/سکوت جلد آهنی تاریخ/
سکوت براده های آهنی روی خط تقاطع چراغ جان فشان بافندگی
خط تولید ریسمان تابیدن چراغ ریسه ای کوچه تنهایی خلوت بریدگی
صدای ناودان نیست باران قطره ای چکاچک چک چک قطره های بالندگی
صد دانه یاقوت الماس درون دسته به دسته ریسمان خسته چراغ بسته
کوچه بن بست خلوت پائیزی خیال تصور زمستان خسته
توقف ممنوع روبروی خانه ی پیرزن مادر تمام قصه های تاریخی
بابانوئل خسته کادوی بسته مادری کنج اتاق نشسته در رارو روی خودش بسته
شیک ترین هدیه سال کادویی بود که گنجشک به فنچ داد دهان دانه گرفته از هم
صلح نامه چندمین جنگ مورچه ها و کودک شن ریز دهانه ی زندگی
مردی روی تقاطع بلوار اندیشه ها باقالی میفروشد
مردی روزنامه به دست در مهدکودک آلزایمر گرفته منتظر کودکی هست از بزرگ شدنش
جهان جایی عجیب هست گاهی آنقدر وسیع و گاهی آنقدر کوچک مثال یک آلزایمر پاک کننده
حسام الدین شفیعیان