زرتشت یا زردشت-زَرَثوشترَه) رهبر، پیامبر و اصلاحگر دینی، فیلسوف و شاعر ایرانی بود. او به پیروانش آموخت که هستی میدان نبرد نیروهای خیر و شر است و انسان آزاد است جایگاه خود در این مبارزه را انتخاب کند. آموزههای او، هستهٔ اصلی مزدیسنا را تشکیل میدهد.
در منابع از آذربایجان، سیستان و ری به عنوان زادگاه او یاد شدهاست، اما تعیین دقیق آن ساده نیست و به زعم غالب مورخان و باستانشناسان امروزی تنها روشن است که در شمال شرق ایران بزرگ زندگی میکردهاست—به گمان عدهای از باستانشناسان و مورخان، جایی در محدوده تاجیکستان و افغانستان امروزی.
مطالب موجود در منابع مزدایی دربارهٔ زرتشت، به دو گروه تاریخی و افسانهای تقسیم میشوند. مطالب تاریخی شامل سرودههای خود او، گاتاها، است که کهنترین بخش اوستا را تشکیل میدهد. منابع افسانهای که در طول تاریخ به مرور دربارهٔ او نوشته شدهاند، از زرتشت تاریخی فاصلهٔ بسیاری گرفتهاند. این نوشتهها، در بخشهای متاخر اوستا و کتب پهلوی بازتاب داشتهاند.
در گاتاها زرتشت در جامه مرد خردمندی که خود را در یک مأموریت بزرگ میبیند، ظاهر میشود. او با قدمهای استواری به دنبال ایجاد تغییر است و به صورت شورانگیزی اطرافیان خود را به راستی فرا میخواند. او در این سرودهها، مردم را از پرستش دیوان که آنان را آفریده اهریمن و تباهکنندهٔ زندگی میبیند، بازمیدارد و به آنها وعدهٔ پیروزی نیکان را میدهد.
زرتشت باور داشت که انسان موجودی آزاد است و در تصمیمگیریهای خود اختیار دارد؛ او میتواند انتخاب کند که در کنار نیروهای روشنایی بایستد یا در صف نیروهای تاریکی قرار گیرد. زرتشت این آزادی را هدیهای از جانب اهورامزدا میدانست که از آغاز به انسانها بخشیده شدهاست؛ در عین حال، به خوبی درک میکرد این آزادی میتواند به معنی آزادیِ گرویدن به نیروهای شر هم باشد.
در مطالب متاخر شخصیتی افسانهای از زرتشت ترسیم شدهاست؛ چنانکه جایگاه او را از انسانهای عادی فراتر بردهاند و همتراز ایزدان قرار دادهاند. نوشتههای پهلوی میگویند فر زرتشت از آغاز خلقت وجود داشتهاست، فروهر او ۳۰۰۰ سال قبل از تولدش خلق شد و اهورامزدا در زمان تولد او، تنگوهرش را آفریدهاست. او پس از تولد در ۳۰ سالگی با اهورامزدا دیدار کرد و به موجودیت جسمانی دیوان بر روی زمین پایان داد. بخش بزرگی از مطالب تازهتر را گفتگوهای او با اهورامزدا میسازند که «هَمپُرسِگی» نام دارند. بنا به نوشتههای متاخر، زرتشت در ۷۷ سالگی درگذشت.
از زرتشت به عنوان نخستین فیلسوف شناختهشدهٔ جهان نام برده شدهاست. نبرد نیروهای خیر و شر مضمون اصلی فلسفهٔ او را میسازد که بر بسیاری از مکاتب فلسفی اثر چشمگیری گذاشته و تا امروز اندیشهٔ ایرانی را تحت تأثیر خود داشتهاست. به علاوه، فلسفهٔ زرتشت بر فلسفهٔ یونانی و به واسطهٔ آن، بر فلسفهٔ غرب نیز تأثیرگذار بود. از زرتشت به عنوان نخستین کسی که پاسخی منطقی برای مسئلهٔ شر ارائه کرد، یاد شدهاست.
توافق جامعی دربارهٔ معنی اسم زرتشت وجود ندارد اما پذیرفته شدهاست که این نام باید از ریشه ایرانی باستان Zaratuštra گرفته شده باشد. بیشتر محققان و زبانشناسان قبول دارند که بخش دوم اسم زرتشت، یعنی uštra، باید به معنی «شتر» باشد[۶][۷] اما دربارهٔ بخش دوم، zarat، معانی مختلفی طرح شدهاست.[۸] یک فرضیه این است که zarat از zarant سرچشمه میگیرد و به معنی «قدیمی» یا «پیر» است. در دفاع از این فرضیه، آن را با járant در نوشتههای ودایی، zœrond در زبان آسی و زال در فارسی مقایسه کردهاند. نتیجتاً معتقدند زرتشت باید به معنی «صاحب شتر پیر» باشد. فرضیه دیگر، آن است که zarat به معنی «حرکت کردن» یا «راندن» است. پس زرتشت باید به معنی «او که شتر میراند»، یا در معنی دقیقتر، «او شتر پرورش میدهد» باشد. فرضیه سومی، بخش اول اسم را به معنی «اشتیاق داشتن» و مرتبط با har (پسندیدن) در ودایی میداند؛ بنا به این ترکیب زرتشت معنی «دوستدار شترها» میدهد. در فرضیه چهارمی، آن را به معنی «عصبانی» دانستهاند و معنای کامل اسم را «صاحب شتر عصبانی» پیشنهاد دادهاند. در آخر، zarant را به معنی «زرد» و مرتبط با zairi اوستایی متاخرتر حدس زدهاند؛ با استناد به فرضیه مذکور، زرتشت به معنی «صاحب شتر زرد» است. ریشهیابیهای دیگری هم مطرح شدهاست که به نظر نمیرسد پایه علمی و زبانشناختی داشته باشد.[۹]
زرتشت در اوستا بعضاً «سپیتمان زرتشت» یا «زرتشت سپیتمه» هم خوانده شدهاست. این نام طایفهای بود که او در آن تولد یافت که از اسم سپیتمه، نیای طایفه، آمدهاست. در لغت، سپیتمه به معنای «سفید» یا «درخشان» است.[۱۰]
دربارهٔ مکان زندگی او، در بخشهای قدیمی اوستا هیچ سرنخی به دست نمیدهد که بتوان از آن برای تعیین محل زندگی زرتشت استفاده کرد. اوستا، جغرافیای وندیداد و یشتها این مسئله را آشکار میکنند که اتفاقات ذکر شده در شرق ایران روی دادهاند اما در سنن متاخرتر، محل زندگی زرتشت را به غرب ایران، چون ماد و آذربایجان، انتقال دادهاند. منطقیتر است که چون اوستا در مناطق شرقی در جریان است، شرق ایران به عنوان محل تولد و زندگی زرتشت پذیرفته شود. به علاوه، دو لهجهای اوستایی مورد استفاده در کتاب به لحاظ زبانشناختی متعلق به شرق ایران هستند. هنینگ خوارزم را به عنوان محل زندگی او پیشنهاد دادهاست، درحالی نظر گرشویچ بر روی سغد است. به هر حال توافق جامعی وجود ندارد. میتوان با اطمینان گفت که زرتشت در شمال شرقی ایران زیستهاست و مناطق واقع در جنوب شرقی مانند سیستان به اندازه کافی محتمل به نظر نمیرسند.[۱۷]
جامعهای که در بخشهای کهنتر اوستا توصیف شدهاست هم میتواند در رابطه با محل زندگی زرتشت یاری دهنده باشد. در گاتاها یک مرتبه از «خانمانها و روستاها»[پ] سخن به میان آمدهاست اما هیچ اشارهای به شهرها، معابد و کانالها نشدهاست. این از جمله دلایلی است که از احتمال زندگی زرتشت در تمدن آمودریا و سیستان میکاهد.[۱۸] باستانشناسان تاکنون موفق نشدهاند در تمدن یاز در شمال شرقی ایران هیچ گور یا گورستانی پیدا کنند که این میتواند آن تمدن را به جامعهای که در اوستا توصیف شدهاست نزدیک سازد و همین موضوع تمدن یاز را به یکی از محتملترین گزینهها برای خاستگاه مزدیسنا، یا حداقل ایرانیان شرقی، تبدیل کردهاست.
در ادوار پسین، زرتشت را از اهالی بلخ میدانستند که این موضوع به گوش نویسندگان یونانی هم رسیده بود. در کتب پهلوی که سنت متاخرتری را بازتاب میدهند، زرتشت را اهل آذربایجان یا رگ قلمداد کردهاند؛ در تلاش برای برقراری پیوندی میان این دو، برخی مفسران محل زندگی زرتشت را «ری در آذربایجان» برشمردهاند که با تقسیمات اداری شاهنشاهی ساسانی همخوانی ندارد. دربارهٔ محل پادشاهی ویشتاسپ، محلی که زرتشت به آن نقل مکان کرد و در آنجا ویشتاسپ از او و دینش پشتیبانی کرد، از سیستان، سمرقند و بلخ در سنن مختلف نام برده شدهاست که این آخری در شاهنامه هم بازتاب یافتهاست.[۱۹]
در زمان بارداری دوغدو دیوان تلاش کردند تا با فرستادن بیماریها به سویش، به او صدمه بزنند. اما ندایی از جانب اهورامزدا و امشاسپندان آمد که برای درمان سراغ جادوگران نرود، در عوض دستهای خودش را بشورد و گوشت و کره برای فرزند هنوز متولد نشده خود به آتش قربانی کند. او به سرعت خوب شد. در زمان تولد زرتشت، چنان نوری از مادرش تابید که قابلهها تصور کردند خانه آتش گرفتهاست. خبر تولد زرتشت حتی در میان حیوانات هم پخش شد تا آنها هم بتوانند شاهد زایش او باشند. پس از بازگویی داستان تولد، شجرهنامه زرتشت ذکر شدهاست. او از قبیله سپیتامیان بود، نسلش به جمشید و هوشنگ و از آنجا با ۴۵ واسطه به کیومرث، نخستین انسان، میرسید.[۵۵]
آنگاه که ۳۰ ساله شد، بهمن در نزدیکی رود مقدس دایتی از سوی اهورامزدا به سراغش آمد و او را به گفتگو با اهورامزدا خواند.[۶۴] بهمن به شکل مرد بسیار زیبایی ظاهر شد و در لحظهای که زرتشت از رود بیرون آمد تا لباس بپوشد، با او دیدار کرد. بهمن پرسید: «که هستی؟ از که هستی؟» زرتشت پاسخ داد: «منم سیپتمان زرتشت.» بهمن گفت: «برای چه رنج میکشی؟... برای چه مبارزه میکنی و چه میخواهی؟» زرتشت جواب داد: «رنج من برای اهلَوی (اشه) است، مبارزهام برای اهلَوی است، خواستهام اهلَوی است.» سپس بهمن به او کمک کرد که لباسهایش[ج] را در بیاورد تا بتواند به دیدار اهورامزدا برود. در گزیدههای زادسپرم زرتشت در کرانه رود دایتی در ایران به دیدار شورایی از هفت امشاسپند (که اهورامزدا هم یکی از آنهاست) رفت. ابتدا آنها را ستایش کرد و سپس بر روی صندلی پرسشکنندگان نشست و سوالاتی پرسید و اهورامزدا مستقیماً پاسخ داد. به این پرسش و پاسخ، «هَمپُرسگی» میگویند. در همان روز، از خرد بیپایان اهورامزدا به زرتشت الهام شد.[۶۵]
زرتشت در گاتاها به وضوح از آزادی اختیار بشر سخن راندهاست. او در یسنه ۳۱ اهورامزدا را خطاب قرار داده و به او میگوید «[تو از ما خواستی] هرکس باور خویش را به آزاد کامی بپذیرد.» بنا به آموزههای زرتشت، هرکسی دیر یا زود در عمر خود باید از میان خیر و شر یکی را انتخاب کند. او برخورد میان خیر و شر را به این جهان محدود نمیداند؛ در همه سطوح، چه در میان حیوانات، چه در میان انسانها و حتی در میان ایزدان و دیوان، و همینطور در هر دو جهان معنوی و جهان مادی، برخورد این دو است که اتفاقات را رقم میزند. نتیجتاً، آزادی اختیار به بشر محدود نیست و همه موجودات باید از میان خیر و شر انتخاب کنند. زرتشت آزادی اختیار را هدیهای از جانب اهورامزدا میداند، اما به خوبی درک میکند «حق آزادی» میتواند به معنی «حق انتخاب شر» هم باشد. در همین باب، کلمه اوستایی وَرِنهَ که به معنی آزادی اختیار است، در پهلوی (به شکل وَرَن) به معنی «بدعت» هم استفاده میشدهاست.[۱۱۸]
اما آزادی اختیار میتواند منجر به مشکل دیگری شود: «تمایز خیر از شر همیشه ساده نیست.» این چیزی است که زرتشت عمیقاً به آن باور دارد. در نتیجه، در گاتاها به دفعات اهورامزدا را خطاب داده و از او دربارهٔ چگونگی انتخاب راه اشه سؤال میکند. چنانکه در یسنه ۴۴ میگوید «ای اهورا! از تو میپرسم… کدام یک از اینان که با آنان سخن میگویم، اَشَوَن و کدام یک دُروَند است؟»[۱۱۹] او خود را آن که «اهورامزدا برای هر دو گروه برگزیده» میداند و وعده میدهد که «به سوی شما میآیم تا زندگی را به پیروی از «اشه» سر آوریم.»
مرگ زرتشت در پنجم دی ماه گاهشماری ایرانی واقع شدهاست این روز را روز خورایزد گویند. به روایت برخی از نوشتههای اوستایی، زرتشت پیامبر ایرانی پس از پایان رسالت خود که بخشی از آن آموزش راستی و رستگاری و آرامش به انسانها بود، در شهر بلخ به سر میبرد. او هفتاد و هفت سال از عمرش میگذشت و در آتشکده شهر بلخ به آموزش و راهنمایی انسانها میپرداخت و این هنگامی بود که گشتاسب کیانی، فرمانروایی آن سامان را به عهده داشت. گشتاسب و پسرش اسفندیار از بلخ که پایتخت آن زمان بود خارج شده بودند و ارجاسب فرمانروای تورانی که دشمن دیرینه ایرانیان بود از موقعیت استفاده کرد و توربراتور فرمانده سپاه خود را با لشکری بسیار به ایران فرستاد. لشکر تورانی، دروازههای شهر بلخ را با همه دلاوری های ایرانیان در هم شکستند و هنگامی که اشو زرتشت پیامبر ایرانی با لهراسب و گروهی از پیروانش در آتشکده بلخ به نیایش مشغول بودند حمله کردند و وی را کشتند. زرتشتیان در روز خورایزد و دیماه به آدریان و پرستشگاه روی میآورند و نیایش پروردگار یکتا را به جا میآورند.