جهان در بر جنگ پرچم صلح و فانوس روشنایی بخش

ای ارابه ران آرام بران

ارابه را بر عکس بران

برگرد زتاریخ از چو قصه

که زمین دارد پر زغصه

زارابه بران برگرد زتاریخ

نداند کی بودو کی گذشته

نداند کی آینده گذشته

به ارابه ران تاریخ

به ماشین ارابه زتاریخ

اگر ایستگاه هست  توقف

که زمین هست جای بس تاسف

همی باروتو سلاحو جنگهایی

جدایی آدمها از هم در زجنگها

چه آسان میریزنند نقلو نباتی

زآدم رد شدن شد قهرمانی

قهرمان جنگ در پی حمله

همه جانها فدای این حمله

چه جانها که رفت بر تابوت

زتابوت جنگ هست باروت

مانند بازماندگان کابوس جهانی

جهانی که پرچم صلح را کرد آتشفشانی

جهان قدرت از رد شدن ها

خواب زمستان دارد آشفته شدن ها

زخوابی در جهان گر نظر کن

که فانوس روشنایی را روشن زجهان کن

جهان همی در شب زنوری

زنور فانوس همچون طلوعی

شاعر-حسام الدین شفیعیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد