/کلاغ و مترسک/
تن زخم خورده مترسک وسط مزرعه
وسط مزرعه کلاغ ها نوک زده بر غم زده
کلاغ را مترسک چوب مزاحم
مترسک در کلاغ خود شعر میشد
کلاغ هم خانه را نوک شعر میشد
کلاغی که مترسک میپراند
مترسک هم کلاغ را خود تکاند
برای این شعر مزرعه جای کلاغ شد
مترسک آدمی چوبین نما شد
مترسک را ببین در خود چه خوابست
ببین مزرعه را کلاغ ها زیادست
کلاغ را چوب ترسان خشک نمیشود باز
کلاغ ها هم عقاب روزگارن
حسام الدین شفیعیان