فانوس-120

به نام خدا

یک جنین تا مراحل رشد و تولد.در شکم مادر جهانی دارد به وسعت همان اندازه که درون آن هست.برون از آن جهان بزرگتری هست.از یک جهان کوچک با تفکر شکل نگرفته خواهان توقع تحلیل جهان بزرگتر آن مثال یک پارچ هست که دو سه برابر آن آب درون آن پارچ بریزید.دید ما نسبت به جهان بالاتر همان دید هست. منتها با وسعت رشد و کمال انسانی.که اگر بیش از آن که عالم نامرئی هست.در مرئی دید ما از جهان ماده.بخواهیم به تمامیت آن پی ببریم. مثال همان جنین و نوزاد هست که بخواهد جهان ماده را در رحم مادر برای شما شرح دهد.نوزاد از همان دریچه ای که به جهان ماده می آید رحم در همان تونل که به جهان روح میرود همان حالت تولد را دارد منتها فرق آن در این هست. که هر سن و سالی که برود تولد نویی برای او هست.چه در 1 سالگی چه در 100 سالگی.مثال جشن تولد گرفتن برای او.اینجا مادر و پدر و خانواده به گریه نوزاد از رهایی آن جهان کوچک. لبخند میزنند.آنجا در آن عالم روح تولد شما اگر چه حیرانی گریه درون از جدایی از ماده باشد همان حالت را دارد چون اگر مثال خانواده شما زنده باشند و شما فوت کنید.قبل شما در اجداد شما قبل شما زنجیره خانواده شما فوت زیاد شدند آنجا هستند.حال از این انتقال دریچه نور که مثال تولد هست شما انتقال داده میشوید به جهان روح از ماده میگذرید.حال به هر نوع علت فوت.مثل تولد سزارین و یا طبیعی از نوع آن شما انتقال داده میشوید.شما در رحم مادر یک نوزاد جنین در حال رشد هستید کوله شما همان کوله خورد و خوراک مادرتان هست. همان تغذیه او در شیر او شما را از آنچه از آن تغذیه میکنید به حالت 9 ماهگی میرساند.نوزاد در آنچه میخورد از تغذیه چه حلال چه غیر آن اختیاری ندارد اما بعد تولد شما حال قبل آن از نان حلال شیر حلال خورده اصطلاحا گویند.به دنیای ماده چشم باز میکنید.اینجا جبر و اختیار آنچه اختیار هست کسب آنچه باید دست آورده شود و جبر آن اگر گوییم همان شما از هیچ به خواست خدا به شکل ماده بدن مادی آمدید.این رحمت خدا بر شما بوده. جبر آنچه وارد میشوید. اختیار در آن به وسعت خود شماست. والا خداوند در حق کسی ظلم نمیکند.حال یک کودک آفریقایی در جغرافیای گرسنگی بدنیا بیاید.یا در یک خانواده اشرافی در یک جای دگر.نه آن اشرافیت و نه آن فقر مانع شما نمیتواند بشود از رشد و کمال. در شخصیت هایی که در بدترین نوع در زندگانی از فقر سختی و مشکلات افرادی شدند که جهان را تغییر دادند.و از همان اشرافیت هم افرادی که جهان را آتش زدند.پس خود چه هستی که توانی رشد کنی.والا افرادی از اشرافیت به فقر در آمدند تنها برای انتخاب راهی که فکر کردند درست هست.و در همان فکر درست بودن یا رسیدند که درست هست یا نادرست. اختیار در یافتن حقیقت. و یا سختی. و یا اینکه ناله سر دهند گویند ما در فقر بودیم. در سختی بودیم و نتوانستیم رشد کنیم در رشد آنچه بدست ماحصل تلاش از کمال گرفتنست.اگر بیهوده زیستن مرگ بیهوده برای آنچه مفید نبودید رقم زد. مرگ و زندگی شما در یک زندگی نباتی مادی صرف خورد و خوراک و سایر موجودات رقم خورد این تفکر شماست که متحول کننده جهانست. والا در حیوانات هم یک حیوان همزیستی مسالمت آمیز میکند. و یک حیوان درنده خویی.همان حیوانست با همان خوی و خلق.ذاتی اما این یکی از چالش های عمیق اینست که همان حیوان درنده مثال سگ اصحاب کهف. مثال حیواناتی که عکس ان در نت هست فرق میکند این یک امر عجیب از نظر انسانی هست.تغییر شما در آنچه در پیرامون خود میدهید.از برخورد شما از رفتار شما در یک حیوان هم تغییر ایجاد میکند. یک سگ با صاحبش یا یک پرنده یک گربه و... میبینی حیوان همان گربه هست آن هم همان گربه هست آن همان حیوان هست آن همان حیوان هست.آن همان پرنده هست آن همان پرنده هست. حتی در حیوانات که بعضان خانگی هستند. خلق و خوی درندگی به خلق و خوی رامی و آرامی تغییر میکند.صاحب خود حیوان انسان آرامیست. و غذایی که میدهد عشقی که به انتقال آن میدهد حالا خانواده که انسان اشرف مخلوقات خداست.پدر خانواده مادر خانواده اعضای خانواده.اینجا تغییر اگر بد باشد شما چون اشرف مخلوقیات خدائید میتوانید خود را با تمام سختی ها هم ارتقا دهید.بسته به تحمل و صبر و کمال گرفتن به سمت خوبی. و یا همنشینی با افراد خوب. حالا اگرم بستر شما خوب بود شما کج در آمدید اینم همان اختیار هست خداوند جبر کننده نیست. خداوند عقل به انسان داده.مگر جبری که مکانیزم آن دقیق و مشخص زیست و زندگانی جهان باشد که رحمت هست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد