صدای شب

بطری درون مرداب ماهی درون بطری

بطری بدون ماهی ماهی بدون بطری

اینست صدای ماهی ها اینست صدای شب

شب از پنچره ی تمام آدمک ها رفته روز رفته خود رفته

صدا رفته سکوت رفته زمین رفته ضمیر رفته

خود آگاهی از بی ناخود آگاهی تمام شب را جارو کشیده رفته

صبح را شب پیوند قلبی زده روی بالا و پایین قلب خط موج زده

لیوان خالی درون تشنه برون گرسنگی ذهنی

ذهن گرسنه تر از جسم فکر تمام مخیله حافظه ی تمام تاریخی که میخورد درون را

درون تاریخ برون سالشمار یخ زده تاریخ درون شناوری زیر دریا همه چیز آبیست

زندگی آبی خورشید قرمز ماه آبی و خورشید سرخ و دل درون خود قصه ها دارد

روکش زمین توپ چهل تیکه شده از تکه های مرز بندی

سیم خارداری پر از حروف الفبا بخش بخش کردن حروف را کتاب کردن

آدمک را بردند مزرعه را درون خود کاشت بذر کردند

مزرعه خالیست مترسک نیست آدمک نیست بذری نیست قصه ای نیست

تنها اتاقک چوبی کنار مزرعه ریخته از تمام سقف چوبی

خاکدان تاریخ خاکدان تمام بذرها بذری درون خاک خود درون زندگی

حسام الدین شفیعیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد