Hesamshafieian-Poetry

غروب میکند کلمات در صف جمله های پی در پی

حجوم واژه های بارانی نم نم غم زده از شعر

صدایی که میرسد به رنگین کمان افکارم

مردمک چشم درون بارش پی در پی

اینجا خطوط شعر کناره ندارد بلواریست به انتهای پی در پی

..

چند سنگ سفید نوشته از دست رفته

سالهای تولدو وفات از دست رفته

سنگ قبری که فراموشی آدم ها دارد

زیر هر کدام تاریخ پاک شده دارد

روی سنگ قبری شمعی روشن

انگار یک نفر  خوابیده بیدارست

روی هر سنگ قبر نیست گنجشک

پرواز مرده ها  یا حیات بریده ها

حیات زندگی وسعت کدام حیاط خلوت بود

حیاط ها همه آیا گلگاری بود

روی کدام شاخه از خواندن بلبلی سرگشته

انگار قصه ی زندگی آمدنو رفتن ها بود

..

تمام تاریخ شمسی را  کاغذ کاهی ورق زده ام

با میلادی به میلاد خود رقم زده ام

رقم اعداد تاریخ زده رقم های روز و ماه زده

درون تاریخ گمشده از خویشم

زنده اگر چه نمرده از خویشم

روی سر دفتر تمام تاریخم سکوت کلمات

من برگ آخر تاریخ حجوم کلمات

روی مداد شکسته طرح سر گشتگی

گمگشته درون تاریخ روزهای گمگشتگی

خورشید بالای سطوح قلب من

تابش مهر بهمنو مسیر یخ زدگی

برای شعری درون خواب زدگی

درون شعرم لالایی بود آیا

خواب کودکی که میبرد جهان یخ زدگی

روی تمام سطوح زمین جغرافیای خط کشی شده

مرز انسانها را خط کش پرچم قاب عکس یخ زده

قطب های شماالو جنوب استوای گرما زده ی استوار زده

چراغی روشن بر زمین انسانها چراغهای کاهگلی و برجک زده

نقطه های سه نقطه زده هر نقطه را حروف در هم زده

برای گلدان شمعدانی زده ای روی شمع گل شمعدانی زده

امتداد جاده ی شکستن گلدان خاک درون قفس قفس درون خاک زده

پنجره ی مات هوای سرد سرما زده آسمان یک نفر بر صد نفر سلام دوباره زده

برای مخاطب آسمانها سلام ای آسمانهای آدمک زده انسان در ورای درون خود ماتم زده

سیاره ی الو و سلام و خداحافظ با دست تکان دادن خداحافظی زده سلام کن ای جهان آسمانی ها

روی زمین انسان برون از اسمان زده جایی در تقاطع زمین یک نفر زیر آواز زده

صدا کن تمام دقایق عقربه ای میزان ساعت ها را خدا رقم زده ساعت زمین را کجای آنجا بود

مگر ساعت زمینی ساعت آسمان زده ساعت بدون باطری تیک تیک درون عقربه لق زده

عقربه و تیرک دگر مماس انگار شبیه پرنده ای بال باز زده