فانوس-34

اولین خصیصه انسان دانا و بالغ و  اخلاق مدار  احترام به عقاید موافق و مخالف اوست. عقاید مخالف عقایدی هستند که مخالف عقاید شمایند و عقاید موافق عقایدی هستند که موافق شمایند.

در این وسط عقاید خوب عقایدی هستند که منظر عقاید خود را بیان میکنند و احترام به عقاید دیگران میگذارند.و عقاید خوب ریشه در خوبی میگیرد.حتی اگر مخالفان شما  ضد شما گویند ماحصل رضایت خداوند هست که بر رضایت مخلوق ارجحیت دارد.


عقاید مخالف از منظر های مختلف هست.اگر مخالفان شما  خطوط آن عقیده هستند اما عقیده را آلوده میسازند این ریشه عقیده را آلوده نمیکند بلکه ریشه عقیده در بستر خوب خود گواه خوبی میدهد و اگر قرار بر آن باشد تمام خلایق را راضی نگه داشت یعنی جهت موافق همه شنا کردن هست که این منافات دارد زیرا جایی ظلم هست جایی کج روی هست جایی رذالت هست جایی خباثت هست جایی آلودگی هست. موافق شنا کردن باد انگیز خواهد بود اما شناخت حق و باطل و حقیقت شناسی باعث شکوفایی انسان در رشد و بالغیت فکریست.

جرقه دادن و  فوران احساس و زخم زدن چه با تیزهوشی چه با بی تفکری چه با درگیری با اختلاف بین عقاید فرق دارد .اختلاف سر مباحث گفتمان و تبادل عقاید طرفین با هم هست.که شخص عقاید را بر اساس آنچه در باورهای بنیادین اوست میگوید و شخص مقابل با عقاید بنیادین خود جواب میدهد.حال در ما بین این توهین به عقاید هم و تحریک کار هوشمندانه نیست بلکه کاریست  که فایده که ندارد هیچ دشمنی زا هست. زایش کلمات دشمنی  رضایت خدا نیست. خداوند زبان خوب و فکر خوب و دانایی را به انسان داد تا کمال دهد آن را.وقتی زبان هست. فکر هست. تعقل هست. زخم زبان و  تکبر و غرور تاریکیست.

آموزه هایی خوب هستند که بشریت را سوق به هدف متعالی دهند .و آموزه هایی خوبتر که انسان را به اصل حقیقت برساند .حقیقت طلبی بهتر از جدل هست. جدل هدیه ای به تفکرات نمیدهد بلکه جای آن را تعصب فکری پر میکند.اما حقیقت طلبی و اصل حقیقت هست که فایده دارد در دنیای آن باز شدن اذهان و تفکرات روی عقاید خود هست. و در بعد این زندگانی توشه راه.

هیچ توشه بدی برای انسان آرامش روحی نمیاورد بلکه برزخ روحی بد و عذاب روحی شکننده در اعمال هست. زخم زبان. توهین. رذالت. خباثت. بد دهنی. فحاشی. توهین. درگیری. همه چیزی را خوب نمیکند جای مرحم زخم هست. زخم زدن کار اصول انسانی نیست. آدمی اگر با عقیده ای مشکل دارد گفتمان میکند در این گفتمان علت مشکل را میگوید و اشکالات فکری ذهنی درباره آن عقیده آن سمت در این وارد دفاع حق میشود.اگر توانست به خوبی دفاع کند یعنی خوب شناخته عقیده خود را اگر بد دفاع کرد مسلط رو عقیده و شناخت آن عقیده کم دارد یا باید بیشتر کند دانش خود را.

جیغ و سوت و هورای زمینی در بعد این زندگی و ملکوت الهی بدرد انسان نمیخورد بلکه آن دست زدنی یا تحسین الهی و مجمع انسانهای نیک هست که رضایت خداوند هست. اگر در زمین این بود و بر حق و حقیقت بود خوبست اما نه بعد مادی بعد معنوی.بعد مادی موفقیت شما در امورات دیگر اون مباحث مادی ماده دارد و مبحث این کتاب نیست. بلکه مبحث این کتاب مباحث معنوی هست.که در زندگانی دنیوی چه اموری به آن سمت بکار می آید.توشه خوب چیست.توشه بد چیست.توشه خوب  برای سفری  که باید آن را با خود برد.توشه خوب از مهربانی. عدالت انسانی.سخاوت فکری. دانش افروزی. دانش افروزاننده دیگری. مرحم شدن. خوبی به مخلوقات خدا. خدمت خالصانه و درست و بدون تبعیض رنگ و نژاد و اوصاف زمینی.بلکه با هدف رضایت خدا هست که این توشه پر شود.

مقدمه ماحصل آن هر کاری که خوب انجام گیرد و هر کاری که نیکو انجام گیرد و هر کاری که درست انجام گیرد در پی آن  دانه ای هست که نمود و رشد آن ریشه قوی میکند و در بر آن برای دیگران حسرت ندارد بلکه شادی و خوبی و لبخند آنچه گفتند شنیدیم خواندیم یا دیدیم و حال به کار ما در جایی که باید بکارمان آید میاید هست. چه در زمین در خوبی توشه و چه در بعد آن در نتیجه اعمال انسانها.

در دنیای مصرف گرایی .در دنیای سرمایه داری صد در صد که معنای دنیای اشخاص و آنچه همره خود میکنند. باورهای معنوی مثال سد هست. اما چرا سد پنداشته میشود . علت آنست که در  باور زندگی دگر. قیامت. داوری. انسانها با باور واقعی انسانیت آشنا میشوند. واقعیت واقعی انسانیت رضایت خداست.وقتی انسان خوب باشیم اما خدا را قبول نداشته باشیم. چون اصل خلقت خدا را قبول نداریم و خلقت را امری علمی کامل بدانیم.مشکلات پدید می آید انسان خود نمیداند این اصل مشکل چگونه هست چون به خدا اعتقاد ندارد.خداوند خالق هست. خالق تمام مکانیزم تمام اداره جهان و بشریت و غیر آن را هدایت میکند. وقتی شما موتور ماشینتان خراب باشد هی به وسایل و امورات دگر آن برسید موتور خراب هست. و موتور خراب را درست کردن اولویت هست تا بعد وسایل آن کارایی پیدا کند.وقتی شما اصل آن خالق خدا را قبول نداشته باشید هر چقد شیک و خوب رفتار هم کنید موتور فکری شما یارای حرکت صحیح نمیگیرد زیرا کل کائنات خلاف جهت شما شنا میکنند.اما وقتی شما موافق رضایت خدا حرکت کنید کل کائنات همراه شما میشوند اما درست عمل کردن شما مهم هست گاهی انسان فکر میکند درست عمل میکند و بر عکس میشود فکر میکند من که درست حرکت کردم چرا همه امورات بر خلاف آن حرکت میکنند.حالا اگر درست عمل کردید تاریکی وارد عمل میشود این قوه بد چون در قوه تاریکی میشود هر چقدم قوی عمل کنند باز شکست میخورند چون خالق خدا در برابر آن قوه سد میکند وقتی خدا وارد عمل شود حتی برگ درختان هم بر خلاف شما کار میکنند اما وقتی خدا در شما درستی دید قوت شما را در حتی ریزترین و کارایی هر چیزی به نفع حرکت شما میشود.پس  در جهت درستی حرکت کردن هدف درست را نمودار شما میکند.

یک باور اشتباه هست به نام انسانها به  حیوان و درخت اگر در این زندگی  بد عمل کنند در زندگی بعد دوباره آن تبدیل میشوند.این باور که قدیمی کهن هست یک باور خرافه هست.انسان اشرف مخلوقات هست. حتی بدترین انسان اما این شرافت او تبدیل به پستی گردد در عذاب روحی اوست نه تبدیل او به حیوان و  درختو غیره.اصلان حیات مجدد و تولد مجدد در این امر نیست که انسان تبدیل به حیوان یا گیاه شود.بلکه انسان در روح قوی چون اشرف مخلوقات هست چه در حیات مادی و غیر قابلیت تصرف در آنها را دارد.تصرف با تبدیل شدن فرق دارد.روح دیده بعد تجربه مرگ موقت مثل یک گنجشک پرنده شده.بعد آمده آن را گفته.در جسم.این یک حقیقت بزرگتر را بر او مکشوف کرده خداوند.نه اینکه همیشه گنجشک یا پرنده باشد. نه.این یعنی انسان تو قابلیت تصرف داری نه تبدیل به کمتر. اگر عمل تو هست آن عمل تو عذاب روحی هست نه تبدیل تو.به کمتر.یعنی روح در قدرت معنوی تصرف در حیوان و جماد. گیاه ماده میکند. اما تبدیل نمیشود.روح در شخص دیگر میرود اما نه آنکه او شود. بلکه درک او شود.یا اتحاد او شود.یا در تصرفات قوی فلانی من در فلان کشور مشکل رد شدم فلان شد فلان جا نجات پیدا کردم. روح قوی تصرف میکند.حالا اگر در انسان تصرف شد قدرت زیاد هست.چون خداوند این تصرف را به هر کسی نمیدهد مگر به اوامر شخص او باشد و بخشیدن غیره آنهم موقت. تصرف کامل یعنی حد اختیار بسیار زیاد.حال اگر تصرف شد و دو در یک شدند اتحاد هست یا شناخت امورات و در هم شناختی بهتر برای روند راه مسیر.پس تصرف کامل قدرت بسیار بالا میخواهد و فداکاری بالا.اما تصرف موقت امر مربوط به شخص هست. تصرف در گیاه تصرف در حیوان یعنی ای انسان تو در آنها تصرف میتوانی کنی اما آنها در تو نه.و این فکر انسان هست که او را  برتری درست میدهد. و فکر بد تزلزل روحی نه تبدیلی.عذاب برزخی ماده و بعد بسیار آشفته کننده هست.یعنی باید مرحم بشود یا  در همان اموری که باید حرکت کند رود و درستی  روان و درمان او به همان راهی هست که اگر از بین رود  یا اگر هر امری شود بر او نجات هست.اگر فانی شود اگر هر مسئله ای شود بر او با آن شناختی که به او داده شده پیش رود.پس تصرف به هر کسی داده نمیشود مخصوصان تصرف کامل. و حال تصرف در غیر باز مثال گیاه و غیره تصرف امورات هست شناختی.که خداوند هدیه میدهد.خداوند بسیار بخششگر و بسیار مهربانست . اگر ظرفیت وجودی شما بالا رود بیشتر و اگر نه همان هم گرفته میشود.پس ظرفیت مهم هست.زندگی دوباره با هر اسمی تولد دوباره رجعت تولد دوباره دو منظوره.تولد فکری تولد دوباره رحم هر نوع رجعتی. هر نوع تولدی لازمه باید باشد خداوند کار بیهوده نمیکند.لازمه آن هست.والا در مصرف گرایی نگران نباشید دوباره میایید میشود. اینجا امورات معنوی به کار می آید برای ماده گرایی مطلق.اما آیا آدمی از جایی بهتر حاضر هست بیاید جایی بدتر.آنهم با آن اختیارات و زیبایی و آرامش.که وصف آن هم میخواهند کنند حتی در رنگ تونل به سختی هست. تازه این ورودی آن هست. منتها توشه درست زندگی درست زمینی و انسان مدارانه.والا  تا دهنه انتقال به جالبی آن مثال تولد نوزاد رحم میماند.میرسد به بالای آن تازه اوایل آن بزور هم دیده شود یا اموراتی دیده شود از همان . یا نوعی تازه یک چشمه چند چشمه آن طرف نمیخواهد اصلان برگردد تازه در تونل تا انتقال برگشت.

پس در تجربه مرگ موقت یا انتقال طرف در یک برزخ روحی میرفته آنقدر که وقتی تونل انتقال رو دیده براش مثل یک خلاصی بوده.یک خلاصی بزرگ از یک سرگشتگی تا رسیدن و انتقال حالا در عوالم بالا این روح چقدر در برزخ موقت میماند تا انتقال بهتری داده شود بستگی به اعمال شخص دارد.گاهی شخص اعمالی کرده که به انتقال بهتر میشود حرکت کند. و این برزخ روحی همیشگی نیست. اما شخص اعمال سنگین و جنایت مخلوقاتو. هر بدی کرده.خداوند بخششگر هست اما عدالت خدا حق هست. باید ان شخص بکشد چون مستحق آنست.بعد بالاتر روندگی او هم باز درجات یک بهتر از آن قبلی هست. نه در باغ سبز  خیلی بهتر. بستگی به اعمال دارد. پس این ارتقا و بهتر شدن قابلیت اوست. اما تا قیامت و داوری اگر شخص نتواند بهتر رود دو نوع روح بازگشت میکند ارواح مترقی و خوب و شریر که فرصت داده شده آن هم در قبل آن قیامت بزرگ قیامت کوچک باز هم جنایت بدتر کنند یا آنهایی که بهترنند بهترین رسالت کاری کنند یا اگرم بر  ضعف شد صالحین که خسران هست. اما این مختص همه نیست و نوع آن هم فرق دارد از قیامت کوچک در انواع آن تا رجعت ناگهانی. تا تولد دوباره برای همین رجعت تولد دوباره بحث سنگین هست.حالا این چشمه های آن باز تا اصل دریای آن.که برای آنهایی که بد بودند وارد شدن به یک بهشت زمینی میماند اما یادشان میرود چه کشیده اند و بدتر کوله پر میکنند و صالحین بسته به حکمت یاد آوری خدا بر اینکه خداوند اسرار را میداند.یا نوعی انتقال یدفه و ناگهانی و شوکه کننده بشود.این برای صالحین آرزو هست. که ایمان قوی آن را میسازد و برای بدکاران عذاب بهشت زمینی به جهنم آنها.صالحین مراتب روحی با کسی  خوش آمد و بد آمد ندارند .رضایت خدا برایشان مهم هست.و برای امورات حق و حقیقت و حق به حقدار رسیدن باز شدن مسائل و نجات میایند خوش آمد خیلی ها نیست.زیرا اگر شرارت ها را جهان در بعضی انسانها بدانند برای آنها مثال جهنم زمین هست.برای همین با این امورات مخالفند اما با تقدیر و حکمت الهی و وعده های خداوند هیچ قدرت بشری و آدمی انسانی نمیتواند مقابله کند.چون زمانبندی آن دست خداست هر کسی گوید فلان روز فلان میشود فلان روز فلان.مگر به امورات تغییرات حکمت خدا. و اگر همان شد که کتب گفتند باید همان میشده و حکمت و آن تغییر نکرده.پس این هست گوشه ای از دریای اتفاقات.

من منافع گرا فایده ندارد ما جمع منافع معنوی در خیر دنیوی هست. خیر دنیوی خیر رسانیدن هست. و شر دنیوی شر رسانیدن هست. در کفه ترازو خیر و برکت و معنویت و خدمت خالصانه توشه هست. خداشناسی مهم هست. و خلقت شناسی مهم.شخصی که اصطلاح چشم برزخی ماده دارد و شخصی که چشم برزخی معنوی. و هر دو در یک بر امر مهم.اون نیازی نیست که به او چیزی گویید یعنی دو چشم معنوی بالا او با یک نگاه درون شما را میبیند.اما آنی که هر دو چشم بسته دارد تاریکی پر گشته دارد در شما همان تاریکی خود را میبیند و شما را بد میبیند و ترس میفتد چون در نگاه او آن وحشت تاریکی از معنویت شما بر او نمودار کسی میشود که میخواهد شما را از بین ببرد تاریکی تاریکی میبیند باید انس بگیرد با تاریکی اما چون تاریکی وحشتزا دراو نمودار هست شما را خطر میبیند نه رحمت.حال شخص معنوی وارد میزداید تاریکی سخت هست اما شکننده وارد بر بیرون راندن تاریکی میشود اما تاریکی ریشه گرفته. شخص مقاومت میکند اما اگر کسی وارد نباشد و منابع لازم معنوی را درون خود نداشته باشد شخص حرکت خطرآفرین میکند حتی حمله میکند این بعد تاریکی شدید هست در برابر نور .نور معنوی ابزار شخص تاریکی و  درون شخص معنوی به جنگ هم میروند جنگ تاریکی جنگ حمله ای و زخم زدن زبانی و روحی طرف مقابل هست و شخص معنوی آرامش معنوی خود را انتقال به شخص مقابل میدهد حال شخص معنوی در درجات عالیه معنوی یک نگاه گاهن یا یک حضور در آن و روبرویی تاریکی درون فرار میکند و شخص مدتی تا اینکه دعوت دوباره بشود و بپذیرد آرام هست. یا میتواند همراه کند آن انتقال خوب را یا باز در تاریکی گشاید و وارد کند. پس رتبات معنوی درجات معنوی متفاوت هست.اگر کسی  وارد نباشد خود و طرف مقابل را ضربه بیشتر میزند اما اگر مراتب او در معنویت بالاتر باشد یا سطوح اشخاص عالیه معنوی نگاه او حرف او بدون حرف زدن بدون حتی نصیحت. وارد هست اما سطوح فرق دارد.و در بر فرد معنوی غرور نمیشود تازه هر چیزی بیشتر کسب معنوی کند خود را بیشتر در این راه خدمت گذار میداند نه جنبه غرور معنوی که سقوط میدهد.

بهترین طریقه راه هستی و زندگی  بخش ترین امر حقیقت طلبی هست. و تدبر و تعقل و فهمیدن.بهترین دانایی اندیشه بر آنچه که گفته میشود هست. و بهترین اندرز و حکمت خواندن با تدبر و تسلط بر  کتب و اندیشه و دانش افزایی هست. فهم آیات. فهم کتب. فهم و تمیز دادن. اگر کسی کتابی را قبول داشته باشد باید احکام آن کتاب را یعنی آیات و تفسیر معنی را خوب درک کند .اگر کسی کتابی را قبول نداشته باشد باید علت قبول نداشتن آن را بگوید والا حرف او بی معنی و بی تایید از تمیزی دانش  رد میشود.اگر کسی امورات را درک نکند حتی اگر زمین به غیر آن تبدیل شود هم باز همان نگاه کار مهمی نیست را خواهد گفت. زیرا در همانم خواب میماند اما خواب اندیشه و تفکر.اگر کسی به خلقت توجه نکند و اگر کسی دایه دار اندیشه ای باشد اما شاخک های حواس او تحریک نشود که اموراتی هست. شاخک تفکر حس یافتن و فهمیدن حقیقت هست. والا مورچه هم شاخک دارد انسان هم شاخک دارد منتها شاخک انسان در مغز او حس فهمیدن اوست و مورچه در پیدا کردن راهش.راه تفکر به یک سیستم وصل هست. اما کیفیت آن چندین برابر است اما اگر آن کند شد همانند مورچه کمتر میشود انسان با همان لقب اشرف مخلوقات.انسان اگر دایه دار عقیده ای شد بعد در همان عقیده هم در امورات کند بود معلوم هست سپر جنگی تن کرده و فقط میخواهد بجنگد.اما سپر ایمانی حس قوی ایمانی و حس قوی از امورات و چرایی ها خود پاسخ دهنده همان امر میشود.پس فهم کتب مهم و فهم آیات مهم . و فهم امورات مهم هست.والا برای آن دسته افراد هیچ فرق نمیکند از چه کتبی گفته شود. چه اموراتی مکشوف شود یا چه شود فقط میشود سپر جنگی و جنگ و نزاع. اما در گفتمان و فهم کتب و فهم امورات و فهم آیات و تسلط کتب. به هر زبان خوانده شود پری معنوی شما را به حقیقت روانه میکند حال اگر زبان شما هم در آن امر قوی شد خب این بسته به کاری که انجام میدهید هست. اما  دلیل برتری نیست دلیل برتری پری معنوی هست.زیرا پیامبرانی بودند که خواندن نمیدانستند. یا همان زبان خود میدانستند. یا همان سواد آن زمان هم داشتند اما بر اساس گفتارشان از صد باسواد دایه دار بالاتر میگفتند اما آن را دانایی خدا میدانستند زیرا به خدا فرامیخواندند نه به خود. خود یعنی مرا با خصوصیات من بخواه اما برای خدا یعنی برای خدا من به تو و تو به دیگری راه سعادت را بیان کن.پس آنچه خدا دهد نیکوست و آنچه نیکو انجام گیرد  بر دیگری نیکویی و سواد من بیشتر و علم من افزانتر قدرت طلبیست اما سعی بر علم افزایی جمعی بهترست و علم با فایده بهتر از کسب علم به درون خاکدان برای خود بردن هست زیرا آن فایده رضایت خداست و آن برای خود فقط هست.کدام افضلتر هست خرد جمعی و دانش  را به دیگری هدیه معنوی دادن.

مسائل خلقت و جهان شناسی و مسائل انسانها و زندگی آنها به اندازه خود جهان نیاز به شناخت دارد .این شناخت به دو صورت هست شناخت حقیقت ها. و شناخت اینکه هیچ چیزی از حیات انسانها نابود شدنی نیست بلکه حیات امری هست که اسرار خلقت در آن هست.هر چقدر به ارزشها چون معنویت . هنر.و  اینکه انسانها در آن کاری که انجام میدهند ارزش پیدا میکنند. مثال یک هنرمند که در قلب انسانها جای میگیرد. یک هنرمند بر اساس کاری که برای خنداندن.که خود یک هنر هست چه رشته های مختلف هنری هر کدام ارزش خود دارد.از خنداندن که یک کار هم تفکری میتواند باشد هم یک امر خنده برای زمانهای سخت تاریخی و یا خواننده موسیقی که این نوا در روح انسان میتواند در جهان و بعد آن از حالت معنوی.تا موسیقی روح افزا در اینکه هنرمند هر کاری که انجام میدهد چگونه و چطور انجام میدهد.پس هنر و هنرمند و معنویت و امورات برای درون انسانها یک امر  جای گیری درروح آنها میگیرد. پس ارزش آنها در روح دیگران جای میگیرد و یک بعد دیگر آن تفاوت روحیات انسانهاست. انسانها تمیز دهنده کیفیت از آنچه دریافت میکنند میشوند.که خوراک فکری هنری و معنوی به آنها چه حسی میدهد.پس هر کاری و ارزش هر کاری را مردم انسانها میفهمند حالا تخصصی آن و غیر باز فرق دارد اما تخصصی آن هم میزان ارزش آن را مشخص میکند اما در غیر آن اثری که در روح دریافت کننده میگذارد مشخص میکند.برای همین ناخود اگاه این قداست در هر  امری مشخصه ای دارد. قداست انسانی  و ارزش انسانی حالا غیر آن باز میزان شخصیت فرد و آنچه میکند.

بهترین آموزه آموزه صلح و مهربانی هست.بهترین روش روشی هست که در آن مهربانی بگسترده وجود انسان گستراننده شود.و بهترین تعلیم تعلیمات مهرورزی و عشق به هستی و کائنات هست. آنچه میدهید دریافت میکنید.و آنچه در هستی هست که عشق هست به شما هدیه میشود.در این ساختن شما همراه ساخته اصلی میشوید. ساختنی از آنچه هست به شما برگشت میشود. آیا امری نو را ساختن بهتر از امری هست که وجود دارد. امری که وجود دارد امریست که هست همراهی شما نو ساختن آنست آنی که نو بسازد نو دریافت میکند و آنی که کهنه را نو نکند در ساختن قبل خود مانده است.و این یعنی بهتر شدن از آنی در قبل.قبل آن شما بیست درصد عشق در کائنات را دریافت کردید و آن را به 50 رساندید. اگر بیست را به ده رساندید این در شما اثر بدتر دارد نه بهتر.اما بالا بردن آن یعنی رسیدن به همان و بهتر کردن همان هست که همان بوده و ارتقای آن در نو هست نه کهنه آن.این حالت بد اگر در عملکرد شما به شما رجوع کند باید به سمت بهتر آن حرکت کنید و اصلاح آنچه به شما بد برگردانده میشود.این در سطوح بالای همراه شدن به شما در یک برزخ جسمی سخت برگردانده میشود همان حالتی که از صد آتش بدترست.حالت برزخ بد روحی بدتر از هر نوع آتش هست. روح در یک حالت بد آنقدر سخت میشکند که شکنندگی آن از صد باره آتش بدترست. پس  یک جا را اشتباه رفته اید.و آن را اصلاح باید کنید تا  از آن حالت به حالت قبل و رفتن به سمت حال خوب حرکت کنید.این حقیقت برزخ روح در ماده قابل دریافت هست.که به آن دریافت شما آن چه گفته میشود میرسید. که حالت برزخ روحی بد سختتر از یک حالت قرار گرفتن در آتش هست. زیرا روح به حالت بد در وضعیت سخت در می آید.پس باید به حالت قبل و رفتن به سمت حالت بهتر حرکت کنید .مخصوصان افرادی که زودتر گرفتگی میشود به آنها در سطوح بالاتر این حالت را قبل آن حالت برزخ روح دریافت میکنند و دریافت آنها سرعت به سمت حالت قبل و ارتقا میرود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد