/چند خط باران کلمات/
باز جاده ی فکر من شده است بارانی
ابرهای خیالم شده است طوفانی
باز جمله همی بارش رگبار دارد
شایدم حرف کمی واژه ی تکرار دارد
نکند حرف من از تو کمی گفتن بیجا دارد
شایدم نقطه همی خط برایم کمی ماندن شیدا دارد
طوفان زده ام یا که امید به فردای بهتر زباران دارم
حاصلش رنگین کمان شد بگو جمله تمام دل آرام دارد
حسام الدین شفیعیان
/تب قلم ز جمله پیداست/
چه بی تاب شده ای
جمله همی خواب شده ای
با فعل بعید ماضی تکرار شده ای
شکر شدی
غزل شدی
جمله ی سربرگ شده ای
دفتر صد برگ شده ای
از غم من شکر شدی
مرحم درد من شدی
برون شدی
فزون شدی فکر مرا بهم بزن
طلوع مختصر بزن
در دل من عسل بزن
قند دلم بهم بزن
بار تبم به خوب بزن
خوب زخود برون بزن
مثنوی درون بزن
ماه دگر زخود بیا زما به عشقو مرز این جنون بزن
حسام الدین شفیعیان
/پست مدرنی برای زندگی شهری/
تراژدی باختن از سکانس ناتمام
تیپ یک تمام شکست های تاریخ
نوستالوژی تلخ یا شیرین زندگی
پوپولیست خوانی از من تو گل نبودی چرا
بگذار خورده بورژواها ماشین را در عصر ماشینیزم آهن را پول را هنر زندگی کنن
چند اپیزودیه زندگی بارانیست یا زمستانیو پائیزیست
فلاش بک نیمرخ اشکهای تو در آینه از چشمانی بارانیست
کارناوال هنر برای هنر
و زندگی توی عصر مدرن برای سنتی زیبا در عصر پسامدرنیزم از آهن
شاعر-حسام الدین شفیعیان