محدث معروف دینوری نقل کرده است: هنگامی که امام از بطن الرّمه حرکت کرد، با عبدالله بن مطیع که از عراق میآمد، مواجه شد. وی به امام (ع) عرض کرد: پدر و مادرم فدای تو ای پسر رسول خدا! چه چیز باعث شد که تو از حرم خدا و حرم جدّت بیرون بیایی؟ امام (ع) فرمود:
«إِنَّ أَهْلَ الکُوفَةِ کَتَبُوا إِلیَّ یَسْألُونَنِی أَن أقْدِمَ علیهم لما رَجَوْا مِن اِحْیاءِ مَعالِمِ الحَقِّ؛[7] مردم کوفه نامه نوشتند و از من خواستند که به سوی آنان بروم، بدان امید که (با قیام علیه بنیامیه) نشانههای حق زنده شود
یکی دیگر از بدعتها، چگونگی مصرف بیتالمال بود؛ زیرا در دوران معاویه، بیت المال به عنوان ثروت شخصی او و دودمانش در آمد و کسی نمیتوانست درباره بیت المال از او بازخواست کند.
امام (ع) زمینه را برای افشای چهره واقعی بنیامیه و یاری دین خدا، فراهم دید و با هدف احیای دین خدا قیام و حرکت خویش را آغاز کرد.
معاویه در بیست سالی که بعد از امام علی(ع) زمام حکومت را بدست گرفته بود خفقان شدیدی را در کوفه ایجاد کرده و امکانات را از عراق دور کرده و به شامات برده بود. به همین دلیل برخی از کوفیان با امام حسین(ع) بیعت کردند.
گروه دیگری هم وجود داشتند که وقتی فهمیدند بسیاری از کوفیان به امام حسین علیه السلام متمایل شده اند، با این تصور که پس از برپایی حکومت امام حسین(ع) از امتیازات محروم نشوند و به قدرت و ثروت برسند، به جمع بیعت کنندگان با امام پیوستند.
برخی از کوفیان نیز بودند که دوستدار معاویه بوده و تمایل به حکومت امویان بر دیگر بلاد اسلامی داشتند.
پیوند کوفیان با قیام امام نیز به دلیل فشارهای حکومت اموی بر شیعیان کوفه، نالایقی یزید برای حکمرانی و جایگاه امام حسین(ع) به عنوان محور گرد آمدن شیعیان در کنار ایشان در مرحلهی مکّی حرکت امام(ع) صورت پذیرفته است.
برخی دیگر نیز ضمن دعوت از امام نوشته بودند که اگر به دعوت آنها پاسخ مثبت ندهد، فردای قیامت شکایت او را به نزد پیامبر خدا خواهند نمود. امّا پس از آن که نماینده امام حسین را در کوفه دیدند، اگرچه در ابتدا به نشانه وفاداری با وی بیعت کردند، اما پس از تهدیدهای عبیدالله ـ با یک چرخش عجیبی و با یک عقب نشینی مفتضحانهای ـ نه تنها مسلم بن عقیل را تنها گذاردند، بلکه همان دستهای بیعت کننده، در کربلا ـ علیه امام حسین ـ تبدیل به شمشیر شد.
از موارد این تناقض آشکار در قول و عمل مردم کوفه این بود که پس از شهادت امام حسین(ع) وقتی به خیمههای امام حملهور شده و غارت کردند، یکی از اهل کوفه به فاطمه (دختر امام حسین) هجوم برده، گوشوارهاش را از گوش او وحشیانه کشید، به گونهای که گوش او را پاره کرد. فاطمه دید که آن مرد کوفی به شدت گریه میکند، پرسید چرا گریه میکنی؟
گفت چگونه نگریم در حالی که مشغول غارت دختر رسول الله میباشم؟ فاطمه گفت: خوب پس مرا رها کن، پاسخ داد بیم آن را دارم که اگر من نبرم دیگری ببرد!!
هم چنین نوشتهاند: هنگامی که اسیران اهل بیت(ع) را وارد کوفه کردند، مرد و زن به حال آنان گریه میکردند. امام سجاد(ع) ـ که سخت شگفت زده شده بود ـ فرمود: اگر اینان بر ما گریه میکنند پس چه کسی ما را کشت.
امام حسین (ع) که در معرض بازداشت و ترور توسط مأموران امنیتی بنی اُمَیه در شهر مقدس مکه بود، در روز سهشنبه هشتم ذیالحجه سال شصت هجری از مکه خارج شده و به سوی عراق روانه گردید. امام حسین (ع) پیش از اینکه از مکه خارج شود و به سوی عراق روانه گردد، خطبهای بدین شرح ایراد فرمود: «هر کس از شما که حاضر است در راه ما از خون خویش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقای پروردگار نثار کند، با ما حرکت کند که من فردا صبح حرکت خواهم کرد ان شاءالله.»
در منزلگاه صِفاح، فرزدق شاعر با امام حسین (ع) ملاقات کرد. امام حسین (ع) به او فرمود: «درباره اخبار مردم پشت سرت (مردم کوفه) برای ما بگو. فرزدق گفت: از فرد آگاهی سوال کردی. دلهای مردم با شماست و شمشیرهایشان با بنی امیه، و قضای الهی از آسمان نازل میشود و خدا آنچه را بخواهد انجام میدهد
در منزل حاجِر، امام حسین (ع) قَیْسبن مُسْهِر صَیْداوی را همراه نامهای بهسوی کوفه فرستاد تا به آنان خبر دهد که نامه بیعت مردم با مسلم را دریافت کرده است. قیس، وارد کوفه گردید، اما مأموران ابن زیاد او را دستگیر و از بالای قصر به پایین انداخته و شهادت کردند.
رسالهای هست متعلق به اواخر قرن چهارم از محقق کرکی به نام«التعجب» که طبق مطالب مندرج در آن، کسانی که لباسهای امام حسین(ع) را غارت کرده بودند، به این کار افتخار میکردند و برایشان نماد مسلمانی و تدین بود، حتی آن طایفه را با ابزار و وسیلهای که غارت را انجام داده بودند، میشناختند. نعلین اسبهایی را که با آنها بر پیکر امام تاخته بودند، بر سردر خانههایشان نصب کرده و به آن افتخار میکردند که الان در خرافات هم هست و عدهای خیال میکنند برای دفع چشم زخم است، در صورتی که این، کار قتله امام حسین(ع) بوده، آن ده نفری که روی جسد امام حسین(ع) اسب تاخته بودند، نعلین آن اسبها را به عنوان تبرک و مدال افتخار سردر خانه خود زده بودند.