جنگ چهل سال بعد جنگ اعمال خود آنهاست که دامن خود آنها را میگیرد.جنگ قدرت جنگ ترسی که در حتی جرم نامه زدند.نمیشود گفت بیخودی نگران بودند قدرته چیزهای زیادی داشته.اگر این جنگ را مسیح گذاشته که مسیح صعود کرده بوده.از زمین شر و شرارت پیشگان رفته بوده.جنگ گذاشتن جنگ قدرت بوده. نه جنگ دگر حق را پایمال کردند و حق پایمال شده خودشان را گرفت.معبد ویران شد. زمین لرزه شد.چهل سال بعد اورشلیم به آتش افتاد جنگ.
میبردند و میکشتندو آتش جنگ وسیع در خرابی ویرانی اورشلیم.در زمان موسی نبی نافرمانی کردند ملخ.آن همه بالایا آمد.اعمال کی بود اعمال خودشان مگر فرعون رحم داشت بیگاری میکشید کاخ سازی میکردند پشت مردم کارگر سنگینی آجرها بالا رفتن هیکل های عظیم. مردم در فقر مردم در ستم.فرعون هم توی کاخ عیش و نوش. مردم زیر بار گرما آجر به دوش.گوساله پرستی.صبر نداشتند سریع رفت خب حتما نمیاد غیبت طولانی شد گوساله را بر پا کنید. حالا هارون بیاد مخالفت کنه شهادت میرسانند.موسی از کوه برگشت دید ای دل غافل گوساله پرست شدند.اینها تاریخ هست پر از حرف.مسیح میگوید این خون من خوردنیست جسم من حواریون رسولان ترک میکنند میگویند چه مثالیه وحشت میکنند میترسند و بدشان می آید. خون را ریختند مسیر اندوه خون فشانی جسم نحیف.مسیر خون.جسم را خوردند چگونه با میخ زدند. پا را دست را .مگر در عاشورا چه کردند.مسیح لباس خونین را قرعه انداختند گرسنگی بوده وحوشیت بوده سرکه مینوشیدند سرکه شراب گونه. روسا در کاخ بهترین ها.بهترین هر امر عیش و نوش.گرسنه نگاه داشتند که لباس خونین را قرعه انداختند حالا سوال برای چه کاربردی لباس را تکه قرعه کردند پارچه را.گرسنگی حتی پارچه شستشو و کاربرد زندگی.بعد زمانه مسیح درک میشود.که لباس قرعه انداخته. عاشورا لباس و انگشتر امام حسین (ع) وحوشیت در همان گرسنگی . فکر بسته. تعصب بد.کاری که فرعون میکرد گرسنگی و فقر و طبقاتی شدن میکرد بار بر دوش مردم فرمانبرداری و کشتن و تقدیر از او حتی خود را خدا مینامید قدرت جنبه نداشتن.سیر بود عیش نوش بقیه رحم داشت.موسی و هارون گفتند ما برویم قصر فرعون و او را ارشاد کنیم. فرمان یهوه را اجرا کردند و موفق شدند فرعون با اون همه قدرت را کشیدند به سمت غرق شدن در جهالتش.کی فکر میکرد کسی فرعون را شکست دهد و خداوند فرعون را نمادی گذاشت که جهانیان بدانند فرعون با آن همه نیرو تجهیزات و ثروت و قوای همراه و هر نوع قدرتی که در امر مال فراهم میکرد و چه قدرت زمینی داشت را موسی و هارون به فرمان یهوه غرق کردند.اینجا یعنی قدرت خداوند و پیروزی خداوند بر هر قدرتمند ستمکاری میشود.اما مسیح هفت نمودار روشن در تصلیب کرد پدر اینها را ببخش نمیدانند چه میکنند .دزد خطاکار بقولی وامانده در این حرف به آن ستمکار گفت ببین داره دعا میکنه براتون.آیا میشود یهودا همچنین حرفی بزند.یا در تصلیب جای اینکه دزد بگوید اگر یهودا بود میگفت با من امروز در جهنم خواهی بود.بعدشم زنده بشود بعدشم صعود کند.اگر یهودا بود میمرد انتقال به کجا بود چگونه برگردد .گنوسی ها گفتند که مسیح روح مسیحایی از او در هنگام تصلیب یا امر تصلیب خارج شده.آیا خداوند مسیح را ترک کرده.خداوند که حق را ترک نمیکند.از آن باغ تا محاکمه و تصلیب.حالا گفتند مسیح با آن قدرت بیان موعظه.با آن دفاعیات چگونه دفاع نکرده از خود در مقابل چه کسانی آخر.بگوید پسر انسان بر ابرها کفر بگوید هر چیزی کفر.بگوید من حق حقیقت گفتم گویند کفر ذهن مثال بسته بودن یک فندق جایی برای روشنایی ندارد.بیاید دروس مسیح شناسی گذارد خب در مزامیر تاریخ یهود بوده.مسح.ماشیح.مسیح.میدیدند میشنیدند اما درک نمیکردند.چشمشان به حقیقت بسته بوده.عده ای در اسرائیل پناهنده بودند.بنی اسرائیل ها در زمان موسی چگونه بودند.اصلان موسی کجا بود و اسرائیل کجا.حتی از سرزمین های دور در اسرائیل بودند.سوال چرا همچین سیستمی که اینقدر خشن و آن موقعیت سربازان نشان از گرسنگی بوده لباس خونین قرعه مینداختند.
ببینید چرا پناهنده شدند.چرا طرف از عربستان به اسرائیل پناهنده شده بوده.چرا در قرآن گفته نمیشود بنی فلسطین .باید تاریخ در زمان داوود نبرد فلسطینی ها و ستاره اسرائیل .مربوط به داوود نبی میشود.مشکل اگر حزب صهیونیست باشد که خود ربی ها و دینیون هم درگیرند.درگیری دستگیری و زد خورد میشود.طبق آنچه عمل میکنند با شریعت موسی نبی سازگاری ندارد.نوع زندگی پوشش لباس حتی همخوانی شریعتی نمیکند درگیری علما و دینیون با دولت و قدرت میشود.این جنگ فلسطینی و اسرائیلی جنگ قدیمی هست.از زمان داوود هست.تا زمانی که توافق بشود و زندگی کنند.و بقولی زمان ماشیحایی یا مسیحایی که ماشیح برقرار کند.زیرا منجی ماشیح صلح هست نه جنگ.این خونها چه جنگ جهانی طاعون و اینها بی ربط نیست.با توجه به بلایای زمان موسی نبی و اینکه بفهمند خداوند مخلوقاتش را دوست دارد.اصلا در قرآن هم هست و در ارشادها که جان یک نفر جان همه ی انسانها نجات یک نفر مهم هست.تق تق آدم انداختن و خون که رضایت خدا نیست. تهاجم و خون یعنی یتیم شدن یعنی یتیم شدن را درک کردن.تا فهمیده شود یک کودک یتیم با چه دردی از نبود پدر یا مادر یا هر دو یا خانواده بزرگ شود.درد فقر.درد سختی مصائب.خب گفته شود مسیح گفته آمده ام جنگ گذارم.بعد انکار ماشیح بودن عیسی میشود.چقدر جالب عجیب هست.ذهن باهوش در میابد.که مسیح باید از نسل داوود باشد.خب مسیح ماشیح که میخواهد کسی یتیم نشود.خون نباشد مسیحایی دوره ماشیح شناسی.خب فرمانبرداری میخواهد.فروش سلاح فشنگ و اینها سود آور هست اما بر هم زننده نظم الهی و سرانجام خود آنها که چاله میکنند در همان چاله دفن میشوند.خدا شوخی بردار نیست. تقصیرات را به خدا انداختن روش کهنه هست.تقصیر از نافرمانی هست تقصیر از کشتار هست تقصیر از ظلم هست.رجوع به زمان موسی نبی و بلایا.رجوع به تاریخ انبیا و رجوع به ویرانی اورشلیم. و رجوع به خیلی تاریخ ها.اینکه چاهی کندند که خود افتادند.کتب را خواندن فهم کردن.و همینجوری تا نابودی زمین.جهالت که مرز ندارد.سود برای گرمایش زمین. جنگ برای فروش سلاح. کشتار. بی ایمانی آخر هم یک زمین مثل انگار کسی نبوده درونش.والا هر امری که از خلقت خدا باشد یعنی جان او از خدا ذات خدا باشد فنا نیست اما آثار حیات فنا هست.حالا اسمش را قیامت خود خواسته یا قیامت فاقد امکان حیات یا قیامت برای امر و زمان مشخص.اصلان تعجیل در بلا و قیامت کار جهالت پیشگان بوده. بقیه هم در آن جهالت بسوزنند.یا کار فرهنگی یا معنوی کنند. بیخیالی و خواب آلودگی ضررش در جهان زیست مشترک یکی هست.پس اندیشه خرد دانایی و حالا هر اسمی که سمت به نمودار روشن گرایی و معنویت درست. کار درست. در راستای مفید بودن باشد تنها کسانی بدشان می آید که مثال تاریخ منافع فروش خیلی چیزها باشد که اگر رهنمود درست گوش دهند نه یک ساعته.نه کاری که باعث خود هم نبودن بشود.با عقل کار انداختن بفهمند راه روش ها ی درست زیاد هست و طمع قارونی خاک درون ثروت قارونی میشود.اگر اهمیت برای این امر برای اتفاقا آنهایی که در ناز نعمت و ثروت هستند که حتی صبحانه کم کسری نباشد برایشان خیلی زندگی شیرین و پر اهمیت تر میشود.چون خیلی رفاه زمین و امر اینها آنها بیشتر اتفاقا باید زرنگ باشند نه اینکه نه صبحانه ای نه رفاهی نه خود آنهایی نه یک ساعته ای در قدرت و نه هیچ...