که با عنوانهای داریوش بزرگ و داریوش کبیر نیز شناخته میشود، چهارمین شاهنشاه هخامنشی در میانه ۵۲۲ تا ۴۸۶ پیش از میلاد، پسر ویشتاسپ، همسر آتوسا و داماد کوروش بزرگ بود.
وی در سال ۵۲۲ پیش از میلاد، با کمک چندی از بزرگان هفت خانوادهٔ اشرافی پارسی با کشتن گئومات مغ بر تخت نشست. پس از آن به فرونشاندن شورشهای درونمرزی پرداخت. فرمانروایی شاهنشاهی را استحکام بخشید و سرزمینهایی چند به شاهنشاهی افزود. آغاز ساخت پارسه (تخت جمشید) در زمان پادشاهی او بود.
از دیگر کارهای او حفر راه آبی بود که دریای سرخ را به رود نیل و از آن سو به دریای مدیترانه پیوند میداد. آرامگاه او در دل کوه رحمت در جایی به نام نقش رستم در مرودشت فارس (نزدیک شیراز) است. پس از جهانگیری کوروش بزرگ و کمبوجیه سراسر خاورمیانه و آسیای کوچک جزو قلمرو او محسوب میگردید.
دآریَ وَئوش (D. ā. Ra. ya. va.u. Ša) که در کتیبه بیستون آمده نام داریوش سومین پادشاه سلسله هخامنشی است. این کلمه مرکب است از دو جزء «دآرَیَ» از ریشه «دارَ» یعنی داشتن و «واَ هـ اوُ» به معنی خوب که «هـ» طبق قاعده حذف شده و به اضافه «ش» علامت ضمیر مفرد مذکر در حالت فاعلی.[۱۲]
داریوش در زبان لاتین «دَرَیوس»، زبان یونانی «داریوس» و در پارسی باستان «دارَیَوَهوش» تلفظ میشود. شکل این نام در زبان عیلامی «داریامائویس»، در زبان اکدی «داریاموس» و در زبان آرامی «دِرایس» و «دِرایوس» است و احتمال میرود نام یونانی دیگرش «داریائوس» باشد. این نام در زبان پارسی باستان بهمعنای «استوار نگهدارِ نیکویی» میباشد.[۱۳]
داریوش که نام کامل آن «داریا وهومنه» (Darya- Vahumanah) بوده یعنی آن کس که پندار نیک را پشتیبانی میکند، کلمه زردشتی است و این اسم تقریباً منطبق میشود با یک عبارت از «گاثاها» (یسنا: ۷–۳۱).[۱۴]
این نام در تحریر بابلی کتیبه بیستون به صورت [داریاموش] آمدهاست: من «داریاموش» (داریوش)، شاه، پسر «اوشْتاسْپَه» (ویشتاسپ)، «اَهَمَنیش» (هخامنشی)، شاه شاهان، پارسی، شاه «پَرسو» (پارس).
معادل نام داریوش در فارسی نو، دارا است. این نام، به ترتیب متحول گشته کلمات Dārāw از Dāryāw است که در نهایت از Dārayavau- فارسی باستان نشئت گرفته شدهاست. داراب، نام دو شاه خاندان اسطورهای کیانی است.[۱۵]
متن لوح داریوش هخامنشی به شرح زیر است:
چهار منبع اصلی برای زندگانی داریوش وجود دارد. اولی، کتیبه بیستون داریوش (DB) است. دومین سند، شامل بناهای یادبود و متون پرسپولیس، شوش و بابل و مصر است. منبع سوم روایت پررنگ و لعاب و با جزئیات هرودوت است. سند چهارم، گزارشهای خلاصه نویسندگان کلاسیک و اشاراتی در عهدعتیق است.[۱۷]