صبح خورشید میتابد
ظهر خورشید بیقرار استو غروب میروداین ها برای خورشید نیست برای ما هستبند زمین هم خورشید میرودتنگ زمین همینستتنگ ماهی دارد و خورشید دیدگان ما راما تنگ کوچکی داریمو جهان بزرگ هستنگاه که میکنی فاصله نجومی ما را با خود میبردبه دورترین نقطه خورشیدیآنجا خورشید باز هم هستخورشیدی که رنگش خورشید جهان شمول دگرستانگار فاصله هفت طبقه ای هستطبقاتی آن کوله هایمان هستطبقات کوله خوبی یا بدی هاآنجا اشرافیت نیست شرافت طبقاتی هستبرای پولدار بودن یا فقیر بودن کسی به تو بهتر نگاه نمیکندآنجا همه یک رنگ هستندیا تاریک هستندنور و تاریکی مایه شرافت و طبقات آن رنگ زمینی ندارد...حسام الدین شفیعیان