7 و برای مهمانان مثلی زد، چون ملاحظه فرمود که چگونه صدر مجلس را اختیار میکردند. پس به ایشان گفت،
19 و دیگر شایستهٔ آن نیستم که پسر تو خوانده شوم؛ مرا چون یکی از مزدوران خود بگیر.
22 باری آن فقیر بمرد وفرشتگان، او را به آغوش ابراهیم بردند و آن دولتمند نیز مرد و او را دفن کردند.
36 و دو نفر که در مزرعه باشند، یکی برداشته و دیگری واگذارده خواهد شد.
25 لیکن اوّل لازم است که او زحمات بسیار بیند و از این فرقه مطرود شود.