موسی در قصر فرعون بزرگ شد و هر روز ظلم و ستم فرعون را به مردم بنیاسرائیل میدید و هر روز بیشتر از فرعون بدش میآمد.
موسی با اینکه در قصر فرعون زندگی خیلی خوب و راحتی داشت اما از دیدن ظلم و ستم فرعون و مامورانش به مردم بنیاسرائیل خیلی ناراحت میشد. او که حالا جوانی زیبا و قدرتمند شده بود و بسیار مهربان و با ایمان بود، نمیتوانست این رفتار را تحمل کند. یک روز که موسی در کنار رود نیل قدم میزد، یکی از افراد فرعون را دید که پیرمرد ضعیفی را کتک میزد.