فانوس-23

1-مهربانی بهترین هدیه ایست که خداوند برای درون انسان قرار داده که در برون آن را میتوان به دیگری هدیه داد.

2-ترس و ترسانیدن بدترین چیزیست که بشریت باید از آن دوری کند زیرا خداوند مهربانست.

3-هدیه چیست گاهی یک جمله بهترین هدیه است و آن در درون دیگری حس خوب را کاشتن هست.

4-رضایت خدا مهمترین امریست که میتواند سرچشمه به دریا باشد اگر چشمه به دریا وصل شد عالیست.

5-باور به حیات بعد از موت این نیست که ما نگاه کنیم  که به سیارات و کره زمین و  سیارات که بعد از زمین ما به کجا میرسیم به مثلان ماه خب در این نگاه ما فکر میکنیم کجا میرویم بالای اسمان کجاست و سیارات این نگاه علمی هست بسیار هم خوبست که علم پیشرفت کرده اما  خداوندی که قادر هست این همه سیارات بیافریند خلق کند عالم ارواح را هم در طبقات فرا دید علم بشر خلق میکند شاید از نظر علم با منطق علمی رد شود و انسان فکر کند خب ما این سیارات بعد این آسمان را داریم پس طبقات آسمان کجاست و روح به کجا خواهد رفت اما خداوند را شناختن و پی بردن به اینکه خداوند قادر هست پس اسرار علمی ارزش خود دارد و اسرار معنوی ارزش خود را دارد این بستر پر مبحث ترین میتواند باشد اما نتیجه آن مهمتر هست پس عالم بعد موت با وجود علم و سیارات و اینها میتواند دو وجه  معنویت و علم باشد چیزی که در آن میتواند سرچشمه کوبیدن ها و جستن ها باشد

پس انسانی شبیه دوستی که انتخاب میکند میشود.مثال شما دوستتان شبیه شما نیست اما رفتار او در شما عملکرد میکند.عملکرد دوست شما تاثیر رفتار او میشود در شما. پس انتخاب دوست خوب میتواند شما را رهنمود کند به رفتار او. مثال شخصی میگوید من از فلانی تعلیم یافتم و او را یاد میکند به نیکی .در او تعلیمات او خوب بوده. و پذیرفته تعلیمات او را و بعدان از او به نیکویی یاد میکند.حال دوست شما خدا باشد شما رفتار خدایی پیدا میکنید. خداوند سخاوت هست. خداوند عادلست خداوند قادر هست.خداوند روشنایی هست .روشنایی یعنی در همه امورات درست عمل میکند.میگویند شخصی خدایی هست.یعنی چه یعنی رفتار او سکنات او چهره او همه اعمال رفتار او مثبت هست.اصلان مثل زشتی زیبایی صورت به عنوان نماد زیبایی شناختی و زشتی نیست. گاهی یک شخص چهره خاصی ندارد اما آنقدر جاذبه چهره او شما را جذب میکند که نگاه به چهره او نمیکنید که چه شکلی هست او در درونش و برونش خدایی عمل میکند. خیریت میخواهد شما را به دره نمیندازد . خب روی خود کار کرده. مثال شخصی از اول شروع به کاری میکند همه امورات آن کار را نمیداند تا پیشرفت کند. آنقدر دوست شما در شما تاثیر میکند که شما شبیه او میشوید.اگر انسان میمیرد روح او کجا میرود.حال اگر انسانی روح خدایی داشت روح او کجا میرود.آیا میشود روح خدا را کشت خیر.آیا میشود روح را کشت خیر اما جسم کشته میشود مرگ یا هر چه که فکر کنید عمر پیاله و پایان دارد اما روح کجا میرود.روح مترقی و خدایی سبک پرواز میکند و سنگین نیست آنقدر سریع از زمین مردگان میکند که  انگار منتظر رسیدن به حضور ملکوت الهی هست.روح درگیر و سنگین هنوز درگیر هست چه شده چه اتفاقی افتاده.سرگردان هست بار پرواز سنگینست.این که ملموس هست.حتی تجربه کنندگان مرگ در دستاویز جسم هستند اموراتی را میبینند چون روح جدا نشده .حالت بین موت و حیات هست.اتفاقات را میگویند. اما تا کجا خیلی حالت مرگ نزدیک میشود تا رفتن قسمتی برگشتن هست حالت وخیم مرگ.حالت وخیم تجربه کنندگان متفاوت هست. تا کجا رفتند و چقدر میتوانند بگویند.روح خدایی سریع میرود کاری ندارد چه شد چه بوده چطوری مرده.خیلی مشتاق رسیدن به ارواح مترقی و دوستانشان هستند آنها چشم انتظار حضور آنها در بین ملکوت الهی یا آسمان فرای دید ما هستند.آنها هم همان ما ها هستیم که الان جسم داریم آنها از قید جسم آزاد شدند قفس را شکستندو رسیدند منتها قبلش درست و خیریت و زندگی مفید داشتند.آنقدر دوستان در انتظار خوبانند که حاضرند ملکوت را هم درنگ موقت کنند و دیدار دوستانشان آیند یعنی از جایی که اگر به آنها گویند بیایید دوباره قفس تن کنید حاضر نیستند. مگر امر خدا که هر ممکنی را ممکن میکند و اسامی مختلف روش های مختلف دارد. نه تسلسل نه تناسخ بلکه اصل برابر اصل همان.برای امری مهم.حال چندو چون آن سنگین هست.گاهی فردی شباهتی با فردی میابد مثال یک تصویر قدیمی از شخصی کنار او می ایستد میبیند مو نمیزند.اما پرتره ها و نقاشی ها زمان کشیدن آن مهم هست.یا نقاشی مکاشفه ای کرده کشیده.این هم صاحب نظر دارد. و کارشناس.اما اینکه این روند برای چه هست. گاهی افرادی کاملان رد میکنند و یک زندگی را متصور میشوند.گاهی مثال اسامی مختلف برای ان میگذارند. مثال تولد دوباره از امری در نو شدن. گاهی تولد دوباره به خواست خدا.گاهی هم شکل آن اتفاقی و ناگهانی و گاهی هم توصیفات گوناگون از نحوه آمدن بعضی افراد از گذشته به آینده. گذشته یعنی تفکر انسانی ما والا گذشته در حیات بعد از موت زنده تر از حیات فعلی ماست.هیچکسی برای خدا نمیتواند خط کش بگذارد و با عقل بشری برای خدا حکم کند.مگر خود را خدا بداند.حال اگر بگویی یک خدایی که برای بشریت میگوید فلان کار را خدا انجام نمیدهد ممکن نیست. اما در نظر خدا هر غیر ممکنی ممکنست.حال برای خدا حکم میکنند خب قدرت دارند یک مگس که هیچ یک پشه بیافرینند خلق کنند عاجزند.حتی بال مگس را که زنده کنند.یعنی پر بزند. مثالست یعنی در خلق مگس عاجزند. مگس هم میمیرد پشه هم میمیرد. پس  جان دارد. مورچه هم جان دارد جانش شیرین خوشست.مثال بارز زیبا در یک اثر هنری که شخصی خلق میکند مثال آنست که چیزی را خلق میکند که جان ندارد. اما زیباست.گاهی مثال اثرهای هنری فاخر  حرف دارد.اما این اثر  چقدر  در آن اندیشه و معنویت و حال هدف مهم بوده. کار درست درست نمود میکند.

وقتی در کتب هایی چه اعتقادی چه سایر کتب اموری بدون نام بردن شخصیتی یافتید انطباق صورت میگیرد جایی که اسرار هست انطباق و جایی که روان گفته شده دیگر فهم آنست.بعضی کتب مثل پازل بهم ربطند که یک خط آن پازل آن را بر هم میزند مثال خیلی مسائل پازلی.اینکه انسان باهوش بتواند پازل ها درست بچیند و برداشت درست بگیرد مهمست. والا میشود روخوانی. ولی درک مفاهیم کتابها هست که انسان را به فهم عمیق آن در سطحی که کشش فکری میکشد ببرد بیش آن باید غنی در فکر شد و اگر آن مرحله نیستید همان که روان هست بخوانید زیرا در بر برداشت غلط گمراهی هست و در بر پر شدن فکری بهتر اما نه خط آخر آن زیرا خط فکری دریاست و بسته به کتاب که چه به شما میدهد معمولان معمولان کتابها آخر هایش باید مهمتر باشد بسته به زمانها.مثلان شما کتاب مکاشفه بخوانید کتاب دانیال بخوانید کتاب انجیل و... اینها و زبور مثلان حالا بین آن و انتهای آن و مفاهیم آن.هر کسی تفسیری کرد حمله نکنید به آن شخص بلکه شما هم نظرتان را بگویید گفتمان شکل گیرد و بهترین آن ارائه به مخاطب شود این مثال کلی جهانیست پس با مطالعه بالا به امورات بروید تا ارزش دانش شما به گفتمان آرد یا حرف آن شخص که در آن زمینه بیشتر و تکمیل تر هست را گوش دهید. مگر آنکه گفتمان سنگین که دو شخص سطح دانش بالا در امورات کتاب یا غیره با هم مباحثه کنند توش مسائل خوبی یا دانش افروزی روشن میشود.و هر سطحی از دانش بالاخره گفتمان کنید این خوبست نه دعوا بلکه گفتمان.اختلافات هست اگر دو اعتقاد باشد در گفتمان مهم اینست که به مخاطب نتیجه را واگذار کنید نه رینگ مبحثی بلکه نتیجه قضاوت را به بیننده دهید.

/با یاری آنکه دانای کل هست و دانایی اش به وسعت دریایی بیکران/

هر گاه هر انسانی که بدنبال کشف حقایق رود در پرتو دانش و تحقیق و یاری خداوند به مکشوفاتی رسد البته این مکشوفات اموری هستند که انسان را به هدایت آنچه باید شود برساند یعنی  اعتماد بر خداوند اصول پایه ایمان او باشد هر گاه اصول پایه انسانی درست شد سعی در بهتر کردن اعمال خود کند و آن را جوری روشنایی بخشد که نه شک کند نه ترس بر او مستولی شود. هرگاه شک و ترس در انسان  ریشه دواند روشنایی وجود او به تیرگی رفته اما یقین کسی که به خداوند اعتماد قلبی تفکری داشته باشد خداترسی نه اینکه خداوند ترسناک هست نه این ترس از اینست که اعمالش مورد توجه خداوند نباشد والا مورد توجه خودش باشد اما مورد رضایت خداوند نباشد مثال سیبی هست که خوش رنگ هست خوشمزه نیست و کخ زده هست پس ایمان قوی داخل سیب را کخ زده نمیکند بلکه عیب ها را بر طرف و آنچه حاصل میشود نیکو و ارزنده هست.هر گاه دچار برزخ زمینی جسمی و روحی شدید یعنی یک جا یا علت های کاری شما درست نبوده و باید ان را در رضایت خدا درست کنید.برزخ روحی بدتر از آتش جهنم هست. زیرا برزخ روحی آنچنان شما را میسوزاند که هیچ آتشی نمیسوزاند.برزخ روحی سرگشتگی جسم و روح در عالم ماده هست .این برزخ یعنی شما در یک مرحله از پاک سازی باید پیش رفته و از آن در بیایید.چه کاری انسان را از برزخ روحی جسمی در میاورد کار خوب و ارزنده و درست هست.اگر شما اموراتی را اشتباه روید برزخ جسمانی شما مستولی میشود باید ببینید کجا را اشتباه رفته و درست کنید و نیکی را سر لوحه گیرید با راهنمایی خداوند هست که انسان به سر مقصد درستی میرسد.آفت همه چیز برتری جویی هست.نیش زبان.بدگفتاری.بدرفتاری.بی محبتی.بی مهربانی.زخم زبان خیلی بد هست روح را تاریک میکند.راهنمایی. ارشاد هر اسمی که در هر نموداری گفته شود آنهم با درستی آن شخص در انسان تبلور روشنایی هست.پس زخم زبان بد هست اما راهنمایی با یاری خدا به دیگری خوبست. مهربانی. و روی خوش خوبست ترش رویی و بد اخلاقی امریست که افراد را ناراحت میکند. کدام خوبست خوش رویی همراه با ایمان .ترش رویی و بداخلاقی صفات بد هست. هر صفت بد باعث میشود شما  در برزخ جسمانی روید. صبر.حوصله.استقامت.کار کردن روی خود.و دیگران.محبت.پرهیز از خشم. غرور.غرور آفت هست. غرور  کاذب یعنی غروری که شما را خشمناک میکند.اما خشوع و صداقت و با خدا بودن شما را از غرور میزداید غرور باعث سقوط و خشوع باعث صعود میتواند در کنار اصلاح امورات دیگر شما به یقین اینکه دارید بهتر میشوید برساند. اما غرور خشم. خشم  حرکت سریع حرکت سریع پشیمانی. پشیمانی برزخ. برزخ ساخت برزخ دیگر. برزخ دیگر سخت. اما انسانی که میداند خداوند مقتدر هست و مهربان و عادل شک نمیکند بلکه میداند خداوند دقیق و منظم عمل میکند این نظم خداوند را افراد با صبر در میابند و الا افراد غیر صبور آن را جور دیگر معنی میکنند.

/با یاری  خداوند  مهربان و خداوند خوبی ها و عدالت ها و راستی ها/

آموزه خوب ابلیس را خشمناک میکند. ابلیس نمیخواهد مخلوقات خدا سر منزل درستی گیرند هر امر خوبی را یا تداخل بد میکند یا وقفه میکند یا شک میندازد یا سعی بر خراب کردن آن میکند نیرویی که در صف ابلیس قرار گیرد در همان صف به منزلگاه بدی میرسد و هر نیرویی که در صف خداوند قرار گیرد به سر منزل نیکویی و روشنایی میرسد.عدالت خداوند عدالتی هست بر پایه دانایی کل او و عدالتی که انسان از خدا طلبکاری میکند عدالتی بر پایه وسعت تفکر دانش دانایی خود. کدام یک کفه اش سنگین هست دانایی خدا که اگر یک آن انسانی باشد بینهایت آن دانایی خداست.پس خداوند میداند که هر اتفاقی در جهان بشری علت و اتفاق آن چیست؟و هر علت و اتفاقی و ظلمی و مهربانی را میداند.ریز آن را میداند.و انسانی ریز و امورات را نمیداند یا حدس میزند یا فکر میکند علت آنست. یا تفکر میکند اما به همه آن نمیرسد.چون خداوند دانای دقایق ها و ساعت های رفته و نیامده هست.حال انسانی ساعت بعد خود را نمیداند اما خدا میداند پس ظرف بزرگ آن خداوند هست به مقدوراتی که ارزانی دارد.این ارزانی مسائل و اتفاقات ارزانی داشتن خداوند هست.زیرا اگر انسانی گوید من آن را میدانم خود را دانای کل میداند اما از ظرف بزرگ هر چه ریخته شود در دانش پر شدن این ظرف بزرگ هست که وسعت آن زیادست و دانای کل هست و طبق این ارزانی هست که انسان میگوید خداوند مکشوفات. و مسائلی را در کتب بر آینده گفته هست.نه شخص بلکه خداوند.اگر شد من منیت هست اگر شد خداوند میشود دانش بیکران خدا بر آن شخص.پس هر چه در این امر شما ظرفیت داشته باشید خداوند در ظرف شما دانش آن را میگذارد والا در ظرفی که گنجایش ندارد سر ریز و باعث تباهی بشریت میشود خداوند ظرفیت وجودی اشخاص را میداند و به همان میزان میدهد زیرا بیش از آن میزان شخص توانایی ظرفیت آن را ندارد یا ظرفیت او همان میزان هست یا ظرفیت سازی خود میکند و پرتر میشود در اتصال خدا.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد