3 و در اثنای راه، چون نزدیک به دمشق رسید، ناگاه نوری از آسمان دور او درخشید
18 و چون این کار را روزهای بسیار میکرد، پولُس دلتنگ شده، برگشت و به روح گفت، تو را میفرمایم به نام عیسی مسیح از این دختر بیرون بیا. که در ساعت از او بیرون شد.
6 پس رسولان و کشیشان جمع شدند تا در این امر مصلحت بینند.
8 پس خلق و حکّام شهر را از شنیدن این سخنان مضطرب ساختند
11 و خداوند از دست پولُس معجزات غیرمعتاد به ظهور میرسانید،