ای که در خود بیخبر از درون خود میجنگی در نیک و بد از درون خود در جنگی از خود برون درون تو انجمنی در انجمن درون خود تو نیکو صفتی گر نیکو صفتی درون را نیکویی دهد اول ز درون خود پاک شدن روان شود در جنگ خیر و شر درون و برون درست شود و اگر درون تاریک برون روشن بطالت هست اما درون روشن برون روشن درستی هست پس درون سازی نمود آن اعمال هست و اعمال نمو کند بر آرامش انسانی زیرا آنکه خالص بشود خصلت خوبی گیرد در خصلت بد فزونی نگیرد در خصلت خوب اگر روشن گردی در خصلت خوب تو ابر مردی و ابر مردی آنست که ظلم نکنی و ظلم کردن یعنی بدی و اگر حامی مظلوم گردی خداوند حامی تو میگردد و اگر حامی ظالم گردی ظالم چیزی بر تو نیفزاید چون ظلم تاریکیست پس آنی که در ظلم سکونت کند در ظلم میمیرد و در گناه و آنکه در نور ساکن شود در نور اگر بمیرد در نور به سرافرازی آید زیرا آنی که در ظلمت بمیرد در ظلمت درون مرده و آنکه در درستی بمیرد در درستی سرافراز شود.راهنما شود و هدایت درون گیرد و هدایت کننده خود بر ساختن خود و دیگری شود اگر از خودسازی به دگر سازی رسد و از اگر دگر سازی از خودسازی آید نهال دیگری به درستی جوش خورد نه برد نه ببرد نه به امیال نفسانی خود از درستی ببرد.زیرا اگر بی تفاوت باشیم بی تفاوتی مارا در خود میخورد و آنکه خورده نفس خود شود در بدی خورده در خاکدان بود و بیهوده رفتو بیهودگی گرفتو نگرفت بال پریدن به درستی بلکه در خود به انکار بمرد در خود بیخود از بی حاصلی در یک قاب هم درون خود برون خود درون دیگری برون دیگری نماندو بیهوده به خاک رفت و روح متعالی نشد.شمع خوبان همه شمعیست که روشن گردد بر دل روشنایی چو خوشتر زاعمال گردد و از همی خفتنو بی حاصلگی در خواب بماند هر کسی که در خواب غفلت ماند.چو بخود زآدمی انسان شدی و از آدمی به انسان سازی در تفکر چو حاصل سازی انسان همی شد و آدم همی شد که در خود جستن و از این جستن خود دگری را جستن زنجیره بگردد همی در خوبی آنکه حاصل ببرد از این راه به درستی به فانوسی گردد نزد خداوند سرافراز و هر کسی از مهربانی خسته در نفس خود واگشته در حاصل خوبی و مهربانی حصاری نیست که جز حصار ساعت شنی که مقوا درون آن گذاشته شود و پر شدن آن توقف کند.
چندنگاه انسان بعد از مرگ. و نگاه های مختلف به جریان بعد از مرگ.ابتدا در رحم مادر جنین رشد میکند جهان پیرامونش جهانیست که در یک بستر فشرده و کوچک است و نگاه دگر آن گستره بیشتری ندارد.و از همان غذایی که مادر میخورد و اینها تغذیه و حس مادر به نوزاد.حال این نوزاد به زمان زایمان و آمدن به دنیا میرسد و حال بستر دنیای پیش روی او دنیایی بزرگتر هست اما هنوز نوزاد و کودک در رشد نسبت به جهان بزرگتری که آمده زاویه دید انسانی که در آن رشد کرده جوانی و پیری هست را ندارد الا به رشد و کمال گرفتنش به دنیای بعد آن که در رحم بوده و این جهان برایش پدیدار نبوده آن لایه دید او حال با جهانی بزرگتر نمود پیدا کرده و در این رشد و کمال هست که به جهان بینی زمین و بعد بعدتر آن که باز مثال لایه ای هست که بزرگتر از این جهان در طبقات روحی مختلف هست نمودار آن آنچه هست که با بیرون آمدن از بستری کوچک به جهان بزرگتر در آن به مطالعه یا اموراتی برسد پس جهان دگر با آن گنجایش برایش لایه ای هست که در این بستر باز هم کوچکتر هست تا آن ظرف بزرگ.حال عده ای نگاه های مختلفی دارند و عقاید مختلف. شاید مثال همان کودک درون رحم آن را چون نمی بینند گویند جهان دیگری نیست که به آن پا گذاریم.یا روح ما منتقل شود.یا همین زندگانی جسمی هست در این فرایند تولد تا مرگ. عده ای با تفکر اینکه انسانهای اسیر زمین در روح در همین زمین سیر میکنند و اسیرند تا از بند آن به آنجا بروند و عقاید مختلف هست که تونلی یا یک حفره نورانی تا به آسمان میرود و انسان کشیده میشود به بالا.و حال تا این مرحله را میگویند چون مرگ قطعی نشدند و روح آنها بازگشت کرده و اموراتی را در حالت بین مرگ و زندگی روایت میکنند یا حالت نزدیک به آن حالت حفره نورانی سر به آن لایه ای که نمیدیدند قبلان حالت نزدیکتر به مرگ از نوع وخامت وضعیت جسمی.یا نزدیک به مرگ باز میگردند اما روایت آن جهان را نمیتوانند کنند.یا علوماتی که در غرب و پژوهشگاه های با قدمت بسیار طولانی در ارتباط با ارواح هست که خود کاری خطرناک و تخصصی میدانند.زیرا بستر مرگ ممکنست فراهم کند. از آن حالت ها.پس راه و روش درست آن به همان روش تجربه کنندگان مرگ هست و رسیدن به اموری که نزدکتر به مرگ بودند.و آن حالت هم مطالعه میکنند عده ای که چه میگویند انها و آنها یک زندگی با ساخت ساز فکری را نمودار میکنند و یک زندگی شبیه به این در کتب خود.اما اصل ماحصل آن اینست که روح به جسم انسانی می آید و جسم یا شکل در ظرف انسانی سخن میگوید بسترش بسته میشود.چون هر چه به جسم اید ظرف انسانی تفکری حرفی آن شخص هست حال با نگاه منطقی آن و بدون آنچه انسانی خواهد به دنیای دیگر با علوم دیگر برسد یا خطرناک بستر صحیح و تدبیر درست متفکرانه آن همان تولد و حیات لایه بعد آن که گفته شد اما گاه انسانها اموراتی را میبینند که نیاز به آن علوم نیست ورود به آن ارواح بلکه بصورت عالی و خوبتر آن امورات مشاهداتی میکنند یا خداوند ظرفیت سازی میکند تا آن زندگی را درک کنند حالت خواب حالت دیداری حالت غیر آن و کلی آن بدون ورود به آن علم از طریق صحیح آن البته بسته به روحیه شخص و قوت او در زمان های مختلف تا قوت بیش یابد و امورات قوت روحی انسان بالاتر رود و به امورات صحیح درست بدون تداخل مداخله در زندگی آنها مکشوف و درست آن بر انسان و انسانها از منطق و درستی روشن شود.
هر تفکر و اندیشه ای که به نفع بشریت باشد خوبست.هر اندیشه ای که سودرسان بشریت باشد خوبست. و هر اندیشه ضد بشری بد است.هر اندیشه ای که خشنودی خدا را داشته باشد خوبست.زیرا رضایت خداوند هست که انسانها را به سر منزل رستگاری و خوبی رهنمود میکند. این اندیشه خوب چه در انسانها گیاهان حیوانات و کمک به بشریت باشد خوبست.مهربانی خوبست آیا مهربانی با تفکر تعقل بهتر هست آری مهربانی با تفکر تعقل عالیست.هر کاری که در آن تعقل و تفکر بکار درست آید خوبست.زیرا در هر کار خیر نیکی ورزیدن به بشریت خوبست.انسانهایی که توان بدنی آنها در معلولیت هست آنها که روشن بین درون نابینایان.کم توانان ذهنی و معلولیت جسمی آنها توانمند میشوند در توان دیگر خود یک نابینا در درون خود جهانی دارد که حس های او هست حس های قوی در مهربانی در هر توانیابی که توانایی خود را افزایش میدهد در معلولیت ذهنی مهربانی و توانمند شدن در کار آموزان آن. و انسانها میتوانند در کمک زنجیره به هم آن رشد و شکوفایی را با تخصص های خود افزایش و رشد دهند زیرا خداوند کمال گرفتن و رشد را دوست دارد.و کمک به هم زیرا غرور مایه آفت در انسانی هست.همه ما باید توانمان را افزایش دهیم در کاری که به نیکی انجامد در هر صنف شغلی و خدمتی و کاری که انسان هست میتواند نیکو کار کند و انجام کار نیکو در بستر خانواده خود شخص به رشد و درستی آن در پویایی و عاقبت نیک هست. زیرا این بستر درخت خانواده زنجیره تداوم نسلها میشود.و آنی هم که در این بستر بتواند خانواده تشکیل دهد و نیکو باشد از رفتار نیکو به عنوان بزرگ خانواده در سر مشق اعضای خانواده میشود زیرا در رضایت خدا بزرگی را نیکویی و سر مشق شدن دانسته و خدا او را جلال و عزت هم در بستر خانواده و هم در بستر جامعه در رفتار و خدمت نسل او قرار میدهد.