موج میفشاند دریا میزند صخره میخورد
دریا ساحلی دارد که فانوسکی شب برده در خود آن را
میان تلاطم دریا موج میفشاند و درون خود سکوت هست تابوت درون آب
تار میزند بر ان سمفونی جنگ اما صلح درونش سفید برده تابوت را
دریا موج میخورد و تابوت میفتد درون اعماق آب بردگی ساحلی که میخورد تابوت را
نقطه صفر دریا ساحل شنی هست اینجا درون تابوت گل میندازند و آنجا درون تابوت آب
تابوت خالی گل را آب میدهد و مرده را جان اگر یقین در آن ریشه گیرد