فانوس-9

1-گوش شنوا و دیده بینا و فکر درست در اختیار کسانی هست که خود را به ناشنوایی.خواب ,و بستن فکر نزنند زیرا هر آنچه درست تمیز داده شود نیکو است.

2-هر کسی برای آنچه در تفکر و بینش و درست عمل کردن تقویت شد هم در ذات و هم در برون درست عمل میکند.

3-غرور مایه آفت و درون نگری مایه برکت زیرا درون و برون زیبایی آن در رفتارست.

4-هر انکسی که بخیل است بخل او حسد او و آزارش هم در سیرت هست.

5-رشد فکری انسان زمانی تکمیل میشود که وفاداریش در عملش در فکرش و در ریزش قرار نگرفتن او باشد زیرا آنکسی که سطح روحی پایینی دارد با لغزشی فرو میریزد اما آنکسی که محکم هست با هیچ لرزشی نمیریزد بلکه ایستادگی او و عملش نیکوست.

6-دوست واقعی کسی هست که در سختی با تو و در  راحتی همفکر تو باشد. معنی دوست عمیق تر از آنیست که هر کسی را دوست پنداریم زیرا دوست واقعی ایمان قلبی واقعی دارد و دوست ظاهری مثال باد هست که با لرزشی میریزد اما دوستان واقعی کسانی هستند که از حال و وضعت خبردارند دوست مراتب مختلف دارد و بهترین دوست انسان خداست.

یک شمع روشن میتواند شعاعی از اطراف خود انسان را روشن کند اما صد آن هزار آن و میلیون آن و... میتواند جهانی را روشن کند فکر ما هم مثل یک شمع هست زمانی روشنایی آن زیاد میشود که بتواند در شمعدان اندیشه ها روشن و روشنی شمع های دیگران شود. هر کسی شمعی روشن کند آن را در ذهن خود بسته نگهدارد مثال آنست که درون خود را فقط بخواهد روشن نگه دارد اما وقتی این شمع بذر تفکر درست در جمع زیاد شد این روشنایی جهانی میشود نجات. وقتی حصار دور شمع کشیدید و سیم خاردار کشیدید. و در را بستید شمع روشن شعاعی از اطراف خود را روشن میکند که به واسطه خود فقط نجاتی میشود کم کم خاموش زیرا درون آن خاک میگیرد و غرور و تکبر میشود که من نجات پیدا کردم و دیگری به من مربوط نیست. اما اگر بازخورد برخوردهای یک جهان مد نظرتان باشد حاصل جمع آن برخوردها جهان برون رفته از خشونت و صرف مادی برون رفت از چرخ دنده ای میشود جهان برای هم برای برخورد دیگری با دیگری و نجات دیگری توسط دیگری دغدغه و فعال شدن روح انسانی از پر شدن از آنچه ذات اصلی انسان هست یعنی برای هم.برای خود میشود نشستن نگاه کردن و من چه کاری از دستم بر میاید برای دیگری. شاید اولین قدم کوچکترین آن یا بزرگترین آن در کاری که انجام میدهید. مثلان شاعرید. نویسنده اید. دکتر.پرستار. مغازه دار. نانوا. بنا.هر شغلی پاکبان و هر شغلی که به آن مشغول هستید. میتوانید در آن انسانیت را بگنجانید.که این نمودار در جامعه دیده شده.با انواع مختلف ایده آن. برای کمک به انسانهای دیگر. ایده ها مهم هستند ایده همسان یا ایده متفاوت.اصلان ایده سازی خودش مهم هست. ایده پردازی در کار خیر.ایده ها مهم هستند. مهم این نیست که شما حالا ایده نویی کار ببندید یا همان ایده زنجیره انسانی را پیش ببرید. مهم هدف آنست. حالا اگر شد ایده نوتر و کاری نو یا همان حرکت زنجیره انسانی.از نمودار آن در امور انسان ها. طبیعت. حیوانات.منابع نسلها برای حیات. و... هر کسی در زمینه ای یا زمینه هایی بسته به توانایی خود حرکت کند میشود زنجیره ای بزرگ در هدفی بزرگ برای رضایت خدا.

فانوس-8

اگر توانستیم خشم را کنترل کنیم یعنی بذر تاریکی را در کوچکترین نمود آن درونمان خشک کردیم.در تحول انسانی نو شدن یعنی دقیقه و دقایق و ساعتهای تو نو بشود در سمت کمال و روشنایی بیشتر اگر یک در جا زدید یعنی یه پله عقب تر رفتید.نو شدن در نو شدن درست و صحیح یعنی من بذر خشم.حسادت.کینه.انتقام.بدی را با بدی جبران کردن.و خشک کردن بذر تاریکی و آب دادن به روح در تفکر کاشتن و نوتر کردن آن در یک پله به سمت بالاتر.یک گوش کردن صحیح یک بینش صحیح یک تفکر صحیح یک حرکت خوبتر.یعنی دقایقم امروزم با فردایم فرق نو شدن در سمت درست را نمودار بهتر کنم.در جا زدن برگشتن هست یعنی من در همان کلام نو میشوم.اما در بعد بازخورد افکارم در نو شدن ها.بذر کلام همان کلامست اما بذری در پرورش ذخیره دانش در پرورش گفتن آن.بذر خشک نشده بلکه بذر همیشگی ماندگار در پرورش آن در  نمودار آن در ذهنیت رشد کردنست.پس کوچکترین بذر تاریکی فاجعه بزرگ میتواند بشود خشم کنترل نشود فاجعه هست.فاجعه آن یعنی من روحم را زخم در زخم دیگران بشوم.اما بذر روشنایی یعنی آرامش درون به برون دیگری.برون روشن در برون ضمیر دیگری.خوشایند رضایت  خداوند حرکت کنیم.زیرا خوشایند رضایت خدا یعنی آرامش درون خودمان.

فانوس-7

روح های بزرگ تفکرات بزرگ هستند.تفکرات بزرگ  در گنجایش روح بزرگ هست.تفکرات مثبت تفکراتی هستند که روح را از خساست در میاورد.تفکرات منفی روح را کوچک میکند.اگر در یک پارچ آب دو برابر آن آب بریزید سرریز میشود. روحی که گنجایش آن زیاد بشود انعکاسش تجلی بزرگی از معنویت میشود.خداوند بسیار بخششگر و عادل هست.بسیار مهربانست.این ظرفیت گنجایشی در هر انسانی میزانی دارد.وقتی شما خیر اندیش باشید دهان شما زبان شما فکر شما همه روح شما در نمودار مهربانی رشد میکند.چون گنجایش شما از ظرفیت بزرگیست که آن را پرورش دادید.دیگر بازخورد برخورد را نگاه نمیکنید که چگونه برخورد شد شما ظرفیت وجودیتان را نمودار میکنید.بازخورد آن ظرفیت طرف مقابلست.اگر کسی لگد زد به شما و شما برگشتی لگد زدی میشوی مثل او.اما اگر  فحش شنیدی و فحش ندادی و دعای خیر هم کردی این یعنی در کمال گرفتن پیشرفت کردید.زیرا  نیش زبان زدن و روح دیگری را آسیب رساندن ظرفیت کوچک درونست.اما زبانی که به درون و برون مهربانست تبلور الماس گونه هست شما مد نظرتان خداست زیرا او ناظر بر تمامی اعمال و رفتار شماست.

فانوس-6

فانوسی ارزش دارد که برای کنار طاقچه نباشد. فانوس یعنی برداشتن درون آن را پر کردن و رفتن در مسیر تاریکی برای روشنایی بخشیدن به آن مسیر اگر در مسیری  تاریک قدم بردارید باید روشنایی درون شما مسیر را روشن کند. صرف آدم چگونه هست چه مسیری هست نباشد بلکه هدف ساختن بنای انسانیت باشد نه اینکه حال یک انسان چگونه هست زیرا ساختن سخت و ویران کردن انسانها آسان.برای همینست که انسانی که تشخیص دهد در آن حس میاید و آنکه بماند در تاریکی ارزش خود را حقیر میکند. فتیله یک شمع وقتی روشن شود میشود شمعی دیگر.اما فتیله خیس خورده را روشن کردن یعنی همان خواب هست.در واقع هنر والا آنست که ساختن را بداند و الا تخریب آسانست ولی تخریب بنای محکم غیر ممکن هست زیرا بنای محکم اساس محکم دارد و هر چقدر تقه در ریشه آن زده شود رویش نو دارد اما در بنای غیر محکم آن بنا ویران میشود.پس هر آجر آن درست چیده شود و آهن همان ریشه آن محکم فرو نمیریزد.بنای ایمان خود را محکم نگهداشتن مهم هست.راهنما شدن به درستی و نیکی و مهربانی و زدودن تاریکی و رفتن به سمت روشنایی در تفکر صحیح و عمل صحیح.

فانوس-5

دری زنگ زده قفل محکمی بر آن. در زنگ زده بدون نگاه بی ارزش و  قفل آن زنگ زده.در بدون کارایی و در بدون کارایی فقط بستن آن.اما در زنگ زده قفل زنگ زده. جلوی آن علفهای هرز. و بدون مصرف و نگاه کردن.در باز میشود و قفل آن برداشته میشود.زمین خالی  پر از علفهای هرز بی مصرف. داخل زمین میشوید. علفهای هرز آن را میچینید. و یک بیل و زمین را با خاک نرم هم سطح میکنید و سنگلاخ ها هر چه سنگ به پای آدمی میخورد را بر میدارید. خسته میشوید.و  باز شروع به فعالیت میکنید زمین هم سطح بدون سنگلاخ و علفهای هرز.حالا زمین آماده هست.بذر را میکارید. بذر آن گیاه میشود و رشد میکند. دانه ها سرباز میکند و گلها را میکارید. و آبیاری میکنید.و کم کم بعد از مدتی زمین خالی و بدون مصرف میشود زمین پر از سر سبزی و گیاه و حالا در آن را تمیز میکنید و جای قفل بر آن بازدید برای عموم آزاد هست میزنید.افراد دیگر در این راه یا مشارکت میکنند و بذری میکارند یا نگاه میکنند و حالا هر کسی رد میشود زمین خالی قفل در زنگ زده بدون توجه نیست حالا یک زمین پر از گل گیاه دیوار پیچک و حوض زیبا و حالا مثلان تختی و استفاده عموم هست. مزرعه زندگی ما همین هست. تفکر ما بسته برای خودمان مثال همان در زنگ زده هست. وقتی باز شد و مفید شد مورد حاصل و بذر دیگری میشود. بی انگیزشی و منافع جمعی آن در منفعت درست و خیر اندیشی هر شخص بالغ و عاقل را بعد از تربیت و تعلیم به آنجا میرساند که زنجیره انسانی ورای دید منافع هست بلکه زنجیره ای هست از  کمک بنی بشریت به هم. این زنجیره رضایت خداست. یعنی انسانها زنجیره ای از کمک به هم. برای هم برای رضایت خدا بشوند.این زمین  میشود حاصلخیز این زمین از خشک بودن به نو شدن میرود.آری در بسته را باز کردن و کوبیدن اولین قدم هست و بعد آن بذر مرحم شدن و مهربانیست بی تفاوتی ها برداشته میشود و قبیله نگری جایش را به جامعه و خانواده بزرگتری میدهد بنام خانواده زنجیره انسان ها بدون مرز و جغرافیا و خط بندی ها.