62 پس پطرس بیرون رفته، زارزار بگریست.
55 و چون در میان ایوان آتش افروخته، گردش نشسته بودند، پطرس در میان ایشان بنشست.
60 پطرس گفت، ای مرد نمیدانم چه میگویی؟ در همان ساعت که این را میگفت، خروس بانگ زد.
34 مریم به فرشته گفت، این چگونه میشود و حال آنکه مردی را نشناختهام؟