مزامیر-71-72-73

 در تو ای خداوند پناه برده‌ام، پس تا به ابد خجل نخواهم شد.
 به عدالت خود مرا خلاصی ده و برهان. گوش خود را به من فراگیر و مرا نجات ده.
 برای من صخرهٔ سکونت باش تا همه وقت داخل آن شوم. تو به نجات من امر فرموده‌ای، زیرا صخره و قلعهٔ من تو هستی.
 خدایا مرا از دست شریر برهان و از کف بدکار و ظالم.
 زیرا ای خداوند یهوه، تو امید من هستی و از طفولیّتم اعتماد من بوده‌ای.
 از شکم بر تو انداخته شده‌ام. از رحم مادرم ملجای من تو بوده‌ای و تسبیح من دائماً دربارهٔٔ تو خواهد بود.
 بسیاری را آیتی عجیب شده‌ام. لیکن تو ملجای زورآور من هستی.
 دهانم از تسبیح تو پر است و از کبریاییِ تو تمامیِ روز.
 در زمان پیری مرا دور مینداز چون قوّتم زایل شود مرا ترک منما.
10  زیرا دشمنانم بر من حرف می‌زنند و مترصّدان جانم با یکدیگر مشورت می‌کنند
11  و می‌گویند، خدا او را ترک کرده است. پس او را تعاقب کرده، بگیرید، زیرا که رهاننده‌ای نیست.
12  ای خدا از من دور مشو. خدایا به اعانت من تعجیل نما.
13  خصمان جانم خجل و فانی شوند. و آنانی که برای ضرر من می‌کوشند، به عار و رسوایی ملبس گردند.
14  و امّا من دائماً امیدوار خواهم بود و بر همهٔٔ تسبیح تو خواهم افزود.
15  زبانم عدالت تو را بیان خواهد کرد و نجاتت راتمامیِ روز. زیرا که حد شمارهٔ آن را نمی‌دانم.
16  در تواناییِ خداوند یهوه خواهم آمد و از عدالت تو و بس خبر خواهم داد.
17  ای خدا از طفولیتم مرا تعلیم داده‌ای و تا الآن، عجایب تو را اعلان کرده‌ام.
18  پس ای خدا، مرا تا زمان پیری و سفید مویی نیز ترک مکن، تا این طبقه را از بازوی تو خبر دهم و جمیع آیندگان را از تواناییِ تو.
19  خدایا عدالت تو تا اعلیعلیین است. تو کارهای عظیم کرده‌ای. خدایا مانند تو کیست؟
20  ای که تنگیهای بسیار و سخت را به ما نشان داده‌ای، رجوع کرده، باز ما را زنده خواهی ساخت؛ و برگشته، ما را از عمق‌های زمین برخواهی آورد.
21  بزرگیِ مرا مزید خواهی کرد و برگشته، مرا تسلی خواهی بخشید.
22  پس من نیز تو را با بربط خواهم ستود، یعنی راستیِ تو را ای خدای من، و تو را ای قدوس اسرائیل با عود ترنم خواهم نمود.
23  چون برای تو سرود می‌خوانم لبهایم بسیار شادی خواهد کرد و جانم نیز که آن را فدیه داده‌ای.
24  زبانم نیز تمامیِ روز عدالت تو را ذکر خواهد کرد. زیرا آنانی که برای ضرر من می‌کوشیدند، خجل و رسوا گردیدند.

 [مزمور سلیمان] ای خدا، انصاف خود را به پادشاه ده و عدالت خویش را به پسر پادشاه!
 و او قوم تو را به عدالت داوری خواهد نمود و مساکین تو را به انصاف.
 آنگاه کوه‌ها برای قوم سلامتی را بار خواهند آورد و تلها نیز در عدالت.
 مساکین قوم را دادرسی خواهد کرد؛ و فرزندان فقیر را نجات خواهد داد؛ و ظالمان را زبون خواهدساخت.
 از تو خواهند ترسید، مادامی که آفتاب باقی است و مادامی که ماه هست تا جمیع طبقات.
 او مثل باران برعلفزارِ چیده شده فرود خواهد آمد، و مثل بارشهایی که زمین را سیراب می‌کند.
 در زمان او صالحان خواهند شکفت و وفور سلامتی خواهد بود، مادامی که ماه نیست نگردد.
 و او حکمرانی خواهد کرد از دریا تا دریا و از نهر تا اقصای جهان.
 به حضور وی صحرانشینان گردن خواهند نهاد و دشمنان او خاک را خواهند لیسید.
10  پادشاهان ترشیش و جزایر هدایا خواهند آورد. پادشاهان شَبا و سَبا ارمغانها خواهند رسانید.
11  جمیع سلاطین او را تعظیم خواهند کرد و جمیع امّت‌ها او را بندگی خواهند نمود.
12  زیرا چون مسکین استغاثه کند، او را رهایی خواهد داد و فقیری را که رهاننده‌ای ندارد.
13  بر مسکین و فقیر کَرَم خواهد فرمود و جانهای مساکین را نجات خواهد بخشید.
14  جانهای ایشان را از ظلم و ستم فدیه خواهد داد و خون ایشان در نظر وی گرانبها خواهد بود.
15  و او زنده خواهد ماند و از طلای شبا بدو خواهد داد. دائماً برای وی دعا خواهد کرد و تمامی روز او را مبارک خواهد خواند.
16  و فراوانیِ غله در زمین بر قلهٔ کوه‌ها خواهد بود که ثمرهٔٔ آن مثل لُبنان جنبش خواهد کرد. و اهل شهرها مثل علف زمین نشو و نما خواهند کرد.
17  نام او تا ابدالآباد باقی خواهد ماند. اسم او پیش آفتاب دوام خواهد کرد. آدمیان در او برای یکدیگر برکت خواهند خواست و جمیع امّت‌های زمین او را خوشحال خواهند خواند.
18  متبارک باد یهوه خدا که خدای اسرائیل است.که او فقط کارهای عجیب می‌کند.
19  و متبارک باد نام مجید او تا ابدالآباد. و تمامیِ زمین از جلال او پر بشود. آمین و آمین.
20  دعاهای داود بن یسی تمام شد.

 [مزمور آساف] هرآینه خدا برای اسرائیل نیکوست، یعنی برای آنانی که پاکدل هستند.
 و امّا من نزدیک بود که پایهایم از راه در رود و نزدیک بود که قدمهایم بلغزد.
 زیرا بر متکبران حسد بردم چون سلامتیِ شریران را دیدم.
 زیرا که در موت ایشان قیده‌ا نیست و قوّت ایشان مستحکم است.
 مثل مردم در زحمت نیستند و مثل آدمیان مبتلا نمی‌باشند.
 بنابراین گردن ایشان به تکبر آراسته است و ظلم مثل لباس ایشان را می‌پوشاند.
 چشمان ایشان از فربهی بدر آمده است و از خیالات دل خود تجاوز می‌کنند.
 استهزا می‌کنند و حرفهای بد می‌زنند و سخنان ظلمآمیز را از جای بلند می‌گویند.
 دهان خود را بر آسمانها گذارده‌اند و زبان ایشان در جهان گردش می‌کند.
10  پس قوم او بدینجا برمی‌گردند و آبهای فراوان، بدیشان نوشانیده می‌شود.
11  و ایشان می‌گویند، خدا چگونه بداند و آیا حضرت اعلی علم دارد؟
12  اینک، اینان شریر هستند که همیشه مطمئن بوده، در دولتمندی افزوده می‌شوند.
13  یقیناً من دل خود را عبث طاهر ساخته و دستهای خود را به پاکی شستهام.
14  و من تمامیِ روز مبتلا می‌شوم و تأدیب من هر بامداد حاضر است.
15  اگر می‌گفتم که چنین سخن گویم، هر آینه بر طبقهٔ فرزندان تو خیانت می‌کردم.
16  چون تفکر کردم که این را بفهمم، در نظر من دشوار آمد.
17  تا به قدسهای خدا داخل شدم. آنگاه در آخرت ایشان تأمل کردم.
18  هر آینه ایشان را در جایهای لغزنده گذارده‌ای. ایشان را به خرابیها خواهی انداخت.
19  چگونه بَغْتَهًٔ به هلاکت رسیده‌اند! تباه شده، از ترسهای هولناک نیست گردیده‌اند.
20  مثل خوابِ کسی چون بیدار شد، ای خداوند همچنین چون برخیزی، صورت ایشان را ناچیز خواهی شمرد.
21  لیکن دل من تلخ شده بود و در اندرون خود، دل ریش شده بودم.
22  و من وحشی بودم و معرفت نداشتم و مثل بهایم نزد تو گردیدم.
23  ولی من دائماً با تو هستم. تو دست راست مرا تأیید کرده‌ای.
24  موافق رأی خود مرا هدایت خواهی نمود و بعد از این مرا به جلال خواهی رسانید.
25  کیست برای من در آسمان؟ و غیر از تو هیچ چیز را در زمین نمی‌خواهم.
26  اگرچه جسد و دل من زائل گردد، لیکن صخرهٔ دلم و حصهٔ من خداست تا ابدالآباد.
27  زیرا آنانی که از تو دورند هلاک خواهند شد. و آنانی را که از تو زنا می‌کنند، نابود خواهی ساخت.
28  و امّا مرا نیکوست که به خدا تقّرب جویم. بر خداوند یهوه توکّل کرده‌ام تا همهٔٔ کارهای تو را بیان کنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد