شهری رویایی

یک سبد شعر برای کلبه ی تنهایی

یک سبد واژه پر از حجم  دردو کمی بارانی

نغمه ای که مرا میبرد با خود به شهری رویایی

آنجا باغبان داشت گلی و گیاهو  دلی دریایی

پشت پرچین اقاقی یک نفر شعر میخواند

از غم واژه کمی  حرف کمی گل میکاشت

جای حرفم نبود طاقچه  ی حجم  هجایای کشیده روی کلمات

پتک انگیز ترین خورد کننده داشت کلمه روی  ردیف

صبح نغمه همی باز طلوع بودو طلوع

شعر من جای کمی واژه کمی حرف میداشت

حسام الدین شفیعیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد