فانوس-109

حیات ماده و بدنی شما هست.یک حیات روحانی و روحی شما هست. ماده ساخت هست اما روح اهدا شدنی.روح اهدا شدنی به شما از بین نمیرود اما ماده از ساخت از بین میرود زیرا در آن حیات مادی هست 

 اصلی هست. اما ماده پوسیده شدنی و یا بی جان هست تا زمانی که روح ترک آن کند فایده دارد بعد آن مثال یک مجسمه خشک میشود

روحی که قدرت خود را از دست بدهد مثال جسد بی فایده میشود.

جای بحث دگر دارد.در عمومیت مرگ یکسان هست و فکر انکه حال من کی میمیرم و چگونه میشود بحث دگر

به آنچه میخواهید برداشت کنید میرسد.شما اگر تولد از رحم را  یک مکانیزم علمی صرف بدانید

 مثال ماده فنا شدنی هست.

حیات جاودان یعنی چه؟

 روح دریافت میکنند و دریافت آنها سرعت به سمت حالت قبل و ارتقا میرود.

پس هر کاری و ارزش هر کاری را مردم انسانها میفهمند حالا تخصصی آن و غیر باز فرق دارد

معنی را خوب درک کند .اگر کسی کتابی را قبول نداشته باشد باید علت قبول نداشتن آن را بگوید والا حرف او بی معنی و بی تایید از تمیزی دانش  رد میشود

 و فهم آیات و تسلط کتب. به هر زبان خوانده شود پری معنوی شما را به حقیقت روانه میکند

فانوس-108

آنچه مکشوف میشود را قبول نداریم. این یک حالت هست مثالست ها یا شناخت نیست.

یعنی چه؟یعنی کسانی که مردند.نمردند.بلکه آنها حیات زندگی دگر دارند.چه کهن آنها.چه کهن های انها.چه اجداد انها.یعنی چه؟یعنی شما چه کسی را به زندگی حیاتی خود دعوت میکنید.

  مهربانست.حالا فرصت دوباره اینها مباحث سنگین هست.

بعضی باز سر مباحث زندگی بعد اینجا. و  حالا هر نوع آن از فرصت به انسانها در نوع آن  تفکرات مختلف هست.

 زیرا  شریعت هست اما در آن فضا کخ زدگی زیاد شده.

خداوند صلاح دانسته این دین پایه گذاری شود. حالا از شریعت ما را آزاد کرد. و غیر باید طبق آیات انجیل باشد.

طبق آن هر چیزی گفته شود درست هست. والا غیر آن ممکنست بدعت شود. 

 چون میدانند هر چه گویند میشود.بدون کم و کاست.والا غیر آن کم ایمانی رخ داده و بعد آن هم شبهه میشود.

در بر آن خداست. کاری که واقعی باشد چون بر آن خداست تمام قدرت ها در برابر خدا شکست میخورند چه بفهمند چه نفهمند.

شما در یک جان و یک جسم مشترک از روح زیست میکنید روح شما حتی در جسم قابلیت دارد اما در قوت آن اگر قوت آن درک شود

فانوس-107

هر شخص منجی قبل آنکه بیاید انتظار هست اما وقتی آید و مقابله کند ممکنست بلند شود.

 و ظهور رساند . امورن مقابله هست. زیرا خوش آمد فلان جریان خط حرف نزدن.

بسیار پیچیده هست در جهان

 و نظرات خود میگوید این تمیز ما هست که آن را غربال میکند و سخن حق از درونش بیرون می آید.

 فردا هم روی موج غرق میشویم.اما اگر روی انصاف حق راه برویم هیچگاه غرق نمیشویم

وقتی گفته میشود روح خدا. یا روح الله. الله عربی فارسیش خدا.روح خدا.

 روح خداست. که در مسیحیان بیشتر یعنی تثلیثی ها که کلان هر سه را خدا میدانند و در ان حال یک خدای واحد که پدر آسمانی مینامند.

خدا اگه میخواست روح  اصلی را به آنها دهد جسم آنها میپاشید.

با قدرت.پس  دریافت کردن با ساکن شدن فرق دارد.

یک خدا اعتقاد داریم.حرفی که خیلی زیاد از مسیحیان میزنند اینست که ما هم به یک خدا اعتقاد داریم که پدر میگویند

 همانجا.وقتی میگه مرا ترک کردی یعنی جدا شده. انسان میشد میمیرد روح دگر چه بوده؟ا

طبق آنچه از تعریف روح القدس داده میشود.پس شناخت کتاب مقدس تثلیث.

فانوس-106

از آسمان مرده ها را گوید بیایند زمین باز بر آن حمله هست.زیرا آنچه مکشوف شود و ظهور رساند .

مشکل هست.پس ذهن خردمند تشخیص میدهد.نه روی موج میرود نه غرق میشود بلکه آنچه درست هست را تمیز میدهد.

خالق بوجود میاورد. مخلوق بوجود آورنده نمیشود.

 چون  انسان ماده هست میخواهد وجود خدا را کشف کند و چون ماده هست نمیتواند بحقیقت آن برسد.

جسم ماده آن هست. اما روح آن روح خداست.پس خدا چیزی که بگوید موجود باش همان لحظه موجود میشود.

پس  دریافت کردن با ساکن شدن فرق دارد.

در تصلیب گنوسی های مسیحیت اولیه میگفتند روح مسیحایی او او را ترک کرد شد انسان.

اما در حقیقت فرصت در این امر حالا طبق مصلحت خداوند چجوری چطورش یک فرصت به شخص داده میشود

 دوره پیشرفت علم معنویت هست

زیرا روح شما در آن امانت هست. ماده صورت مادی شما هست. ماده رنگ و پوست و جسم شما هست. اما روح ذات اصلی آن هست.

 مثال یک مجسمه هست.اما روح هست که آن را به حیات ماده در میاورد.

 مهم روش انجام آن است.

در این نمودار عدالت  ملکوت الهی هست.

پس باید به حالت قبل و رفتن به سمت حالت بهتر حرکت کنید .

والا حرف او بی معنی و بی تایید از تمیزی دانش  رد میشود.اگر کسی امورات را درک نکند حتی اگر زمین به غیر آن تبدیل شود

پس تصرف کامل قدرت بسیار بالا میخواهد و فداکاری بالا.

 که بشریت را سوق به هدف متعالی دهند .و آموزه هایی خوبتر که انسان را به اصل حقیقت برساند 

میرود تا بیابد.و در این یافتن هست که افزان و به حقیقت میرسد.اما حقیقت هست که نجات انسانی در آن هست.

و صعود. گمشدگانی که حقیقت را بخواهند . یا گمشدگانی که خواب شیرین را بخواهند و گویند وادی حیرتی نیست. 

چشم کجاست بیند و گوش کجاست شنود.

اگر خواریت زمین خواری ملکوت باشد ملکوت سروری هست 

درهای بسته و باز شدن آن در کوبیدن جستن یافتن میروند.

حصار ذهن بسته خطرناکتر از سلاحی کشنده جمعیست.
 گفت نگاه کنید من اونم گفتند نه اون مال دهکده کناریه اسمش  مبارک بادا هست اونم از آسمان میاد.
پا نهاده اید در مزرعه دیگری که درون او را به آن جلا بدهید.
 بلکه زمانه هایی که مهم هست مسائل به جمعی هست
 نه آدمیان. بلکه خیریت برای خوبی خواستن کل بشریت هست.
سر چشمه گلالود باشد نوشیدن آن را میرباید.
و باز از جایی بزرگتر به عالم بزرگتری میرود. با آنچه در بر خود و اختیارات روحی خود میبرد
با راهنمایی خداوند هست که انسان به سر مقصد درستی میرسد
روح از تفکر در آن جاری میسازد و روح عملی انجام میدهد که تفکر بر آن حکمفرما هست پس در روح خود کار کنید تا در جسم خود عمل کنید و عمل شما آنچنان باشد که در آن رضایت خالق باشد هر چند مخلوقاتی آن را ناپسند دانند
تاریکی میخواهد سقوط دهد روشنایی میخواهد صعود دهد.سقوط خیلی بد سخت هست.
که رحمت هست دهانش رحمت درونش رحمت هست.زیرا خداوند صفات خوب دارد .
حال عده ای نگاه های مختلفی دارند و عقاید مختلف.
 که چه گفته میشود و اولویت  چیست در زمانها بر اولویت های دیگر.اولویت بندی در بر زمانبندی نمود میکند.
پس در حکمت الهی و در داوری عدالت الهی چشم و گوش و رساندن حقیقت خواستار از انسانها میشود نه خواب ماندن نه غفلت بلکه گفته میشود چشم بود گوش بود جستن بود یافتن بود رساندن حق و یافتن  معنای آن بود تایید مسائلی بود.
 که جهت سمتی باشد که به آن سمت خدا میگویند.
حس درست تشخیص درست و آدم در تنهایی دوست حقیقی خود را پیدا میکند بهترین دوست انسان خداست و آنهایی که درست هستند و محبت را یافتن شاید آدم هایی انسانهایی در این زمین نباشند اما محبت و دوستی وفاداری انها هست.
 اگر یک در جا زدید یعنی یه پله عقب تر رفتید.نو شدن در نو شدن درست و صحیح
با سفسطه خواهد گفت  گل نیست  بلکه درخت هست.
 میتوانند ثابت کنند صبر میکنند اما حقیقت را میجویند
توقع پرش به آسمان مثلان چندم در مدارج عالی روحی داشت آنچه کاشتید برداشتید 
چون انسان در جسم اسارت دارد
 خوب و بد هستند 
معنویت در انگیزه خدمت به انسانها هم بکار میبرد و سایر جانداران.

فانوس-105

سگ به مثال در کتب به دشمن گویند که سگ هار منظورن هست.سگی که وحشی شده دست آدم میشود.حال مثال آن بر آدم دشمنی که به مال خریده میشود و به مال درنده میشود و خوی انسانی اش میرود.فاصله انسان به آدم شدن و خوی حیوانی گرفتن در اعمال او هست. یک انسان متعالی میشود.و یک  آدم به هاویه.اگر فلان روح فلان شخص چند هزاران سال پیش  نگریسته شود هیچ چیزی از بین نرفته.اگر به مثال ظهور نگاه کنیم هر شخص منجی قبل آنکه بیاید انتظار هست اما وقتی آید و مقابله کند ممکنست بلند شود. حقیقت هست. زیرا منجی همچنان که نجات دهنده هست. افکار و مقابله ها زیادست.مقابله ها از خیلی امور می آید .امور مادی. امور انکار. امور حال هر کسی آید از آسمان مرده ها را گوید بیایند زمین باز بر آن حمله هست.زیرا آنچه مکشوف شود و ظهور رساند . امورن مقابله هست. زیرا خوش آمد فلان جریان خط حرف نزدن. حال جهان را در یک مثلث ببینید. مثال هرم.این هرم قدرت هست. هرم قدرت بالا میاورد میندازد. در صفوف مختلف هم جریان دارد. اگر کسی گوید نیست. شناخت بر او نیست یا اصلان علامات نمیداند. یا حتی دست. نشان. و در صفوف معنوی و مادی هست و بسیار قدرت زمینی دارند در تمامی جهان در صنوف و  همه مکان های مهم.مکان مهم یعنی پیشبرنده.امکانات وسیع.پول. قدرت.و اموراتی که ابلیس از آن بهره مند میشود. شهوت. قدرت. پول. امکانات.رسانه های بسیار قوی. نیرو.و اوضاع اقتصادی جهان هم دستشان هست.و از آن بهره برداری میکنند.بهره برداری موقعی و فشار حداکثری.فلان کشور وقت تمام هست فلان شخصیت در فلان جا باید بیاید. فلان سمت معنوی. فلان شخص بیاید.خرابکاری بسیار گسترده میکنند تا معنویت بیفتد زیرا مصرف گرایی صرفه بالا دارد.صرفه مصرف گرایی با ریختن اعتقادات می آید.وقتی شخص به حساب و کتاب و بعد و مرگ روح. و همه امورات بی اعتقاد شد. روح انسانی او هم به امورات دیگر گرفته بشود.آدم ماشینی له کننده بالارونده همان هرم در ساختار لازم بر فرمان و امور مهم تا سطوح میشود.خود هرم میداند قدرت خدا را. اما از قدرت ابلیس استفاده میکند و قدرت شیطانی در امورات بدست آوردن زمینی استفاده میشود یعنی همان هرم قدرتمند هم با این شناخت از خدا و زمان ها و کارها نوعی خبر میگیرد اما دقیق نیست زیرا میدانند حتی چه کسی کجا دنیا آمده.چه کسی چطوری شده حسابات کار دارند.میدانند چطوری هست مثال آمدن منجی چطور هست آمدن اسرار پنهانی زیادی میدانند منتها با علوم ممنوعه. اما همه حقیقت را نمیدانند زمانبندی را نمیدانند در انجام کارها. همین ترس آنهاست. زیرا مقابله با آن نمیتوانند کنند.و این اسرار فقط دست خداست.برای همین ناگهانی امور را نمیدانند که چه چیزی دقیق ناگهانی اتفاق می افتد.ولی میدانند چیزی اتفاق میفتد.اما نوع آن را نمیدانند اما طریق ثروت را میدانند و هر نوع آن را هم ممنوعه میکنند و بر میدارند تا دیگران قدرت نگیرنند مثال زمینی و دست اصلی خودشان باشد.پس مسئله بسیار پیچیده هست در جهان.اما شناخت دقیق از بر آورد قدرت منجیان ندارند. مگر طبق آنچه خوانده دست میاورند. اما در قدرت خدا سخت شکننده میدانند خود را اما در مقابل آن قدرت زمینی زیاد دارند.اما محاسبات دقیق از امورات معنوی را در سطوح عالیه آن نمیدانند مگر از اتفاقات اصل کتب مخفی خود.و کتبی که بیرون ندادند و دست خودشان هست.که حقیقت هایی در آن ها هست که نسخه اصلی آن در دل  منجیان و خدا هست که منشور میکند بر دل آنها.