آثار زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان

دختر پیغمبر چگونه ای؟با بیماری چه می کنی؟در پاسخ شان پس از آنکه سپاس خدای گزارد و بر پدرش درود فرستاد.آنگاه گفت:

به خدا دنیای شما را دوست نمی دارم و از مردان شما بیزارم!درون و برونشان را آزمودم و از آنچه کردند ناخشنودم!چون تیغ زنگار خورده ی نابرا و گاه پیش روی واپس گرا,وخداوندان اندیشه های تیره و نارسایند خشم خدا را به خود خریدند و در آتش دوزخ جاویدند.

..

ناچار کار را بدانها واگذار و ننگ عدالت کشی را برایشان بار کردم نفرین بر این مکاران و دور بوند از رحمت حق این ستمکاران.وای بر انان.چرا نگذاشتند حق در مرکز خود قرار یابد؟و خلافت بر پایه های نبوت استوار ماند؟ آنجا که فرود آمد نگاه جبرئیل امین است.را نپسندیدند چون که سوزش او را چشیدند و پایداری او را دیدند که چگونه بر آنان می تازد,و با دشمنان به خدا علی نمی سازد.

..

یک زمان قیصر به سر باد غرور

کرد عیسی در قبال او ظهور

بود قیصر مظهر ظلم و جفا

بود عیسی مظهر صلح و صفا

راه قیصر راه و رسم بندگی

راه عیسی راه و رسم زندگی

کرد قیصر مردمان را بندگان

بنده ی خود نی خداوند جهان

همچنین احبار و خاخام یهود

وضع شان یاد آور شرب الیهود

گرچه ناظر بر ستمهای زمان

لیک آرام  و فروبسته دهان

تا که عیسی با ظهورش مژده داد

مژده ی برپایی آن عدل و داد

گفت مردم من بشارت می دهم

با کتابم این اشارت می دهم

گرچه بینی زین امیران کر و فر

حب دنیاشان نموده کور و کر

گر شتر از روزن سوزن رود

مترفی هم داخل جنت شود

عاقبت آن صاحبان زور و زر

با دروغ و با فریب و شور و شر

توطئه از بهر عیسی ساختند

هم صلیبی بهر او پرداختند

..

شاید یکی از راههای شناخت صفات و روحیات یک فرد..هنگامی می باشد که با مرگ..روبرو می شود.

و از این مهمتر آن لحظه ای است که در آخرین دقایق زندگی با قاتل خود روبرو می گردد.

علی پیشوای فکری و مذهبی و سیاسی..در سال 40هجری..بدست ابن ملجم..یکی از متعصبین قشری..شهید

می شود.او از نزدیک شاهد مرگ عثمان و تبعات سیاسی آن بوده است.او دیده است که مرگ عثمان..باعث

بوجود آمدن بحران سیاسی و اجتماعی در میان امت مسلمان..گردید.و در اثر این مرگ..هزاران نفر..بخاک و خون

غلطیدند.او بخوبی می داند که کشته شدن یک رهبر..تا چه اندازه..جامعه را به آشوب می کشاند..و هزاران فرد بیگناه

در اثر این مرگ..کشته و مجروح خواهند شد.اینست که..در آخرین لحظات حیات پرثمر و پر افتخار خود..به شهادت خود

جنبه ی فردی داده و از پیش جلوی استفاده ی سیاسی آنرا می گیرد و می گوید..فرزندان عبدلمطلب نمی توانم شما را غرقه در خون

مسلمین ببینم در حالی که شعار می دهید ..امیر مومنان کشته شد..هشدار!به هیچ وجه نباید جز قاتل من کشته شود..دقت کنید ..تا زمانی

که در اثر این ضربت مردم..پس آنگاه ضربه ای در ازای ضربه اش به او بزنید.اما مباد که اندام هایش را قطعه قطعه کنید!

چرا که از رسول خدا شنیدم که فرمود..مبادا!اندام موجود زنده یا مرده را تکه تکه کنید..اگر چه سگ درنده و هار باشد.

او حتی از این هم بالاتر میرود..لحظاتی تامل می کند ..تا خشم و احساسات دوستان و یارانش فرو نشیند و آنگاه می گوید..اگر قاتلم

را ببخشم..این موجب نزدیکی ام به خداست..برای شما نیز بخشش ارزنده است.پس ببخشایید!مگر دوست نمی دارید که خدا شما را

بیامرزد؟...راستی در کجای تاریخ..چنین نمونه ای را سراغ داریم.راستی این نوع انتخاب و این نوع برخورد..از چه جهان بینی و تلقی ای..نشات

گرفته و منشاء انسانی آن کدام ست؟شاید عمیقترین جمله ای را که در تاریخ بشر برای حفظ ارزشهای بشری و حقوق انسانی..و تنظیم

روابط میان انسان ها..عنوان شده است..و در عین حال نشان دهنده ی شیوه ی تفکر نویسنده ی آن است از قلم علی تراوش کرده است.

آنجا که به فرزند گرامی اش..امام حسن می نویسد..فرزند !خودت را میان خود و دیگری میزان قرار ده! و بنابر این برای دیگران

آنرا بپسند که برای خود می پسندی..و آنچه را که دوست نمی داری برای دیگران نیز نپسند..و همچنان که دوست نداری به تو ظلم شود..

تو هم به دیگران ظلم مکن.و آنگونه که به نیکی مردمان امیدواری..تو هم به آنان نیکی کن.//

آری اینست خاستگاه انسانی.. و علت اصلی و اساسی بینش انقلابی و توحیدی علی.او به خاطر خدا به انسان عشق می ورزد.و بر این اساس آن رابطه

متقابل و دو طرفه را که نگهدارنده ی اساس اجتماع بشری است..توضیح می دهد و سفارش می کند.

 

از کتاب حکومت در نگاه علی(ع)-از زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان

قسمتی از خطبه ی 127

دو گروه در رابطه ی با من به هلاکت خواهند افتاد:

دوست افراطی, که افراط کاریش,او را به راه باطل می برد و دشمنی که آگاهانه از حق من طفره می رود,و کینه جویی اش او را به سوی باطل می راند.بهترین مردم در رابطه ی با من,خط میانه اند,که به آن متعهدند.

قسمتی از خطبه ی 96

امت ها و ملتهای دیگر شب را در شرایطی به صبح می رسانند که از ستم فرمانروایان خود ترس دارند.و من شب را در حالی به صبح می رسانم که از ستم رعیت خود و آنهایی که تحت فرمانم هستند ترس دارم.

قسمتی از خطبه ی شماره ی 3

یا "شقشقیه"

آری,قسم به خدایی که دانه را شکافت, و انسان را آفرید, اگر این توده های مردم حضور نداشتند, و اگر با وجود این یاری دهندگان,حجت تمام نبود,و نیز اگر این نبود که خداوند از قشر اگاه و دانا,تعهد گرفته است,که بر سیری ستمگر,و گرسنگی ستمدیده تن ندهند و سازش نکنند:

زمام حکومتشان را,به خودشان وامی گذاشتم, و مانند آغاز (محرومیت از خلافت),در انتهای کار نیز به آبیاری و توان بخشی(اسلام و مسلمین) ادامه می دادم,همچنانکه متوجه شده اید که :

"دنیای شما,پیش من,بی ارزش تر از عطسه ی بز است"

..

مردم کوفه!مردم مکار فریبکار!مردم خوار بیمقدار.بگریید که همیشه دیده هایتان گریان و سینه هاتان بریان باد!زنی رشته باف را,مانید که آنچه را استوار بافته است از هم جدا سازد.پیمانهای شما دروغ است و چراغ ایمانتان بی فروغ.مردمی هستید لاف زن و بلند پرواز!خودنما و حیلت ساز!دوست کش و دشمن نواز!چون سبزه پارگین,درونسوگنده و برون سوسبز و رنگین,نابکار!چون سنگ گور نقره آگین.

..

بخدا قسم.اگر همه ی جهان (هفت اقلیم) را با آنچه زیر آسمانهای آنست به من ببخشند تا شاید خدای را عصیان کرده و از دهان مورچه ای پوست جوی را بگیرم هرگز چنین نخواهم کرد.چرا که دنیای شما در نظر من ناچیزتر از برگ جویده شده در دهان ملخی است.

خطبه ی شماره ی 136

بیعت شما با من.بی حساب و کتاب نبود.و مسئله من و شما یکسان نیست: من برای رضای خدا شما را می خواهم.و شما مرا برای خواست خودتان می خواهید.

ای مردم-در حالیکه بر خواهشهای خودتان می شورید-مرا یاری کنید به خدا قسم داد مظلوم را از ظالم-منصفانه-خواهم گرفت. و ستمکار را-اگر چه خوش ندارد-با حلقه بینیش در حالیکه مهارش کرده می کشانم,تا به آبخور حق واردش سازم.

یک زمان فرعون استکبار کرد

مردم محروم استثمار کرد

گفت من پروردگار برترم

مر شما را کردگار و مهترم

پیشگویان  زبر دست زمان

آگهش کردند از وضع نهان

که بزودی کودکی اید برون

می کند تخت ترا او سرنگون

گفت فرعون من اجازت کی دهم

که به این دنیا گذارد او قدم

می کشم من کودکان را با ستم

گرچه باشد مادران را در شکم

او نباید زنده ماند در برون

تا کند تخت مرا او واژگون

گفت ماموران من در جستجو

دید باید خانه ها را کو به کو

هر کنار و گوشه ای را مو به مو

باز بینید از جلو از روبرو

زاده شد موسی در ان اوج فشار

داد فرمان مادرش را کردگار

که تو موسی را به صندوقی بنه

در کنار آب نیل ش سر بده

آب رود نیل چو مادران

برد موسی را پی مقصد روان

بود فرعون با کسان و حاشیه

در کنار نیل او با آسیه

دید صندوقی نمایان روی آب

در درونش کودک نازی به خواب

آسیه گفتا شگفتا ای اله

لطف تو او را گرفته در پناه

دست اینان را از این کودک بدار

در پناه خود وجودش حفظ دار

دست برد فرعون و کودک بر گرفت

دست برد کودک ریش او گرفت

خنده کرد فرعون از این بازی او

هم از آن نازی و طنازی او

چون که موسی را از آب برداشتند

نام موسی را بر او بگذاشتند

زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان

ادامه 

پس خداوند حکیم مهربان

آن همیشه یاور مستضعفان

برد عیسی را به سوی آسمان

داد او را در پناه خود امان

باز آید زی زمین از آسمان

در ظهور مهدی صاحب زمان

زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان

مهرماه1329-1379مهرماه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد