فانوس-38

امری هست بنام فرصت در این امر خداوند فرصت میدهد تا شخص. ادیان.یا امورات اصلاح و درست شوند.امری هست بدعت در بدعت ها یک سیستم یا یک دین ممکنست خراب شود.بدعت بد بر اساس  یا  امری در اولیه آن و شخصیت در یک دین یا اشخاص بدعتی میگذارند که یک سیستم درست را خورد میکند این سیستم مثال یک کامپیوتر اول ویروسی بعد در زمان زیاد داغون میشود.امری هست بنام راهنمایی درست راهنمایی درست بر اساس اینکه اتفاقی افتاده بسیار بد بوده مثال سقط جنین در کشوری جایی بعد مریضی چیزی که نوزاد از آن  به حالت علمی آن کشنده یا هر امری فتوا  یا دستور بر بخشیدن.این امر با در نظر گیری خیلی مسائل باید باشد  یعنی دقیق پارامتری چون مربوط به حیات یک انسان و انسانها هست.پس آنچه مربوط به حیات انسانی هست مهم هست.زیرا هر حق حیاتی که خداوند میدهد حق آن نوزاد هست. اما عذاب وجدان مادر و پدر و... از سقط آن در کشوری در فتوای دین کاتولیک دستور پاپ اینها یک مریضی خاص در زمان شرایط خاص اینها خیلی باید دقیق باشد. حق حیات حق زندگی فرد هست. و عذاب وجدان مادر و پدر باید با همین شرایط دقیق و دستور العمل دقیق.و آن بیماری چه بوده. و خیلی فتوا و دستور سخت هست. کلان شخص دولتمند حالا در معنویت و حالا هرگونه این سختی ها بر او هست زیرا امری هست که به آن حیات بعد از موت گفته میشود و آن بسیار دقیق هست.اگر سخت گیری هست واقعیت هست زیرا امورات مربوط به آنچه انجام شده هست. عدالت الهی.قاطی کردن بخشش با قضاوت درست امری هست که نباید با هم قاطی شود. والا اینجوری سنگ به سنگ بند نمیشود.اما در حقیقت فرصت در این امر حالا طبق مصلحت خداوند چجوری چطورش یک فرصت به شخص داده میشود میتواند خوب بشود یا بد پس خوبی بر بدی غلبه دارد همچنان که قاضی عادل خداست و چون و چند ریز همه اوامر در  ید دانایی اوست.حالا هر نوع آن که فکر کنید خداوند ناظر بر امورات هست.حفظ آبروی اشخاص و توبه مرحم یا نوع برخورد با همان سطح در امور لباس دینی.لباس دینی یعنی نماد آن دین و نحوه رفتار به آنکه میپوشد باید یاد آن بماند از آن لحظه تولدی نو در او صورت گرفته.تولد ورود به اطمینان از آنچه باید به او شود.حالا اوامر بدعت ها بماند.بعد چه چیزی قوی بودن اینها.ابلیس مانند شیر غران درنده میجوید تا بدرد.حالا از رخنه های مهم وارد میشود.شیر غران درنده بر ابلیس  مثالیست مانند بدعت ها.رخنه ها. کجا میتواند عمل کند.اطمینان داشتن از خود و اینکه نه با من نمیتواند خود سخت هست زیرا باید امری درست دریافت و تاریخ خوانده شود.و بدعت ها از کجا سر چشمه گرفته و اهداف.یکجا گوشت خوک و مثال آن در طرد افراد با همان مثال.یعنی آنها اینگونه هستند نباید به سمت آنها رفت. در یهودیت به سمت مسیحیت. پولس خیلی مسائل را آورد که بعد یهودیت از آن سوار شد.اما پولس به شهادت رسید. خب این امرش نشان از دیدن مسائلی شد و جانش را داد. اما گذاشتن آن مسائل ماند.حالا نه اینکه چیزی بتواند انسان را با آن بد کند درون شکم اینها مسئله از همان راه سوار شدن هست. نه اینکه حالا دین یهودیت بد باشد نه زیرا مزامیر یا تورات دستورات دارد. اما وقتی در یک جامعه آن دستورات نشود مثال یک شخص دینی با چاقو حمله کند به شخص لباس فلانو کوتاهو حالا در همان جامعه حزب صهیونیست قدرت یافته و دولت دست افرادی هست که جامعه آن شکل آنگونه گرفته بعد با آموزه های تورات جور در نیاد بعد شخص فکر کند امر به نهی کردن و آن حمله شود.بگویند هم بگوید دستورات دینی اش هست. باید اگر مشکل اساسی کلی هست و با دستورات او جور در نمیاد زور به مردم آن نیاورد. یا آن حزب دولت مشکل دارد. یا اگر آنگونه هست در کار فرهنگی دینی خود کوشا باشد صد نفر حمله کند بدرد حل میشود فرهنگ آن کشور با همان سیستم دولتی آن کشور رشد میکند. اینجا انسان ها  دو حالت دارند یا طبق آن شریعت خود عمل میکنند یا در آن حل میشوند میشود آن نابسامانی های درگیری افراد مذهبی با دولت آن کشور و سیستم آن کشور.پس یا واقعیت مقابله با افراد بر اساس آنچه در آن هست. باید فرهنگ سازی معنوی شود یا حمله . حمله که خشونت هست و صد مرتبه بدتر روی آن اشخاص اثر بدتر نسبت به آن لباس معنویت و آنها پدید میاورد.پس سیستم معنوی در آن کشور مثال یهودی هستند و تورات و احکام دارند.و ربی حالا حاخام مبلغین لباس های همان دین.اگر  مثال مجازات مریم مجدلیه حمله کنند بعد همه سنگ اندازند به کناری یعنی اصلاح  اول از خود و بعد اگر در این شرایط مسئله رخ میدهد مرحم کلیت و بعد مرحم شدن هست زیرا  شریعت هست اما در آن فضا کخ زدگی زیاد شده.قضاوت بیجا کشتن بیجا در آن عالم قضاوت سخت دارد این عدالت هست. آیا بر همان فتوا بخواهند مثال پیش عیسی مسیح میبرند میگوید کدام شما گناه نکرده اید خوب میفهمند  منظور عیسی چیست سنگ میندازند.چرا؟ اول حق حقیقت آن زمان زیر پا گذاشته شده. حق منجی حق رسولان منجی در اجرای آنچه دستور  پدر بوده حالا در اسم مسیحیت.خدا همان خدایی که بشنو ای اسرائیل خداوند ما خدای واحد هست.بعد چگونه خداسازی میشود خداوند اسرائیل و غیر جدا میشود. وقتی آیه صریح داره میگه خدای ما خداوند واحد هست بشنو ای اسرائیل.این آیه مهم داره  فهمانده به آن میشود که دستور به امر  چیزی نو از دستور پدر یا همان که میگویید خدای ما هست صادر میشود. خداوند صلاح دانسته این دین پایه گذاری شود. حالا از شریعت ما را آزاد کرد. و غیر باید طبق آیات انجیل باشد. یعنی آنچه در انجیل گفته شده خب چهار انجیل رسمی و تایید شده در مسیحیت هست. انجیل متی.یوحنا.مرقس و لوقا دو نفر رسول اصلی 12 نفره مثل متی و یوحنا . و دو دیگر مرقس  و لوقا. حالا جزو رسولان نیستند اما دو شخصیت مهم در مسیحیت هستند. چه در انجیل گفته شده. کلام چیست.در باره مسیحیت مسیح هر چه در انجیل ها هست مقدم هست. چون طبق آن هر چیزی گفته شود درست هست. والا غیر آن ممکنست بدعت شود. و بزند کل سیستم درست خراب شود. وقتی فتوایی میشود دستور دینی حالا شریعت آزاد کردو اینها اگر دینی شریعت نداشته باشد دین نیست میشود مزامیر مثال که بعد داوود از تورات و پیروی موسی نبی کند.در حالی که در انجیل شریعت هست .خشم نگرفتن حکم احکام هست خیلی واضح هست بعد از کجا بدعت درست شود که ما را از شریعت آزاد کرد اگر شریعت موسی منظورن هست اشخاص منظورشان قبل آن باشد درست اما بعد آن احکام حکم در انجیل هست. والا میشد کتاب مزامیر دین دگر در نیامد بلکه کتابی بود کنار کتاب تورات یهودیان میخوانند.باید دید کتاب چه گفته و معنی آن و انجام آن به شرط  در نظر گیری کلیت ها.و اما بخشش بخشیدنو حفظ حرمت انسانها مرحمو اینها هم در کتابها باید مطالعه شود.حالا هر کسی در دین خودش.

در زندگی حقایق عمیقی هست. اینکه شما اگر یک ده صد خوبی کنید.تا ده جد آن شخص به شما خوبی میکند؟ یعنی چه؟یعنی کسانی که مردند.نمردند.بلکه آنها حیات زندگی دگر دارند.چه کهن آنها.چه کهن های انها.چه اجداد انها.یعنی چه؟یعنی شما چه کسی را به زندگی حیاتی خود دعوت میکنید. یعنی اینکه شما چه کسی را دعوت میکنید. یا چه کسانی ؟با کی کار دارید.حالا یک موقع شما دعوت میکنید. یک موقع آنها شما را دعوت میکنند.یک موقع هم امورات اسراری هست.یک زمان هم دشمنی تاریکی در راهی که شما میروید هست.حالا شما حیات مادیتان تمام میشود.آیا جد اجداد شما که مثل شما زندگی حیات مادی داشتند.نیستند. کهن ترین قدمت تاریخی آن هست.حالا فرصت مجدد زندگی چیست؟ یا اینکه آیا این حیات تمام شد تمام کلی زندگی مادی میشود.طبق آنچه مشهود میشود. نه. اما آیا این همگانیست یا بصورت افراد مشخص برای امری مشخص.شما حیات مجدد دگر را یعنی تونل انتقال فرض کنید اگر به یک ساده بینی توجه شود خب کره زمین هست بعد کهکشان.سیارات. کرات دگر .تازه کرات دارند کشف میکنند مثال مشابه آنچه برای حیات که در زمین هست مشابه آن امکان حیات در آنجا هم هست.خب  فرضیه امکان حیات موجودات در انجا هم باشد. خب امکان زیست هست.یعنی هر چه در زمین هست مشابه آن در انجا یافت شده.خب فرضیه هم فرض کنید در حیات اسرار هستی زیادست. حالا سیارات .آنهایی که امکان حیات نیست. هیچ. آنهایی که هست.حالا آنهای دگر چگونه و چرایی آن و اینکه اینها برای چه هست جای خود در آن دارد که تاریخچه کلی آن را دانست. و حالا اینها چه کارایی دارد و حالا چه کشفیاتی میکنند و چه هست جای خود در جای خود.حالا شما فرض کنید به یکی خوبی کردید صد در صد بدی دریافت کردید. او آن خود را نمایان کرده.شما هم اگر همانگونه رفتار کنید فرق او با شما چیست؟شما هم او میشوید.زخم زبان.زخم زدن.بد اندیشی.کج اندیشی.دشمنی. ذات خراب.پس شما آنچه هستید رومیکنید همان دریافت میکنید اما از اصل آن.حالا صالحین جای خود که با معنویت هستند.حالا خیلی شخص سطح روحی پایین داشته باشه. غرور کاذب شیطانی بد کند در مقابل خوبی.هستند اما  بیشترن که حداقل معرفت داشته باشند در مقابل همانگونه.یا حداقل بر نمیگردند  بدرنند.خیلی باید سطح شخص ضعیف باشد. پس  روح انسانی روحی با مراتب افزایش و کمال هست.حالا اشخاص معنویتی  و اجداد و امورات در آن.و غیره آن.ده جد خوبی کنند منظورن تا آنجا که خوب باشند.یا کمالات یافته.خداوند  مهربانست.حالا فرصت دوباره اینها مباحث سنگین هست. اینکه کلیت آن مباحث هست.بعضی یک میدانند.بعضی نه. بعضی در نحوه آن. بعضی اصلان بعد این حیات زندگی دگر را قبول ندارند.بعضی  قبول دارند. بعضی خیلی اعتقاد قوی دارند.بعضی باز سر مباحث زندگی بعد اینجا. و  حالا هر نوع آن از فرصت به انسانها در نوع آن  تفکرات مختلف هست.و در کل قرار هم نیست همه مثل هم فکر کنند. مگر به اعتقاد یقین درباره بعضی مسائل برسند.والا شخصی بگوید آسمان نیست خب هست. اما اینکه بگه چه رنگی اون بگه چه رنگی مثال مباحثه هست.یا اینکه سر مسائل گفتمان میشود.گفتمان زیاد هست. در بین آنهایی که اعتقادات مختلف دارند یا هم عقیده های هم. یا مخالف عقیده هم یا بین تفکرات مختلف.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد