چشم از معنای  کامل آن بسته باشد و از همه چیز در تاریکی باشد نه جستن هست نه رسیدن بلکه تعلیمات درست هست که میتواند به اصل حقیقت برساند.پس در حکمت الهی و در داوری عدالت الهی چشم و گوش و رساندن حقیقت خواستار از انسانها میشود نه خواب ماندن نه غفلت بلکه گفته میشود چشم بود گوش بود جستن بود یافتن بود رساندن حق و یافتن  معنای آن بود تایید مسائلی بود. تطبیق بر آن بود نام بود نشان بود رسم بود اما غفلت از چه بود پس یک پازل  مهم هست و چینش آن مهمتر و ربط و سبط آنها بر زنجیره الهی.اما اینکه در این رسم در هر مکتب و فکر انسانهای آزادیخواه و حق طلب هستند که زنجیره تایید و کمک هستند اصلان تایید و تفکر بر زنجیره و اول خدا هست که نمودار میکند.مثال آنست که شخص گوید فلان شخصیت در خود بعد اعتقادی دارد عمل میکند بعد آن اشخاص نبینند. خب در این زنجیره زمین و آسمان همه در شکل اتحاد آن بر حقایق روشن کردن میروند زیرا زمان آن رسیده که تعقل عمیقتر و رسیدن ها عمیقتر شود و الا زمان حیات هر چقدر هم باشد که زمانبندی در ید قدرت خداست هزاران سال یا سالها یا هر چقدر فرق ندارد اگر چشم بسته و تفکر بسته باشد مثال بذری ماند که کسی نشیند و  سالها و سالهای متمادی رشد نکند و منتظر بذر در تفکر خود در هر زمان بماند. پس زمان آن زمان جستن حقیقت هست. زیرا خداوند سخاوت خود را در زمانهایی که لازمست بیشتر  و در زمانهایی که صبر لازمست استقامت و خوش بین بودن به وعده ها پس زمان مناسب آن یعنی خواست خدا, و حقیقت طلبان راستین مسیر تکامل وعده های الهی.

دسته‌بندی حسام الدین شفیعیان-عکاسی - حسام الدین شفیعیان

فانوس-7

اگر توانستیم خشم را کنترل کنیم یعنی بذر تاریکی را در کوچکترین نمود آن درونمان خشک کردیم.در تحول انسانی نو شدن یعنی دقیقه و دقایق و ساعتهای تو نو بشود در سمت کمال و روشنایی بیشتر اگر یک در جا زدید یعنی یه پله عقب تر رفتید.نو شدن در نو شدن درست و صحیح یعنی من بذر خشم.حسادت.کینه.انتقام.بدی را با بدی جبران کردن.و خشک کردن بذر تاریکی و آب دادن به روح در تفکر کاشتن و نوتر کردن آن در یک پله به سمت بالاتر.یک گوش کردن صحیح یک بینش صحیح یک تفکر صحیح یک حرکت خوبتر.یعنی دقایقم امروزم با فردایم فرق نو شدن در سمت درست را نمودار بهتر کنم.در جا زدن برگشتن هست یعنی من در همان کلام نو میشوم.اما در بعد بازخورد افکارم در نو شدن ها.بذر کلام همان کلامست اما بذری در پرورش ذخیره دانش در پرورش گفتن آن.بذر خشک نشده بلکه بذر همیشگی ماندگار در پرورش آن در  نمودار آن در ذهنیت رشد کردنست.پس کوچکترین بذر تاریکی فاجعه بزرگ میتواند بشود خشم کنترل نشود فاجعه هست.فاجعه آن یعنی من روحم را زخم در زخم دیگران بشوم.اما بذر روشنایی یعنی آرامش درون به برون دیگری.برون روشن در برون ضمیر دیگری.خوشایند رضایت  خداوند حرکت کنیم.زیرا خوشایند رضایت خدا یعنی آرامش درون خودمان.

آنهایی که به یقه و لباس شیک مثال مقام دنیوی گرایش دارند زمانی که شخص عزل میشود باد شخصی دیگر در وزیدن میشوند اما آنهایی که نگاه معنوی به شخصی دارند نه برای ریاست نه برای منفعت سمت شخصی هستند بلکه نگاه آنها معنویت شخص هست.گرایشات سمت امور دنیوی بد هست. گرایشات سمت شخص چه کسی هست درست هست.شاید شخصی 10 نفر شاید شخصی میلیون شاید شخصی میلیارد شاید شخصی انگشتان دست.دوست حقیقی انسان خداست. بعد آن زنجیره درست روشنایی که نه سمت منفعت حرکت میکنند نه سمت مقام ریاست بلکه سمت حق طلبی و درستی حرکت میکنند.خدا کند انسان از مقام معنوی خود را عزل نکند چون خود انسان هست که سقوط میدهد خود را نه خدا.پس اول قدم آن دوری از تکبر و غرور و نخوت هست. دوم آن حفظ مهربانی و اصالت انسانی و شرافت انسانی خودش و سوم آن دادن اتصال به دیگران برای آنهایی که در اول مسیر هستند و ماندن در اتصال آنهایی که به مدارج معنوی بالا رسیده اند.

حقیقت طلبی یعنی اینکه در این جهان جستن کوبیدن و حق و حقیقت را یافتن است.

حق به حقدار و حقیقت یعنی تحمل سختی ها برای رضایت خداست.

حقیقت طلبی انسان را از بعد منافع دنیوی به امور آسمانی رهنمود میکند.

امور آسمانی به امور زمینی در بعد یافتن رهنمود میکند.

یافتن یعنی اصل شخص در حقیقت طلبی را یافتن.

خود شناسی یعنی  اول خداشناسی بعد یافتن حقیقت در امر خدا.

خداوند دوستدار کسی هست که تحمل مشقت ها و سختی ها را برای یافتن آنچه حق است بجوید.

نه فردی جای فردی دیگر نه کسی جای کسی دیگر بلکه در این امر خود شخص به افراد معرفی شود.

آن موقع ارزش و رسالت شخص و آنچه قدرت او در انجام آنست در نجات بشریت رقم میخورد.

نه شک نه هالیوودی طلبی یعنی ورای یک شخصیت که دیگر در فکر نگنجد و  یک امر غیر دست یافتنی بلکه دست یافتنی در امر  حقیقتی که خداوند آن را قدرت میدهد و همه تفکرات اول خدا را مد نظر میگیرند چرا چون خداوند در هر  ادیانی در هر تفکر معنوی اول هست زیرا خداوند اول بودنش برای آنست که همه  نجات را در آنچه بر انسان های وعده داده شده در نجات قدرت میدهد. بعد آن یعنی حق و حقیقت نه منافع دنیوی نه منافع سیاسی جهانی نه منافع اشخاص بلکه رضایت خداوند مهربان.

زیرا هر کسی را که در این راه هست خداوند قدرت تشخیص میدهد بلکه در اوامر رو به روند زمانبندی خدا قویتر و درون برون نگری و امورات سر الهی در اسرار را خداوند عطا میکند تا ذره ای حقی پایمال نشود صبر و  تحمل سختی های طاقت فرسا در توکل بخدا در امر رضایت خدا انسان را خوار نمیکند بلکه مقامات معنوی شخص بیشتر میشود.انسانی که بر ترس هایش برای رضایت خدا غالب آید باید خودسازی و دگر سازی کند تا نه از مرگ بترسد نه از خوار شدن در راه خدا بلکه ترسش آن باشد که ذره ای حقی پایمال شود پس افرادی که میتوانند ثابت کنند صبر میکنند اما حقیقت را میجویند در توکل بخدا زیرا از عقوبت الهی و جهان پس از مرگ که همه آن را در سرانجام آن حساب و کتاب دارد در اینکه در پیشگاه ملکوت الهی بازخواست شوند و در آن عالم که انسان دستش از دنیا کوتاه هست یعنی ذخیره اعمال نیک برای آنجا باید در همینجا کمال گیرد و اگر امکان کمال در آنجا در کمال گرفتن اینجا و تکمیل معنویت بر آنجا در افرادی که رفته اند اما باز هم در اوامر خدا به قدرت حق خود را جدا از زمین نمیدانند و در ملکوت آسمانی صاحب قدرت معنویند و آزاد در شهادت در راه خدا در زمین بوده اند و دستشان بازتر و قدرتشان حق در قدرت حق الهی و آن قدرتی که خدا به انسان هایی که درونشان قرار میدهد میشود زنجیره حقیقت طلبی برای رضایت خدا.شکر خداوندی را که جوشش و کوشش را در انسان نهاد تا نهال سر سبز خوشحالی در اگر راه را درست رود و قضاوت درست و جستن و مرتبط کردن درست باشد رضایت خداست. 

فکر منفی همه چیز را منفی مینگرد خوبی دیگران .مهربانی دیگران.حرف خوب دیگران.کار خوب دیگران.خدمات دیگران.خیرسانی دیگران.فکر منفی تاریکیست.بدبینی مد نظر تاریکی درون رشد میکند.بذر نیکو روشنایی هست.بذر روشنایی روشنایی بخشی میکند.و بذر تاریک تاریکی را نمودار میکند.شما یک اصل محوله درونی دارید که برونتان رشد میکند و آن مد نظر گرفتن خداوند در همه امورات هست.خداوند بسیار  سخاوتمند هست.اگر بازخورد ظرفیت های تاریک نمودار برایتان شود که بندگان خدا چگونه اند شما سمت روشنایی بخش آن دسته انسانها را ندیدید.زیرا اگر در سختی هستید.این گشایش را از خدا باید بخواهید .که اصطلاحن دست خدا نامیده میشود یاری خدا یعنی من تبلور روشنایی بخشی را درونم تقویت میکنم و از خداوند هست که پاسخ آن را از بازخورد رفتار و کردارتان به شما بدهد از بنده بازخورد خواستن یعنی  رشته کار را به بنده گره زدن رشته محکم خداست که باز کننده همه گره های کور زندگیتان هست در بازخورد رفتار و عملکرد شما زیرا ناظر بر تمامی زندگانی رفتار بینش تفکر عملکرد و زندگیتان هست.پس خداوند  را خواندن یعنی خداوند مد نظر شما میشود که تمامیه کوه های ایجاد شده را  بشکند تا گوهر خلوص شما در کوله بار شما ماحصل برداشت از کاشتن آنچه کردید شود.و خداوند بسیار   دقیق و بسیار حساب شده کار شما را درست و پیش میبرد.

عکاس-حسام الدین شفیعیان - حسام الدین شفیعیان