حقیقت شناسی یعنی بدانیم که مسیح به چه معنایی هست البته در خصوص این حقیقت که مسیح که در عبری ماشیح چون زبان عبری س را ش میگند میشه ماشیح مسیح یعنی مسح شده.مسح چیست؟ مسح روغن مقدسی که تهیه از ریختن بر سر شخص برای امری که تشخیص آن توسط کسی انجام میشود؟ توسط کی. مثلان سموئیل نبی.که داوود را مسح کرد و داوود نبی توسط سموئیل با ارزیابی فرزندان یسی .یسی بیت الحمی.که مردی بود. فاضل. و دارای پسرانی که رشید. و قوی. و البته زیاد.کوچکترین انها داوود بود.توسط ارزیابی سموئیل که میزان پری او در تشخیص مسح از این نه آن نه.و آیا یسی فرزندی دیگر داری.کوچکترین آنها داوود هست. که کار بردن گوسفندان به چراگاه را انجام میدهد. میاورد و تشخیص سموئیل داوود هست روغن بر سر او مسح و حالا روح القدس یا همان روح یهوه. که در دین یهود. عبری. یهوه.نامند.و خود بر یهوه صورت نسازید در آسمان و زمین.تورات.که خداوند انسان را به شکل خود افرید پرانتز معنوی.نوعی از قداست یهوه در یهودیت با اختصار نویسی. و نامبردن. ه. ا.ش.م. ی.ه .و .ه.که حالا نامبردن در جایگاه درست یهوه.مثال طرف صد تا قسم بخورد 90 تاش دروغ قسم بخورد این عقلی میگوید هر 90 تاش بردن نام خدا مشکل که هیچ گناه بر خود شخص هست.خب مسیح عیسی ناصری که از ناصره پرورش یافت و عیسی را هم بیت الحمی تولد بدانند. از مصر به ناصره.در انجا رشد و نمود کرد.و حالا باید مسح شود توسط یحیی که چالش میشود. که چرا عیسی که پسر خدا در مسیحیت و نوع آن تثلیثی نامیده میشود نیاز به مسح یحیی و نشستن روح القدس در او دارد.بگذار چنین باشد و یحیی را مجاب به امر تمعید میکند.زیرا آنچه در رحم مریم هست از روح القدس گذاشته شده. این تمایز در اینست که چیزی که خود روح آن را گذاشته تمعید میخواهد.و یحیی تمعید میدهد. روح در مسیح مینشیند.از سمت بالا.به سمت جسم و حالت روح و قرار گرفتن او را یحیی میبیند.مسح مضاعف.زیرا امری که روح گذاشته.با تمعید در آنچه قرار بگیرد.و شناخت یحیی از سرشتو سر نوشتو سر گذشت یحیی به امر نبی بودن یحیی و رسالت او تایید میگمارد.زیرا الیاس آمد با او چه کردند. یحیی سر از تن جدا کردند.آنهم سر نفسانیت شهوات در امر از بین بردن یحیی.الیاس که شخصی قدرتمند بود که سوار بر اریکه ارابه به سمت اسمان رفت.برای همین منظورن میگند یحیی قدرت الیاس را نداشته. حتما روح الیاس بر او بوده.زیرا شناخت آنچه از تولد دوباره به آن آموزگار یهود عیسی گفت تعجب بر انگیز بر آن شخص آمد.رحم باز میگردیم.امروزه در مسیحیت تولد دوباره نوعی از تولد روحانی یا تمعید یا تغییر شناخته میشود.اما تناسخ میگوید روح شما در شخصیت دیگری تولد میکند.مثال یحیی و الیاس حتی در پوشش چرم یکسانند.و حتی خوراک آنها.خصوصیات اخلاقی و رفتاری جبر مطلق نیست اختیار هست و زمانه و تغییرات آن. اما همان خصوصیات نه شخص دیگر نه گیاه نه درخت. نه مثلان یحیی اسمش بشود قبل ماضی بعید آن الیاس . اسم تغییر کرده اما همانست.این رجعت نامیدن.از رجعت تولد لازمه از ملکوت به معنای دقیق آنست.گیج کننده دوهزار سال بعد هم همینست. چه برسد آن زمان.همان شخص.همان خصوصیات. همان خوراک. همان پوشش.همان ولی قدرت او گفتند یحیی هیچ معجزه نکرد ولی هر چه درباره این مرد گفت درست بود.داره تمعید عیسی مسیح میکند. دارد بشارت منجی میدهد. دارد رسالت عهده خود را میکند در زمانه ای که لازمه نیست کار الیاسی کند.چگونه الیاس از آسمان بیاید او را نجات دهد وقتی یحیی سر تن جدا شده.و ملکوت پادشاهی انتقال یافته.چه جایگاه ملکوتی دارد یحیی.وقتی مسیح باید کار را پیش ببرد توقع کار از یحیی که رسالت کاراو در زمان الیاسی بودنش انجام شده. مثال انست که عیسی برود در زمان الیاس کار کند.رسالت یحیی آنست. و رسالت آن زمان او سنگین تر.و البته بستگی دارد به اینکه آیا در ان زمان توقع دو منجی بوده نه توقع ماشیح منجی همان مسیح بوده.کار دو منجی که انجام نمیداده کار خود را رسالت کاری خود انجام داده بنیادی که امروزه مسیحیت از آن هست.
آنکه رضایت خدا را سبقت بر رضایت مخلوقات دهد بر حسب اراده خدا در جلال خداوند میکوشد و انکه سبقت اراده خلق و رضایت خلق را جوید در همت آن بر کسب منافع زمینی یا حسب پیروزی بر هم کار میکند و آنکه در حسب منافع و مطامع زمینی کوشد در همان راه سرنگون شود.پس کوشیدن در راه خدا یعنی رضایت خداوند نه رضایت خشنودی خلق بلکه رضایت خدا در رضایت مومنان حقیقی ایمانی بر حسب رضایت از آنانی که مورد ظلم واقع شدند هست نه آنی که بره ها را خورده پربار از گوشت آن هیکل اندوخته و زور و ستم روا دارد و پرباری آن را همت خود بداند در حالی که از همت خوردن بره ها پر شود.پس آنی که تکیده و کم استخوان از باد بردن آن شود را خدا مستحکم و آنی که پربار از خونست بر همان پرباری باد ببرد.پس اگر همت در همت خود باشد چه اشکال خورد و خوراند بر دیگری نه از مطامع دین یا مطامع آنچه بیت المال مردم از هر اعتقادی که باشد پر از گناه شود در این راه سختتر بر او رود زیرا راه خدا شوخی بردار نیست هر چند بر مکر های خود خود را از جای برکنند.زیرا مکر دامن صاحب مکر را میگیرد و بذر نو کلام نو شود در هر کلامی برای هر اعتقادی اما آنکه سختی کشد و آنی خندد کدام دنیای بعد اینو حساب یا کور هست یا راه بینا شدن را نیافته یا آنچه بر او شتافتند راهی بوده که میخواستند و اما آنی که راه حقیقت را ترس انگارند در ترس خود از اعمال خود آنهاست زیرا آنی نزد حقیقت طلبی آید که راه حقیقت را خواهد حتی به راهنمایی دیگری.و آنچه عرضه شود بر تفکر جاری گردد و حسب آنچه خدا ارزش دهد والا شود در نزد خدا پس آنچه که عرضه میشود سنجیده میشود اما انچه از آسمان هست سنجیده شدنش بینش تفکر بینایی هست زیرا خداوند در اثار قدرتش بر آسمان نیاز به تایید ندارد مگر آنچه درست هست را جویند و آنچه نادرست هست معلوم شود پس بر آنچه که درست هست نکوبند و بر آنچه که نادرست آید کوبند و این خصومت درون از برون در حقیقت زمانهایی هست که به آن گوشه گیری و زدودن ها و در خود رفتن ها کم ارزش شدن زمینی سعی بر ارزش در مقام آسمانی در راه رضایت مخلوقات خدا آنها که حقیقت را میخواهند بدانند و درست کردار شوند هر چند بر آنها بتوان قدرت رسانه ای یافت نشود به آسانی اما انجام وظیفه انسانی در بر خدا یعنی آنچه رضایت خداست.
خواندن کتب دینی.فهم آیات.آنچه آیات به تفکر انسان جاری میکند.پری معنوی.تفسیر درست و دقیق برای شناخت آیات و درک فهوای کلام.شناخت تاریخ.شناخت کتاب و ادیان.ذهن باز و بدون تعصب بلکه دریافتگر و کشف کننده و مکشوف شونده.ذهن و تفکر تمیز دادن.مکشوفات را از کتب میزان کردن. و حاصل آن از چینش پازل چه بدست میاید. و کلیت امر.دقیقترین. یا پازل آن.و کلیت اینکه آیات چه میگوید. و فهم ان.و پازلی دقیق. کدام دقیقتر به هدف میرساند. اصلان همین معیارها جواب میدهد که کلیت در ربط و سبط آن.نظر شخصی یک مسئله. پری معنوی یک مسئله. و البته به نحوی قبول داشتن کتب در سطوح افراد مختلف بشریت.و همه اینها یعنی رسیدن به هدف. و آنگاه آموزه ها. بشریت.جواب ها.پیشبرد برای امری که به نفع بشریت هست. و در کل آن رضایت خداوند. و کلیت آن مسیری که به نفع بشریت میشود.
12-کسی که به خدا اعتماد دارد نه قهر میکند نه میبرد بلکه میداند هر کاری بر اساس حکمت اوست.شاید چیزی به ضرر شما باشد که خواهان آن باشید و چیزی به نفع شما که آن را دوست نداشته باشید.
13-اگر زندگی شد معده پر شهوت قدرت زور فرق با حیوانات میشود چه؟ اما تفکرست که میزان هر چیزی را درست تشخیص میدهد حتی حیوانات هم متفاوت عمل میکنند غریزی اصل زندگی و آیا شما در پیرامون خود تغییر بر چه اموراتی میتوانید بدهید.
14-اگر کسی را دیدید وحشی بود و از وحوشیت خود میبالید.در انسان که هیچ در آدم بودنش هم شک کنید بسا که روح آدمی خود را هم از دست میدهد این خصلت دریدن.
15-آنیکه به دنبال چهره زیبا هست فردا با یک نقل و شکلات هم تغییر میکند اما آنیکه بدنبال حقیقت هست چهره معیارش نیست بلکه حقیقت را میابد و چون رسید نه با نقلی عوض نه با معیار مادی عوض میشود.
16-آنیکه تو را برای منافع شخصی دوست بدارد فردا هم تو را با همان منافع شخصی عوض میکند.
شخص نجوینده,شخص نکوبنده,شخص نجستن یاب خوابنده.اما شخص جوینده.کوبنده.جستن کننده.نخوابنده ذهنی.با اولین و دومین دهمین شاخک های فکریش به جوشش می آید و دنبال میرود تا بیابد.و در این یافتن هست که افزان و به حقیقت میرسد.اما حقیقت هست که نجات انسانی در آن هست. غیر آن خواب فکری هست. و خواب فکری کسی را بی نیاز نمیکند.اما روشنایی فکری باعث کمال و حقیقت طلبی و رسیدن و مرحم هست.در این امر اگر غفلت شد در آن غفلت هست که حقیقت از دست او میرود و این خسران هست.نقصان را بر طرف کردن. مرحم شدن.و وسعت تفکر.بهترین امر حقیقت هست. حال یک پرتقال نمیتواند نارنگی باشد. یعنی نارنگی نارنگیست و پرتقال پرتقالست.این حقیقت هست. اما نارنگی پرتقال هست و پرتقال نارنگی آنچه ذهن برای خود به خیال بسازد هست فایده ندارد چون حقیقت همانست که هر چیزی اصل خود هست نه اصل آن بزور اصل دیگر شدن.اما در اتحاد نارنگی و پرتقال میشود به مزرعه ای رسید که هر میوه ای خوش و نیکو باشد و در این نیکویی مفید.چرا مثل پرتقال نارنگی زده شد برای اینست که میوه در برداشت خود همان هست که برداشت میشود . اما میوه ای برداشت درست میدهد که درست برداشت شود. برداشت غلط حتی گل را در نگاه فقط خار میبیند. درخت را بیهوده. خورشید را بی فایده.نگاه درست و دقیق حتی خار را زیبا. علف هرز را زیبا و بیهوده را با مصرف میبیند.اما مصرف آن در هرز بودن آن نیست.بلکه در آنست که همانست.علف هرز نمیتواند گل آفتابگردان باشد اما علف هرز هم زیباست. این نگاه ما به پیرامون خود هست. و الا زیباترین آن زشت و زشت ترین آن هم بیهوده هست.اصلان تفکر مثبت خلقت را بیهوده نمیداند.و تفکر منفی حتی حقیقت را بی فایده میداند.پس در حقیقت درست راه یافتن درست و در راه یافتن درست رسیدن درست هست.